بررسی تحولات افغانستان
به نظر میرسد که با پیروزی مجدد طالبان و فروپاشی نظام پیشین افغانستان، میزان تهدید “تحریک طالبان پاکستان” برای اسلام آباد افزایش یافته است. فرضیه دولت پاکستان این است که تحریک طالبان پاکستان با پیروزی امارت اسلامی افغانستان، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده و به تسلیحات نظامی آمریکایی نیز دست یافته است. علاوه براین، طالبان پاکستانی با امیرالمؤمنین طالبان بیعت کرده است و در مناطق محل نفوذ خود در پاکستان به نام ملاهبت الله خطبه میخواند. این فرضیه نزد اتاقهای فکر پاکستانی تقویت شده است که از منظر فقهی و شرعی، طالبان پاکستان و افغانستان در بیعت یک امیرالمؤمنین و تحت یک پرچم قرار دارند. از این رو، مرز رسمی جغرافیایی نمیتواند باعث جدایی و مانع یگانگی این دو گردد. مطابق برداشت شرعی و عرف اسلام سیاسی، اصحاب بیعت در یک حکومت اسلامی، به مثابه اجنبی یا “غیر” به حساب نمیآیند.
آنچه که محتمل میباشد، این است که پاکستان با همین مفروضات، حکومت طالبان افغانستان را برای کنترل اعضای تحریک طالبان پاکستان در یک سال گذشته تحت فشار قرار داده است. از همین رو، حکومت کابل برای همکاری و تعامل با پاکستان سرانجام طرح جابجایی اعضای تحریک طالبان پاکستان را به مناطق شمال افغانستان به اسلام آباد، ارائه کرد. برخلاف خوشبینیهای اولیه مقامات پاکستان، اما به زودی آشکار شد که این طرح به رغم اهداف داخلی برای حکومت کابل، تأثیری به سزایی در حل مسأله امنیتی پاکستان ندارد و اعضای تحریک طالبان پاکستان در عین حالیکه از ناحیه واخان بدخشان با سهولت بیشتر میتواند با نیروهای جدایی طلب اویغور ارتباط برقرار کنند، با آسانی به شمال پاکستان راه پیدا خواهند کرد.
به هر ترتیب، با آغاز جابجایی تحریک طالبان پاکستان در افغانستان، حملات این گروه در خاک پاکستان بیشتر افزایش پیدا کرد. سرانجام آصف علی خان درانی نماینده اسلام آباد برای کابل برای حل مسأله، در 28 سرطان/تیر وارد افغانستان شد. در حالی که آصف درانی مشغول دیدار و گفتگو با مقامات امارت اسلامی بود، شهر پشاور مورد دو حمله مرگبار واقع شد که مسئولیت آن را طالبان پاکستانی به عهده گرفت.
درخواست واضح پاکستان، از کابل این است که برای نابودی اعضای تحریک طالبان پاکستان با اسلام آباد همکاری همه جانبه و قاطع انجام دهد. رهبران سیاسی و دینی پاکستان بر این عقیدهاند که طالبان افغانستان یک گروه مشروع و طالبان پاکستانی یک گروه غیر مشروع است و باید نابود شود.
پاسخ کابل به مطالبه پاکستان مبنی بر نابودی تحریک طالبان پاکستانی، این است که مذاکره جایگزین استفاده از زور شود. به احتمال زیاد، اسلام آباد دیگر با تحریک طالبان پاکستانی مذاکره نخوهد کرد زیرا با استفاده از تجربه مذاکرات طالبان و دولت پیشین افغانستان، پاکستان نمیخواهد که طالبان پاکستانی به یک بازیگر تأثیرگذار در صحنه سیاسی پاکستان تبدیل شود.
شواهد نشان میدهد که اسلام آباد از همکاری کابل برای مهار تحریک طالبان پاکستان از طریق اقدام نظامی، ناامید به نظر میرسد. با این وضعیت، آیا در وجود و عملکرد تحریک طالبان پاکستان، این پتانسیل وجود دارد که اسلام آباد و کابل را سرانجام وارد یک تنش جدی سیاسی- امنیتی بسازد؟
با خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان، کشورهای منطقه اصل را بر بقای حکومت طالبان و تعامل با این حکومت گذاشتهاند و تا زمانی که از خاک افغانستان تهدید جدی متوجه امنیت ملی این کشورها نشوند، برای هیچ هدف سیاسی و یا مناسبات دیگری، بر نابودسازی نظم سیاسی فعلی افغانستان اقدام نخواهند کرد.
با این رهیافت، در خصوص پاکستان دو مسأله جدی مطرح است. نخست این که تحریک طالبان پاکستان برای اسلام آباد به یک تهدید جدی امنیتی تبدیل شده است و بدون همکاری جدی کابل، حذف و نابودی کامل این گروه یک امر غیر ممکن به نظر میرسد. دوم این که، بنابردلایل متعدد، استراتژی رسمی پاکستان همیشه این بوده است که پس از شکلگیری یک دولت جدید در افغانستان، بلافاصله به شکلدهی یک مخالف رادیکال برای کابل، اقدام کرده است. اگر حکومت طالبان نتواند در قبال این دو مسئله نسبتا جدی یک استراتژی ملی و ماندگار اتخاذ کند، به احتمال زیاد، پاکستان از این پس سیاست خارجی خود را با کابل در راستای یک راهبرد کلان امنیتی تنظیم خواهد کرد.