بررسی تحولات افغانستان
سومین مجمع بینالمللی کمربند و جاده با حضور نمایندگان و رؤسای جمهور بیش از 140 کشور جهان از جمله ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه، در روزهای سه شنبه و چهارشنبه 25 و 26 میزان/مهر، با میزبانی شیجین پینگ رئیس جمهور چین، در پکن در حال برگزاری است.
ماهیت مجمع همکاری بینالمللی کمربند و جاده
طرح کمربند و جاده در عین حال که ماهیت ترانزیتی- اقتصادی دارد، ولی در شرایط کنونی جهان، ابعاد سیاسی آن بیشتر برجسته و چشمگیر شده است. چین و روسیه به عنوان دو قدرت منطقه، رقابتهای دیروز را کنار گذاشته و در برابر هژمونی آمریکا، دست دوستی دادهاند. از دو سال گذشته تاکنون ولادیمیر پوتین و شیجین پینگ، به همدیگر لقب «رفیقعزیز» دادهاند. کلمه رفیق در ادبیات گذشته سوسیالیستی چین و روسیه، به یک پیوند فکری و عاطفی ریشهدار دلالت دارد. چین و روسیه در کنار دیگر قدرتهای منطقهای مانند ایران، در تلاش هستند تا انحصار قدرت آمریکا را در جهان فرو ریزند و یک «جهان چند قطبی» را عینیت ببخشند.
تأثیر سیاسی مجمع کمربند و جاده بر طالبان
در نشست مجمع همکاری بینالمللی کمربند و جاده از حکومت طالبان نیز به طور رسمی دعوت شده است و بر اساس اخبار منتشر شده، نورالدین عزیزی سرپرست وزارت صنعت و تجارت افغانستان در رأس هیأتی در این نشست شرکت کرده است. این سؤال مطرح است که نشست مجمع «کمربند و جاده» آن هم در شرایط این روزهای جهان، از لحاظ سیاسی چه تأثیراتی میتواند بر حکومت طالبان بگذارد؟
بدون تردید، دعوت رسمی از طالبان و شرکت رسمی طالبان در مجمع «کمربند و جاده» در کنار رؤسای جمهور چین و روسیه و دیگر نمایندگانی بیش از 140 کشور جهان، از لحاظ روانشناسی سیاسی به طالبان اعتماد به نفس میدهد.
حکومت طالبان در سه هفته اخیر، دست کم در 3 نشست بزرگ منطقهای «فرمت مسکو»، نشست همکاری بینالمللی «ترانس هیمالیا» و اینک در مجمع کمربند و جاده به عنوان یک حکومت، رسما دعوت شده و شرکت کرده است. این تعاملات، به طالبان این باور و احساس را میدهد که حکومت طالبان به عنوان «حکومت دوفاکتو» جایگاه «غیر قابل حذف و تغییر» را در تعاملات و نظم منطقهای به دست آورده است.
از نگاه دیگر، همین وضعیت و برداشت طالبان ممکن است از لحاظ روانی، طالبان را در وضعیتی قرار دهد که در رقابتهای منطقه و غرب به رهبری آمریکا، با اعتماد به نفس بیشتری در راستای تعاملات و نظم منطقهای، گامهای مقتدرانه و بدون واهمه، بردارد. در عین حالیکه راهبرد قدرتهای منطقه نیز بر تحقق همین ایده دلالت دارد ولی فرضیه رقیب این ایده، این است که رهبران طالبان آگاه هستند که پیروزی آنان از دل همین رقابتهای دامنهدار جهان چند قطبی، به وجود آمده است.
احتمالا به همین دلیل است که حکومت طالبان تاکنون «مسیر» خود را در دو حوزه الگوی نظم منطقهای و الگوی فرامنطقهای به رهبری غرب و آمریکا، به صورت صریح و روشن مشخص نکرده است و در یک فضای مبهم و غیرقابل پیشبینی تلاش دارد که به طور دو جانبه گام بردارد. آنچه که قابل پیشبینی میباشد، این است که این نوع گام برداشتن در پنجاه سال اخیر، افغانستان را با لغزشگاه و پرتگاههای هولناک مواجه ساخته است.
تأثیرات اقتصادی کمربند و جاده برای افغانستان
دو پدیده محصور بودن افغانستان در خشکی و منازعه مرزی افغانستان و پاکستان، موضوع ترانزیت و تجارت منطقهای را برای افغانستان از حالت «اقتصادی- ترانزیتی» خارج ساخته و تبدیل به یک مسأله «امنیتی- دیپلماتیک» ساخته است. از این رو در دو دهه اخیر تلاش حاکمان کابل این بوده است که به طرح کمربند و جاده از کریدور واخان در ولایت بدخشان افغانستان، بعنوان یک معبر حیاتی و بالقوه به منطقه و جهان نگاه کنند. کریدور واخان همان گذرگاه تاریخی شریان جاده ابریشم از اروپا به چین است که مارکوپولو از آن گذر کرده است.
با این وجود، دو دهه است که چین برای زیرساخت این گذرگاه به حاکمان افغانستان وعده آغاز کار را میدهد اما عملا هیچ اقدام نکرده است. به نظر میرسد که وضعیت سخت و دشوار طبیعی این گوشهای از بام بلند دنیا، تنها عامل بازدارنده نیست. عامل اصلی و سیاسی بازدارنده این است که دولت پاکستان در«چشم انداز اقتصادی» خود عملا به دنبال این است که جریان شریانهای طرح «کمربند و جاده» را از مسیر جغرافیای افغانستان و ایران منحرف کند.
شواهد حاکی از آن است که دولت پاکستان، گشودن کریدور ترانزیتی شمال – جنوب از خاک افغانستان را و همچنین بندر چابهار را به عنوان رقیب جدی خود تلقی کرده و عامل تضعیف بزرگراه قراقروم و بندر گوادر میداند و در این هدف با تمام جدیت عمل خواهد کرد.