جمعه 2/ 9 / 1403
جستجو
Close this search box.

بررسی تحولات افغانستان

به نظر می‌رسد که از زمان خروج امریکا و ناتو از افغانستان، سازه‌های ژئوپلتیکی منطقه در حال تغییر است. نفوذ منطقه‌ای امریکا روزبه‌روز در حال کاهش است و در عوض نقش قدرت‌های منطقه‌ای به ویژه چین در حال برجسته شدن است.

جمهوری خلق چین، حداقل از آغاز قرن بیست و یکم با مطرح کردن استراتژی اقتصاد محور و سیاست صلح‌سازی اهداف خود را در سطح منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای دنبال کرده است. از خاورمیانه تا آسیای مرکزی، جنوب و شرق آسیا، سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی چین در حال گسترش بوده و دستگاه دیپلماسی پکن، زمینه‌های تعامل و همکاری را با کشورهای مورد نظر فراهم کرده است. پکن، در یک اقدام کم‌پیشینه دیپلماتیک، با میزبانی از تهران و ریاض، زمینه حل اختلاف این دو کشور را فراهم ساخت که تحولات مثبت متعاقب آن را می‌توان در خاورمیانه مشاهده کرد؛ ادغام دوباره سوریه به اتحادیه عرب نمونه بارز این تحولات است. گام دیگر چین، برگزاری اجلاس «چین و آسیای مرکزی» است که روز پنجشنبه 28 اردیبهشت/ثور برگزار شد و هدف آن رونمایی از طرح توسعه اقتصادی و امنیتی آسیای مرکزی عنوان شده است. چین در پنج جمهوری آسیای مرکزی بیش از چهل میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرده‌ و این سرمایه‌گذاری‌ها در حال افزایش است. همین‌طور، نفوذ اقتصادی و سیاسی چین در جنوب و شرق آسیا روز به روز در حال افزایش است. این کشور، از سال 2016 طرح اقتصادی کریدور اقتصادی چین ـ پاکستان را با سرمایه‌ 56 میلیارد دلاری آغاز کرد. همچنین قرارداد 25 ساله اقتصادی را با ایران به امضا رساند. همه این تلاش‌ها در راستای اجرایی کردن ابتکار کمربند – راه است که در واقع یک پروژه اقتصادی بزرگ به منظور متحول کردن اقتصاد منطقه و فرامنطقه با سرمایه‌گذاری و رهبری چینی‌ها محسوب می‌شود. در این میان، افغانستان در خط تقاطع سرمایه‌گذاری‌های منطقه‌ای چین قرار گرفته است. موقعیت ژئواکونومیکی افغانستان می‌تواند آسیای مرکزی را به جنوب آسیا وصل کند و چین را به ایران و کشورهای خاورمیانه پیوند زند. لذا جایگاه افغانستان به عنوان یک تقاطع بین کریدور شرق به غرب و شمال به جنوب برای چین و کشورهای منطقه برجسته و حایز اهمیت است.

از این‌سو، به نظر می‌رسد که حکومت سرپرست طالبان نیز در حوزه اقتصادی برای گرایش به چین از خود تمایل نشان می‌دهد. رهبران طالبان با احتیاط از چینی‌ها به منظور استخراج معادن دعوت به همکاری کرده‌اند و ترافیک متداوم مقام‌های چینی به کابل و واگذاری سفارت افغانستان در پکن به طالبان را می‌توان در راستای همکاری‌های اقتصادی و امنیتی دو کشور توجیه و تحلیل کرد. با این حال، دیپلماسی تعیین‌کننده است. اگر حاکمان فعلی کابل از شرایط استراتژیک افغانستان درک و تحلیل دقیق و مدبرانه‌ای داشته باشند، قطعاً دیپلماسی مثبت و سازنده را با کشورهای منطقه در پیش خواهند گرفت که نتیجه آن توسعه همکاری‌های منطقه‌ای و بازی برد ـ برد خواهد بود و اگر به اقدامات نسنجیده و کوتاه‌نظرانه متوسل شوند، دیپلماسی منفی شکل گرفته و در منطقه تولید بحران خواهد کرد.

چشمانداز روابط حکومت طالبان – چین را می‌توان در میان مدت این گونه بیان کرد که پکن با احتیاط و دست به عصا با حکومت طالبان در تعامل خواهد بود چرا که به سختی می‌توان پذیرفت که حکومت طالبان به رغم شعارهای ضد آمریکایی، تمایل به پشت کردن به واشنگتن داشته باشد. سیاست حکومت طالبان در قبال پکن، سیاستی همانند پاکستان خواهد بود؛ حرکت پاندولی بین پکن و واشنگتن برای حفظ رابطه با هر دو قدرت جهانی. در چنین فضایی، احتمالا افغانستان فرصتی برای اهداف اقتصادی چین قرار گیرد و برخی پروژه‌ها کلان از جمله استخراج معدن مس و نفت و همچنین بخشی از کلان پروژه کمربند ـ راه در افغانستان اجرایی شود. در این سناریو می‌توان امیدوار بود که منافع افغانستان با منافع کشورهای منطقه گره بخورد و در صورتی که حکومت طالبان تعامل مثبت با منطقه را در پیش گیرد، شانس شکوفایی اقتصاد افغانستان و استقرار ثبات سیاسی در این کشور به وجود خواهد آمد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *