پنج‌شنبه 1/ 9 / 1403
جستجو
Close this search box.

بررسی تحولات افغانستان

ماهیت جنگ در فلسطین
اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی و در کل جنگ فلسطین، ماهیت هویتی- سرزمینی دارد و در منازعاتی با چنین ماهیتی، نابودی یک سرزمین به مثابه نابودی هویت یک ملت تفسیر و تلقی می‌شود. در این گونه منازعات، تا کیان یک ملت باقی است، مبارزه نیز ادامه دارد. به همین سبب است که در تاریخ بشری، طولانی‌ترین منازعات، منازعات هویتی- سرزمینی بوده‌اند. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که این نوع منازعه یا با احقاق حقوق ساکنان یا با نابودی کامل ساکنان آن سرزمین خاتمه یافته است. مثال این نوع منازعه در مسئله سرخ‌پوستان بومی ساکن آمریکا قابل ذکر است.

بررسی مبارزات مردم فلسطین نشان می‌دهد که نابودی ملت فلسطین در دنیای کنونی، آن گونه که رژیم صهیونیستی تصور کرده است، یک فرضیه باطل و غیر قابل تحقق، به نظر می‌رسد.

راهبرد رژیم صهیونیستی در جنگ با غزه و لبنان
با آغاز طوفان الاقصی و حملات مرگبار رژیم صهیونیستی بر غزه از اکتبر سال گذشته تاکنون، استراتژیست‌های دولت نتانیاهو تلاش کردند تا برای حملات غیر انسانی علیه مردم بی‌دفاع فلسطین، یک کلان روایت (Metanarrative) تولید کنند. در این روایت‌سازی، رژیم صهیونیستی تلاش دارد تا جنگ با غزه و لبنان را به مثابه «بقای وجود اسرائیل» و یا « استقلال دوم اسرائیل» تفسیر و در افکار عمومی یهودیان و حامیان این رژیم، نهادینه‌ کند.

در همسویی با همین کلان روایت رژیم صهیونیستی، کشورها و رسانه‌های همسو با این رژیم، تلاش دارند تا از حملات وحشیانه علیه مردم غزه و لبنان، نوعی روایت با مفهوم «بازدارندگی» ارائه ‌کنند. مطابق روایت ساختگی بازدارندگی، حامیان رژیم صهیونیستی در صدد برجسته‌سازی این توجیه هستند که حمله رژیم صهیونیستی برای بازدارندگی در مقابل حملات موشکی حزب الله و حماس به خاک اسرائیل است.
در حال حاضر، دولت‌های غربی در همسویی با این کلان روایت و برساخت‌های نظری اسرائیل، سکوتی تأمل برانگیز را در قبال جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان، در پیش گرفته‌اند. حال آن که، روایت واقعی از حملات رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه، روایت قتل عام و نسل کشی است.

نقش غرب در بحران غزه و لبنان
نقش پشت پرده آمریکا و متحدان غربی آن در جنگ خاورمیانه نیازی به تبیین ندارد و حمایت بی‌دریغ تسلیحاتی غزب از کشتاری که سهم کودکان و زنان فلسطینی در آن بارز و برجسته است، تنها یک نمونه از نقش پشت پرده غربی‌ها حکایت می‌کند.

با خروج مفتضحانه آمریکا از افغانستان، منطقه آسیا و مخصوصا خاورمیانه در حال حرکت به سوی یک نظم امنیتی جدید بود؛ نظمی که نقش و سهم آمریکا و متحدان غربی آن هر روز رو به افول بود و رقبای آمریکا از جمله روسیه و چین در این نظم در حال نقش‌آفرینی بودند. پس از یک بازه‌ زمانی قابل تأمل، شعله‌های جنگ بار دیگر در خاورمیانه شعله‌ور شد و اکنون خاورمیانه را در آستانه یک تنش همه‌جانبه قرار داده است. جنگ غزه و گسترش آن به لبنان را باید تلاش مجدد آمریکا برای برهم زدن نظم در حال شکل‌گیری خاورمیانه تفسیر کرد.

عملیات روانی غرب در حمایت از رژیم صهیونیستی
آمریکا و دیگر دولت‌های غربی از بحرانی‌ساختن خاورمیانه، منافع راهبردی دارند و گویا آن را در حال تحقق می‌بینند. علاوه بر حمایت چند ده میلیارد دلاری غرب و آمریکا از رژیم صهیونیستی در قالب تامین سلاح و کمک‌های مالی در جنگ غزه و لبنان، نکته قابل تامل، حمایت روانی غرب از رژیم صهیونیستی است.

تمامی بنگاه‌های رسانه‌ای غرب طی یک جنگ روانی و نرم تلاش دارند تا قتل عام و نسل کشی رژیم صهیونیستی را در لبنان و غزه نوعی اقدام دفاعی تفسیر کنند. چارچوب عملیات روانی رسانه‌های غربی این است که رژیم صهیونیستی ناگزیر راه جنگ را انتخاب کرده است تا با حمله به لبنان و غزه، تجهیزات موشکی حزب الله و حماس را برای جلوگیری از ضربه زدن بر شهرک‌های یهودی‌نشین، نابود کند.

با این عملیات روانی و رسانه‌ای، غرب تلاش دارد تا برای حملات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی علیه مردم بی‌گناه غزه و لبنان، مشروعیت سیاسی و حقوقی خلق کنند.

متاسفانه در برابر سکوت معنادار برخی کشورهای اسلامی، این احتمال وجود دارد که جنگ روانی غرب و آمریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی به غزه و لبنان به تدریج مورد پذیرش افکار عمومی قرار گیرد. نقش کشورهای اسلامی برای ارائه روایت درست از جنگ رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان بسیار اثرگذار است.

پیامدهای جنگ غزه و لبنان ذیل نظریه مجموعه‌های امنیتی
توحش نظامی رژیم صهیونیستی در حمله به غزه و لبنان تمام قواعد انسانی و نظامی را زیر پا گذاشته است. تجربه نشان داده است که این نوع رفتار، ملت‌ها را بیش از گذشته مقاوم و استوارتر می‌سازد. زیرا گذار از قواعد بشردوستانه و انسانی در جنگ، نوعی حس تحقیر را به طرف‌های جنگ القا می‌کند و همین عنصر روانی، باعث نهادینه‌سازی حس انتقام در ضمیر ناخودآگاه ملت‌ها می‌شود. با این نگاه، دورنمای مبارزات و منازعه در این بخش از خاورمیانه دنباله‌دار و دامنه‌دار به نظر می‌رسد.

از سوی دیگر، اگر کشورهای موجود در خاورمیانه برای مدیریت این اوضاع، نوعی انسجام منطقه‌ای را روی دست نگیرند، دیر یا زود، بحران موجود به نحوی دامنگیر هریک از این کشورها خواهد شد. زیرا بر اساس نظریه‌ مجموعه‌های امنیتی- منطقه‌ای، در دنیای جهانی شده‌ای کنونی، امنیت هر یک از واحدهای مجموعه‌ امنیتی، وابسته به امنیت کل آن مجموعه است. این نظریه، حکم می‌کند که کشورهای خاورمیانه علاوه بر تکلیف اسلامی و انسانی خود، برای حفظ ثبات پایدار در منطقه، وارد یک ابتکار منطقه‌ای در قبال جنگ غزه و لبنان شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *