سه‌شنبه 27/ 9 / 1403
جستجو
Close this search box.

بررسی تحولات افغانستان

مقدمه
فرآیند توسعه در جوامع به‌ویژه در کشورهای جهان سوم، یک پدیده پیچیده و چند بعدی است که جنبه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آن به‌طور هم‌زمان در تعامل با یکدیگر قرار دارند. این مفهوم فراتر از رشد اقتصادی، به تحول در ساختارهای اصلی جامعه اشاره دارد که به ارتقاء کیفیت زندگی، کاهش فقر و ارتقاء عدالت اجتماعی می‌انجامد. کشورهای توسعه‌نیافته، به‌ویژه افغانستان، با مشکلات متعدد در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی روبه‌رو هستند که این امر توسعه آنها را با چالش‌های اساسی مواجه کرده است.

در این راستا، نقش نخبگان به‌عنوان عاملی کلیدی در فرآیندهای توسعه به‌ویژه در جوامع در حال گذار اهمیت ویژه‌ای دارد اما با توجه به وضعیت کنونی افغانستان، تحت حکومت طالبان، فضا برای فعالیت نخبگان محدود شده است و تبعات آن بر روند توسعه کشور کاملاً ملموس است. این یادداشت تلاش دارد تبعات مهاجرت نخبگان و تأثیر آن بر جامعه افغانستان را تشریح کند.

مفهوم توسعه و نقش سرمایه اجتماعی
توسعه در کشورهای جهان سوم به‌ویژه افغانستان، نیازمند تحول اساسی در ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. در این کشورها، ساختارهای اجتماعی سنتی و نابرابر، یکی از موانع بزرگ پیشرفت و ایجاد فرصت‌های برابر برای تمامی اقشار جامعه به شمار می‌رود. بر اساس نظریه‌های جامعه‌شناسی توسعه، برای تحقق این امر، اصلاحات در ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ضروری است. به‌ویژه، نابرابری‌های گسترده‌ای که در زمینه‌های قومیتی، سیاسی، آموزشی، بهداشتی و اقتصادی در افغانستان وجود دارد، خود عاملی برای تداوم فقر و ناپایداری اجتماعی به شمار می‌آید.

در چارچوب نظریه‌های توسعه، مفهوم سرمایه اجتماعی اهمیت ویژه‌ای دارد. سرمایه اجتماعی به شبکه‌های روابط انسانی، اعتماد و همکاری میان افراد جامعه اطلاق می‌شود که زمینه‌ساز همبستگی اجتماعی و همکاری در جهت رفع مشکلات جامعه است. در افغانستان، به دلیل مشکلات سیاسی و اجتماعی که از دوران جنگ‌های داخلی و نظام‌های پیشین به ارث مانده است، سرمایه اجتماعی به‌طور قابل توجهی آسیب دیده است. در چنین شرایطی، نخبگان به‌عنوان کاتالیزورهای اجتماعی و علمی می‌توانند نقش مهمی در تقویت سرمایه اجتماعی و هدایت جامعه به سمت تغییرات بنیادی ایفا کنند.

نخبگان و فرآیند توسعه
در جوامعی که نخبگان قادر به انجام فعالیت‌های علمی و فرهنگی آزادانه هستند، می‌توانند به‌عنوان محرک‌های تغییرات ساختاری در فرآیندهای توسعه عمل کنند. نخبگان نه‌تنها می‌توانند در طراحی و اجرای سیاست‌ها و برنامه‌های اقتصادی موثر باشند، بلکه با تولید علم و فناوری، ارتقای سطح آگاهی عمومی و ترویج فرهنگ مسئولیت‌پذیری، زمینه‌ساز تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در جامعه می‌گردند. نخبگان علمی و پژوهشی در افغانستان می‌توانند با توسعه پژوهش‌های علمی، گسترش نوآوری‌ها و انتقال فناوری‌های جدید، نقش مؤثری در تحول اقتصادی و بهبود صنایع کشور داشته باشند و نخبگان فرهنگی و اجتماعی می‌توانند با ارتقای آگاهی عمومی، ترویج ارزش‌های انسانی، حقوق بشر و برابری اجتماعی، فرآیندهای اجتماعی را هدایت کنند. این اقدامات در کنار هم به ایجاد ساختارهای اجتماعی مدرن و تقویت سرمایه اجتماعی، رشد پایدار اقتصادی و کاهش وابستگی به واردات کمک می‌نماید.

چالش‌های نخبگان در افغانستان تحت حاکمیت طالبان
نظام طالبان با تفسیر خاص خود از شریعت اسلامی، محیطی را ایجاد کرده که فعالیت‌های علمی، فرهنگی، اجتماعی، مدنی و سیاسی نخبگان را با چالش جدی مواجه نموده که باعث به حاشیه رانده شدن نخبگان و کاهش تأثیرگذاری آنها شده است. در این شرایط، نخبگان به‌ویژه آن‌هایی که از زمینه‌های تحصیلی و علمی بالایی برخوردارند، به تدریج از عرصه‌های عمومی کنار زده می‌شوند و فعالیت‌های اجتماعی و علمی آن‌ها به‌طور محسوسی محدود می‌گرد.. بر اساس نظریه‌های توسعه، یکی از مهم‌ترین شرایط برای تحقق پیشرفت در یک جامعه، فراهم بودن فضای آزاد برای اندیشیدن و ابتکار است. در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، این فضا به‌شدت محدود شده و عده‌ای از نخبگان مجبور به سازگاری با هنجارهای اجتماعی و سیاسی خاصی شده‌اند که نه تنها مانع از بروز استعدادهای آنان می‌شود، بلکه به‌طور کلی باعث کاهش توانایی جامعه در حرکت به سمت توسعه پایدار می‌گردد.

فرار مغزها: بحران انسانی و اجتماعی افغانستان
یکی از تبعات مهم محدودیت‌های نظام طالبانی، مهاجرت اجباری نخبگان و فرار مغزها است. مهاجرت نخبگان از افغانستان را می‌توان به‌طور جامع از طریق نظریه‌های دافعه و جاذبه و محرومیت نسبی تحلیل کرد. از یک سو، عوامل دافعه مانند ناامنی سیاسی، گرفته شدن ابتکار عمل و احساس بی‌قدرتی در تعیین سرنوشت خود در کنار محدودیت‌های علمی و فرصت‌های شغلی کم در افغانستان باعث فشار به نخبگان برای ترک کشور می‌شود. از سوی دیگر، عوامل جاذبه مانند فرصت‌های علمی، امنیت، و رفاه در کشورهای مقصد، نخبگان را به مهاجرت ترغیب می‌کند و از طرفی زمانی که فرد یا گروهی نتواند به اهداف خود در درون ساختار اجتماعی که زیست دارد دست یابد و در عین حال احساس کند منابع لازم برای رفع محرومیت‌ها و دستیابی به این اهداف در خارج از آن ساختار موجود است، احتمال مهاجرت افزایش می‌یاب. در این میان این پدیده نه ‌تنها منجر به از دست دادن نیروی انسانی متخصص و ماهر در کشور می‌شود، بلکه بر روند توسعه در ابعاد مختلف نیز تأثیرات منفی می‌گذارد. مهاجرت نخبگان به‌ویژه در دوره پس از سقوط نظام جمهوریت و روی کار آمدن طالبان به اوج خود رسید. تنها در شش هفته اول پس از سقوط حکومت پیشین، بیش از 124,000 نفر از افغانستان خارج شدند که بیشتر آن‌ها نخبگان و افراد تحصیل‌کرده بودند.

مهاجرت نخبگان به معنای از دست دادن سرمایه اثرگذار انسانی در داخل کشور است. این پدیده نه تنها سبب کاهش توانمندی‌های داخلی برای حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی می‌شود، بلکه به بحران هویتی و فرهنگی نیز منجر می‌گردد. در شرایطی که نخبگان به دلیل تهدیدات مجبور به ترک کشور می‌شوند، فرصت‌های علمی و تحقیقاتی به حداقل می‌رسد و این امر تأثیرات منفی بلندمدتی بر جامعه خواهد داشت، بدین معنا که فضای جامعه در همه عرصه‌ها توسط گروهی که دارای ایدئولوژی مسلط در حاکمیت است، بصورت انحصاری اداره خواهد گردید.

نتیجه‌گیری
ادامه وضعیت موجود، افغانستان را در دور تسلسل باطلی از عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی گرفتار نموده است. این محدودیت‌ها نه‌تنها به مهاجرت گسترده نخبگان و از دست دادن سرمایه انسانی ارزشمند انجامیده، بلکه جامعه را از توانایی‌های بالقوه‌ای که می‌توانستند محرک توسعه باشند، محروم کرده است. در نتیجه، با ادامه محدودیت‌ها، افغانستان نه‌تنها از دستیابی به توسعه همه جانبه بازمی‌ماند، بلکه با افزایش نابرابری، بی‌ثباتی و بحران‌های انسانی، از مسیر پیشرفت جهانی فاصله بیشتری می‌گیرد و ما شاهد هدر رفت هزینه‌های اقتصادی، تضعیف بنیان‌های علمی و تخصصی کشور، افزایش چالش‌ها در سطوح مختلف جامعه، آنومیک شدن جامعه و افزایش ناامیدی خواهیم بود. شکستن این چرخه معیوب تنها زمانی ممکن است که فضا برای فعالیت نخبگان و ایجاد تغییرات بنیادی در جامعه فراهم شود. در غیر این صورت، این شرایط می‌تواند افغانستان را به کشوری با پتانسیل‌های بلااستفاده و بحران‌های مزمن تبدیل کند که حتی با مساعد شدن شرایط، نیازمند مدت زمان طولانی برای قرار گرفتن در راه توسعه خواهد بود.

مهاجرت نخبگان علاوه بر از دست رفتن سرمایه انسانی، به بحران هویتی و فرهنگی نیز منجر می‌گردد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *