بررسی تحولات افغانستان
آسیبهای اجتماعی همواره یکی از مهمترین چالشهایی بوده است که ساختار، پویایی و عملکرد جوامع را تحت تأثیر قرار داده است. در بسیاری از کشورها، از جمله افغانستان، ناسازگاری در اجزای اجتماعی، ضعف در نهادهای آموزشی و محدودیتهای فرهنگی سبب ایجاد آسیبهای متعدد اجتماعی میشود که پیشگیری از آن در گرو تشخیص و شناسایی، قانونگذاری صحیح و استفاده از نهادهای مختلف جهت پرورش مهارتهای زندگی سالم است.
آموزش به عنوان یکی از نهادهای اساسی، نقش کلیدی در کاهش این آسیبها، تقویت انسجام اجتماعی، مسئولیتپذیری اجتماعی و انتقال ارزشهای فرهنگی و اخلاقی دارد. امنیت اجتماعی مادامی پایدار خواهد بود که افراد جامعه به مدد ابزارهایی از جمله آموزشهای درونی، مدارس، دانشگاهها و شبکههای تولید دانش، آن را پذیرفته باشند که در نهایت از این طریق سلامت جامعه تضمین خواهد گردید.
آسیبهای اجتماعی
آسیبهای اجتماعی به مجموعه نتایج منفی ناشی از عدم تطابق ساختارهای اجتماعی و عدم رعایت هنجارها اطلاق میشود. این آسیبها میتوانند در قالب بروز پدیدههایی نظیر فساد، فقر، افزایش جرم و جنایت، خودکشی، کنشهای انحرافی، خشونت، نابرابریهای جنسیتی و حتی ناهنجاریهای فرهنگی بروز کند. به عبارت دیگر، آسیبهای اجتماعی ناشی از ضعف در ساماندهی روابط اجتماعی، فقدان همبستگی و عدم توزیع عادلانه منابع در بین اعضای جامعه است.
آموزش بهعنوان فرآیندی اجتماعی
آموزش تنها به معنای انتقال دانش نیست، بلکه یک فرآیند جامعهپذیری، تحکیم ارزشها و پرورش هنجارهای اجتماعی محسوب میشود. از این منظر، نهادهای آموزشی وظیفه دارند نه تنها مهارتهای فردی را پرورش دهند، بلکه بتوانند به شکوفایی پتانسیلهای انسانی در جهت بهبود ساختارهای اجتماعی و توسعه جامعه نیز بپردازند.
آموزش و آسیبهای اجتماعی در افغانستان
1. ایجاد انسجام اجتماعی
در جوامع درگیر با مسائل قومی، مذهبی و سیاسی مانند افغانستان، آموزش ابزاری استراتژیک برای برقراری ارتباط و همبستگی میان افراد و ساماندهی روابط اجتماعی محسوب میشود و در نتیجه احساس تعلق به جامعه افزایش مییابد. این افزایش انسجام با تقویت پیوندهای اجتماعی، اعتماد متقابل و مشارکت مدنی، باعث کاهش تنشهای اجتماعی، خشونتهای میان گروهی و ایجاد فضای صلحآمیزتر در جامعه خواهد گردید.
2. کاهش نابرابریها و شکستن چرخه فقر
یکی از بزرگترین چالشهای افغانستان، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است. آموزش هدفمند میتواند با فراهم آوردن فرصتهای شغلی و اشتغال پایدار، زمینه را برای شکستن چرخه فقر فراهم کند. تحقیقات نشان میدهد که افراد تحصیلکرده احتمال بیشتری برای دستیابی به شغلهای با درآمد مناسب دارند؛ بنابراین، گسترش دسترسی به آموزش برای همه، به ویژه در مناطق محروم، میتواند به کاهش فاصله طبقاتی و افزایش رفاه کلی جامعه بیانجامد و از آسیبهای ناشی از پدیده فقر جلوگیری نماید.
3. گروههای حاشیهای
آموزش نهتنها به معنای انتقال دانش، بلکه ابزاری برای افزایش آگاهی، خودشناسی و توان تصمیمگیری مستقل است. در افغانستان زنان به عنوان یکی از گروههای حاشیهای، تحت تأثیر محدودیتهای متعدد قرار دارند و به طور تاریخی از دسترسی به آموزش محروم شدهاند و نقش آنان در بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی به حد کافی مورد توجه قرار نگرفته است.
آموزش میتواند موجب تغییر نگرشها و رفتارهای اجتماعی در جهت بهبود وضعیت زنان شود. زنانی که آموزش دیدهاند، از قدرت بیشتری برای مقابله با مشکلات اجتماعی و اقتصادی برخوردارند و میتوانند در مقابل خشونت خانگی و سایر انواع تبعیض مقاومت کنند.
آگاهی از حقوق مدنی و اجتماعی و در نهایت توانمندسازی زنان سبب رشد و ارتقا خانواده نیز میشود. در این راستا، زنان تحصیلکرده قادر به ایجاد تغییرات مثبت در جامعه بوده و میتوانند به عنوان عامل تغییر در فرایندهای تصمیمگیری اجتماعی عمل کنند.
با توجه به آنچه گفته شد، سیاستگذاران و نهادهای اجرایی باید به نقش چند بعدی آموزش به عنوان ابزار توانمندسازی و کاهش آسیبهای اجتماعی توجه ویژهای داشته باشند. بدین ترتیب، با سرمایهگذاری در آموزش زنان، نه تنها به بهبود وضعیت فردی آنان کمک میشود بلکه ساختار خانواده، جامعه و حتی توسعه کلی کشور تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.

4. کاهش نرخ جرم و خشونت اجتماعی
دسترسی به آموزش نقش مهمی در کاهش رفتارهای ضد اجتماعی و جنایی دارد. افراد آموزش دیده به واسطه داشتن آگاهی اقتصادی، اجتماعی و قانونی و حس مسئولیت اجتماعی، کمتر در معرض رفتارهای انحرافی قرار میگیرند. در شرایطی که جامعه با بروز خشونتهای متناوب و رفتارهای جنایی مواجه است، دسترسی به آموزش میتواند عاملی برای کاهش این نرخها و ترویج رفتارهای اجتماعی مثبت محسوب شود که خود تضمینی برای سلامت جامعه است.
5. رشد و تحکیم خانواده
خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی و مهمترین نهاد اجتماعی کننده افراد، بستری برای انتقال ارزشها و هنجارهاست. آموزش والدین، به ویژه زنان، تأثیر مستقیمی بر تربیت فرزندان دارد. مطالعات نشان میدهد که سواد و آگاهی مادران به طور قابل توجهی بر سلامت، رشد فردی و آگاهی فرزندان تأثیرگذار است. به بیان دیگر، از بین بردن موانع آموزش زنان و تربیت والدین آگاه، نتیجه مستقیمی بر بهبود ساختار خانواده دارد که نهایتاً به سلامت عمومی جامعه و توسعه منجر میشود.
6. ایجاد جامعهای سالم و پایدار
آموزش نه تنها در سطح فردی بلکه در سطح جمعی نیز تأثیرگذار است. جامعهای که افراد آن به تحصیل و یادگیری عادت دارند، از لحاظ فرهنگی و اقتصادی با پایدارترین ساختارها همراه است. در این جامعه، فرد و جامعه به صورت یکپارچه از هم تقویت میشوند و انسجام اجتماعی بهبود مییابد. از طرف دیگر، عدم دسترسی به تحصیل منجر به کاهش سرمایه انسانی، عدم همبستگی و در نهایت کاهش رشد و توسعه جامعه خواهد شد که بستری برای بروز انواع آسیبهای اجتماعی است.
چالشها و موانع آموزش در افغانستان
1. موانع فرهنگی و اجتماعی
نگرش سنتی و هنجارهای فرهنگی به ویژه در مناطق روستایی، دسترسی به مدارس و دانشگاهها را مخصوصا برای زنان محدود میکند. باورهای غلط مبنی بر این که تحصیل برای دختران غیرضروری است و سیاستهای اخیر نظام موجب میشود تا خانوادهها در انتخاب مسیرهای شغلی و تحصیلی دختران تردید داشته باشند. باتوجه به اینکه غالب جمعیت افغانستان روستانشین هستند، این امر و عدم آگاهی در این زمینه خود بستری بالقوه برای گسترش مسیر عدم توسعه و بازتولید تبعیض و آسیبهای اجتماعی است.
2. کمبود زیرساختهای آموزشی
در بسیاری از مناطق افغانستان، خصوصاً روستایی، وجود زیرساختهای تحصیلی ناکافی مشهود است. عدم وجود مدارس مناسب، کمبود معلمان متخصص، از مسائل مهم در این حوزه بهشمار میآید. همچنین شرایط نامناسب امنیتی در برخی از مناطق، حضور پایدار دانشآموزان را با مشکل مواجه کرده است، لذا خیل عظیمی از جمعیت دسترسی به تحصیل را ندارند.
3. تأثیر عوامل سیاسی و تحمیل محدودیتها
با بازگشت طالبان، وضعیت تحصیل در افغانستان بهویژه برای زنان دچار تغییرات منفی شده است. محدودسازی دسترسی به مدارس، بسته شدن مؤسسات تحصیلی و اعمال محدودیتهای سیاسی بر آموزش زنان، علاوه بر افزایش نابرابریهای جنسیتی، تأثیرات منفی بسیاری بر توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور داشته است.
راهکارها و پیشنهادات
1. بهبود زیرساختهای آموزشی
ایجاد و بهبود مدارس و امکانات تحصیلی در مناطق روستایی، تربیت نیروی متخصص و معلمان و تقویت زیرساختهای فنی میتواند زمینه را برای دسترسی همه اقشار جامعه به تحصیل فراهم کند. دولتمردان و نهادهای بینالمللی میتوانند با همکاری یکدیگر سرمایهگذاریهای لازم را برای بهبود این زیرساختها انجام دهند. سرمایهگذاری در حوزه تحصیل میتواند به عنوان عاملی برای توسعه پایدار و تقویت جایگاه افغانستان در جامعه بینالمللی عمل کند.
2. ترویج آگاهی فرهنگی و اجتماعی
برگزاری کارگاهها، دورههای آموزشی و برنامههای فرهنگی در جامعه میتواند به تغییر نگرشهای سنتی درباره اهمیت آموزش کمک کند. با آگاهسازی خانوادهها از مزایای بلندمدت تحصیل، به ویژه برای دختران، میتوان فضای مثبتی برای رشد و توسعه ایجاد نمود.
3. توسعه برنامههای توانمندسازی زنان
توسعه دورههای تحصیلی تخصصی، فراهم آوردن دسترسی به آموزشهای فنی و حرفهای و حمایت از زنان کارآفرین از جمله اقداماتی است که میتواند موجب افزایش مشارکت زنان در بازار کار شود. این امر نه تنها به بهبود وضعیت اقتصادی خانوادهها کمک میکند، بلکه در بلندمدت تأثیر مثبت بر ساختار جامعه خواهد داشت.
جمعبندی
آموزش به عنوان ستون فقرات توسعه اجتماعی، عامل تغییر و بازدارنده آسیبهای اجتماعی محسوب میشود. در جامعهای مانند افغانستان که با چالشهای متعدد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی روبهرو است، دسترسی برابر به آموزش برای تمامی اقشار، از اهمیت ویژهای برخوردار است و پیشرفت و سلامت جامعه در گرو برقراری عدالت آموزشی و رفع چالشهای مربوط به آن برای تمامی اقشار جامعه است. بهبود زیرساختهای آموزشی، ترویج آگاهیهای فرهنگی و اجتماعی، توسعه برنامههای توانمندسازی و ایجاد همکاریهای بینالمللی، از اقدامات اساسی به شمار میآید که میتواند به کاهش آسیبهای اجتماعی و ایجاد جامعهای پایدارتر منجر شود.
در نهایت، سرمایهگذاری در تحصیل تنها به معنای تولید نیروی کار ماهر نیست، بلکه سرمایهگذاری در فرهنگ، ارزشها و هنجارهای اجتماعی است که اساس رشد و توسعه پایدار را تشکیل میدهد. در شرایطی که آسیبهای اجتماعی به واسطه محدودسازی آموزش و عدم دسترسی به منابع انسانی بالقوه، مانع از پیشرفت جامعه میشود، راهکارهایی که مطرح شد میتواند جامعه افغانستان را به سوی آیندهای روشنتر هدایت کنند.
بنابراین، هرگونه سیاستگذاری که آموزشی جامع و بدون تبعیض را مورد ترویج قرار ندهد، به نوعی مانع توسعه و تثبیت ساختارهای اجتماعی خواهد بود. در نهایت، تأکید میشود که تحقق اهداف توسعهای در افغانستان منوط به مشارکت فعال همه اقشار، به ویژه زنان است. با ایجاد فضای مناسب برای دسترسی به آموزش، نه تنها محیطی برای کاهش آسیبهای اجتماعی فراهم میشود، بلکه شرایط لازم برای شکوفایی استعدادها، توانمندسازی فردی و ایجاد ثبات اجتماعی در بلندمدت فراهم میشود.