بررسی تحولات افغانستان
رویداد 11 سپتامبر سال ۲۰۰۱، بزرگترین و در عین حال مرموزترین حادثه قرن جاری میباشد. جدا از اما و اگرها و رمز و رازهای چرایی و چگونگی این حادثه که ممکن است برای همیشه در هالهای از ابهام باقی بماند، این حادثه تأثیر و پیامدهای شگرف و عمیقی بر روندهای بینالمللی و حتی بر ساختار نظام بینالملل گذاشت. این تاثیر به حدی است که برخی از کارشناسان و نظریهپردازان، دوره معاصر نظام بینالملل را به پیش و پس از حادثه یازده سپتامبر تقسیمبندی میکنند.
این رویداد را میتوان تنها موردی دانست که همسویی موقت جهانی را در خصوص یک مسئله بهوجود آورد. از دیگر تأثیرات کلان این رویداد ایجاد برداشت فراگیر از بحث دفاع مشروع بود که در منشور سازمان ملل متحد ذکر شده است. اما تأثیرگذارترین پیامد رویداد یازده سپتامبر تحولاتی بود که پس از این این حادثه در افغانستان به وقوع پیوست.
تحولات سریع در افغانستان پس از یازدهم سپتامبر
در نتیجه این رویداد، آمریکا با همراهی بیش از چهل کشور به بهانه نابودی القاعده به عنوان متهم اصلی حوادث یازدهم سپتامبر به افغانستان حمله کرد. این تهاجم نظامی که بزرگترین لشکرکشی عصر کنونی شناخته میشود، حکومت طالبان را که بر بیش از ۹۰ درصد افغانستان حاکم بود به جرم پناهدادن به القاعده ساقط کرد. آمریکا پس از ساقط کردن حکومت طالبان، افغانستان را به اشغال خود درآورد و به کمک متحدین خود حکومت جدیدی مبتنی بر دموکراسی و چارچوبهای مدرن با ترکیب عناصر ضد طالبان در این کشور ایجاد کرد. چنین شد که افغانستان با یک حکومت جدید میزبان هزاران نظامی آمریکایی و ناتویی شد.
با این که آمریکا در ابتدا توانست طالبان را از قدرت برکنار کند و فعالیت القاعده در افغانستان را متوقف سازد اما پس از مدت کوتاهی، طالبان دوباره وارد عرصه نبرد با نظامیان ناتو به رهبری آمریکا و حکومت وقت افغانستان شد. طولانی شدن این جنگ سبب شد که از آن به «طولانیترین جنگ آمریکا» یاد شود. سرانجام این نبرد که بیست سال به درازا کشید، به دلیل فرسایشی شدن و عدم شکست طالبان سبب شد که آمریکا روند مذاکره با طالبان را در ابتدا به طور مخیانه و سپس علنی در پیش گیرد. این مذاکرات که چند سال به طول انجامید، در نهایت با امضای توافقنامهای بین طالبان و آمریکا در کشور قطر به نتیجه رسید و سبب شد افغانستان بار دیگر تحت سیطره طالبان قرار گیرد.
اهداف پشت پرده آمریکا در لشکرکشی به افغانستان
حادثه یازده سپتامبر فرصتی برای آمریکا بود تا با لشکرکشی به افغانستان از این ژئوپلیتیک حساس، قدرتهای رقیب و متخاصم خود را که در اطراف افغانستان قرار دارند، رصد و نظارت کند. بر اساس این دیدگاه، آمریکا پس از فرار از افغانستان هنوز هم سیاست دردسر سازی برای رقبا را دنبال میکند و همچنان در صدد نفوذ در افغانستان اما با بهانه جدید و با هزینه کمتر میباشد. در این مرحله که القاعده به عنوان دشمن بالفعل دیگر موضوعیتی ندارد، آمریکا از ابزاری تحت عنوان داعش استفاده میکند و به اشکال دیگری به فکر بازگشت به افغانستان است.
آمریکا و اندیشه بازگشت به افغانستان
با این که تا حدودی حکومت طالبان از سرنوشت گذشته درس عبرت گرفته و با قطع روابط با گروههای تروریستی در تلاش است که مانع هرگونه بهانهتراشی آمریکا را برای نفوذ در افغانستان شود اما اهدافسنجی آمریکا نشان میدهد که آن کشور به دلیل ژئوپلیتیک خاص افغانستان هیچگاه دست از سر این کشور برنخواهد داشت. از مهمترین بهانههای احتمالی آمریکا، بحث مبارزه با تروریسم است. از این رو، بایسته است که حکومت طالبان بهانههای بازگشت آمریکا به افغانستان را با شفافسازی سیاست و راستیآزمایی عملکرد مبارزه با تروریسم سلب کند. همچنان به منظور شناسایی به عنوان یک حکومت توسط نظام بینالملل، به مطالبات مشروع داخلی و خارجی پاسخ دهد که از جمله مهمترین مطالبات مشترک کشورهای منطقه و فرامنطقه، ایجاد دولتی فراگیر در افغانستان است.