سه‌شنبه 1/ 7 / 1404

بررسی تحولات افغانستان

بحث‌های اخیر پیرامون بازپس‌گیری پایگاه هوایی بگرام توسط آمریکا، بار دیگر این پایگاه را به کانون توجهات سیاسی و امنیتی در سطح منطقه‌ای و جهانی تبدیل کرده است. دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا، طی یک هفته گذشته دوبار تأکید کرده است که واشنگتن برای بازگرداندن کنترل بگرام تلاش می‌کند و حتی در اظهارات خود از عقوبت مخالفت طالبان سخن گفته است؛ اظهاراتی که با واکنش تند مقامات حکومت طالبان مواجه شد و آنان هرگونه واگذاری این پایگاه به آمریکا را مردود دانستند. این تقابل گفتاری، در ظاهر بخشی از منازعات سیاسی روزمره به نظر می‌رسد اما در واقع حکایت از جایگاه ژئوپلیتیکی افغانستان در راهبرد کلان قدرت‌های جهانی و ظرفیت حکومت طالبان برای مدیریت فشارهای خارجی حکایت دارد.

پایگاه بگرام که در 70 کیلومتری شهر کابل قرار دارد، در دهه‌های اخیر همواره به‌عنوان یک نقطهٔ استراتژیک نقش‌آفرین بوده است؛ ابتدا در دورهٔ اشغال افغانستان توسط شوروی و سپس اشغال 20 ساله این کشور توسط آمریکا پس از حملات ۱۱ سپتامبر نقش آفرینی کرده است. طی دو دهه گذشته، بگرام نه تنها مرکز عملیات نظامی، انتقال نیرو و تجهیزات و هماهنگی مأموریت‌های اطلاعاتی بود، بلکه به‌مثابه نمادی از نفوذ و حضور آمریکا در افغانستان عمل می‌کرد. از همین‌رو، بحث بازگشت احتمالی آمریکا به این پایگاه نظامی صرفاً یک تصمیم تاکتیکی نیست بلکه بازتابی از رقابت‌های ژئوپلیتیک و بازتعریف معادلات قدرت در منطقه است.

در این یادداشت تلاش می‌شود با تحلیل چندلایه به پرسش‌هایی مانند کارکرد بگرام، چرایی تمایل آمریکا برای تصاحب این پایگاه و پیامدهای احتمالی چنین بازگشتی برای حکومت طالبان و کشورهای منطقه پرداخته می‌شود و ابعاد مختلف نظامی، سیاسی و ژئوپلیتیکی مسئله مورد واکاوی قرار گیرد.

کارکرد و اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی بگرام

پایگاه هوایی بگرام، واقع در ولایت پروان، از منظر ژئوپلیتیکی و نظامی یکی از حیاتی‌ترین تأسیسات در تاریخ معاصر افغانستان محسوب می‌شود. این پایگاه به دلیل موقعیت جغرافیایی ممتاز خود، امکان نظارت و پوشش اطلاعاتی و عملیاتی بر کل افغانستان و بخش‌هایی از آسیای مرکزی، جنوبی و غربی را فراهم می‌کند و از این منظر، نقش تعیین‌کننده‌ای در موازنه قدرت در منطقه و استراتژی‌های امنیتی دارد.

ساختار بگرام به گونه‌ای طراحی شده است که قابلیت‌های چندلایه نظامی و اطلاعاتی را به‌طور همزمان فراهم می‌آورد: دو باند پروازی با طول‌های ۳۵۰۰ و ۳۲۰۰ متر امکان استفاده از هواپیماهای سنگین ترابری و جنگنده‌های استراتژیک را فراهم می‌کند؛ صدها انبار مهمات، مراکز تعمیر و نگهداری هواپیما و بالگرد و ایستگاه‌های مجهز راداری و ماهواره‌ای، زمینه عملیات‌های نظامی، اطلاعاتی و جاسوسی را فراهم می‌آورند.

ابعاد عملیاتی و امنیتی این پایگاه نظامی از طریق توانایی واکنش سریع و فرماندهی عملیات ویژه آشکار می‌شود. در دوره حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان، این پایگاه امکان اعزام سریع نیروها به مناطق بحرانی افغانستان و مرزهای کشورهای منطقه‌ را در کمتر از یک ساعت پرواز فراهم می‌آورد؛ امکانی که برای اجرای مأموریت‌های پیچیده در سطح منطقه حیاتی است.

از منظر ژئوپلیتیکی، بگرام موقعیتی کلیدی در شبکه نفوذ منطقه‌ای ایالات متحده ایجاد می‌کند. این پایگاه دسترسی مستقیم به مناطق حساس ایران، پاکستان، آسیای مرکزی و بخش‌هایی از غرب چین را ممکن می‌سازد و بدین ترتیب، به یک نقطه فشار راهبردی در رقابت‌های کلان تبدیل می‌شود. همچنین، نزدیکی بگرام به مسیرهای ترانزیتی اصلی آن را به یک مرکز فرماندهی و کنترل استراتژیک بدل کرده است.
بنابراین، بازگشت احتمالی آمریکا به این پایگاه نه تنها یک اقدام تاکتیکی، بلکه یک بازتعریف استراتژیک در سطح منطقه‌ای و جهانی تلقی می‌شود.

بگرام
بگرام علاوه بر موقعیت راهبردی آن به گونه‌ای ساخته شده که امکان استفاده از هواپیماهای سنگین ترابری و جنگنده‌های استراتژیک را دارد.

دلایل علاقهٔ ترامپ برای بازگشت به بگرام

دلایل علاقه ترامپ برای بازگشت به بگرام چند لایه است. از منظر داخلی، این اقدام نمایشی از سوی ترامپ با کارکرد سیاست داخلی است. از این منظر ، ترامپ با چنین اظهاراتی قصد دارد جایگاه خود را به عنوان رهبری مقتدر در گفتمان داخلی آمریکا تثبیت کند و از این کارت علیه حزب دموکرات که به عقیده وی بگرام را به طالبان واگذار کرد، استفاده کند. هر چند واکنش‌های اولیه داخلی به دلیل تبعات چنین اقدامی دست کم از سوی کارشناسان نظامی که با تار و پود مسائل افغانستان آشنا هستند، منفی و هشدارگونه بوده است.

از منظر خارجی، علاقه ترامپ به بازگشت به بگرام دارای ابعاد ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک است. ترامپ خیال دارد تا با بازگشت آمریکا به این پایگاه به کشورهای منطقه‌ از جمله چین، روسیه و ایران نشان دهد که خروج آمریکا از افغانستان به معنای کاهش نفوذ قدرت جهانی واشنگتن نیست بلکه فرصتی برای بازچینی قدرت و اعمال فشار مجدد است. تحلیل فلسفی این اقدام نشان می‌دهد که این درخواست ابزاری برای شکل‌دهی ادراک و فشار روانی در سطح منطقه و جهان است.

واکنش حکومت طالبان به اظهارات ترامپ برای بازگشت به بگرام

مقامات طالبان از زمان بازگشت به قدرت، هر گونه بازگشت نظامیان خارجی به افغانستان را خط قرمز خود اعلام کرده‌اند. امیرخان متقی وزیر خارجه حکومت طالبان در مصاحبه‌ای که در سال 1402 با طلوع نیوز داشت اعلام کرد که حتی اگر آمریکا امارت اسلامی را به رسمیت بشناسد و تمام افغانستان را بازسازی کند، بگرام که نه حتی یک وجب از خاک افغانستان را تحویل نخواهیم داد. فصیح‌الدین فطرت رئیس ستاد نیروهای مسلح افغانستان طی سخنرانی که روز یکشنبه 30 شهریور 1404 انجام داد، اعلام کرد که امارت اسلامی هرگز خاک خود را معامله نمی کند. وی در واکنش به تهدیدات ترامپ اظهار داشت که چنین معامله ننگینی را انجام نخواهیم داد تا خون شهدا زیر سوال برود و در این راه آماده قربانی دادن هستیم.

تحلیل عمیق‌تر نشان می‌دهد که مخالفت مقامات طالبان برای واگذاری بگرام به آمریکا دلایل متعددی دارد. نخستین دلیل مبانی ایدئولوژیکی است. از منظر اعتقادی، طالبان نزدیک به دو دهه با هدف رهایی افغانستان از اشغال جنگید و جنگجویان خود را بر اساس قواعد فقهی مبتنی بر مبارزه با متجاوز اقناع کرد. اکنون چگونه ممکن است که اجازه بازگشت نظامی آمریکا به بگرام داده شود. بدون شک هرگونه توافقی برای بازگشت آمریکا به این پایگاه راهبردی نظامی، سبب گسست بزرگی در نیروهای طالبان و پیوستن نیروهای معترض به داعش خراسان خواهد شد. گذشته از این مورد، مبانی ایدئولوژیکی بسیاری برای نفی هر گونه تعاملی درباره بازگشت نظامی آمریکا به افغانستان از جمله قاعده نفی سبیل وجود دارد.

دومین دلیل برای مخالفت با واگذاری بگرام به آمریکا، ناشی از درک دقیق محیط پیرامونی است. حکومت طالبان به خوبی درک می‌کند که این اقدام واکنش‌های کشورهای منطقه را به دنبال خواهد داشت. ششمین نشست فرمت مسکو که یکی از مهمترین فرمت‌های منطقه‌ای است در بیانیه پایانی به موضوع بازگشت نظامیان خارجی به افغانستان اشاره داشت و در بیانیه پایانی این نشست آمده بود که «تلاش‌های کشورهای ثالث برای استقرار زیرساخت‌های نظامی در افغانستان غیرقابل قبول است زیرا این امر به نفع صلح و ثبات منطقه نیست». کشورهای روسیه، چین و ایران و حتی پاکستان به شدت مخالف بازگشت نظامی آمریکا به افغانستان هستند و در صورت وقوع چنین امری، تعاملات آنها با افغانستان اگر پایان نیابد، به سطح دوران جمهوریت بازخواهد گشت.

آنچه مسئله را پیچیده می‌سازد این است که ترامپ اکنون وارد فاز فشار و تهدید شده است. این نوع رفتار و رویکرد که مبتنی بر احساسات است، دو کشور را وارد تنش سیاسی می‌کند. حکومت طالبان نیاز به مدیریت این موضوع دارد تا از یک سو افغانستان را از پیامدهای خشم ترامپ به دور سازد و از سوی دیگر حمایت و نگاه مثبت منطقه را از دست ندهد.

موضع کشورهای منطقه

موضع کشورهای منطقه، تنها واکنش‌های سیاسی نیستند؛ بلکه محصول تاریخ، منافع راهبردی و تهدیدهای عینی می‌باشند. ایران قطعا مخالف حضور آمریکا در افغانستان است زیرا این حضور می‌تواند تهدیدی برای امنیت مرزهای شرقی و حتی امنیت ایران باشد. به عنوان مثال اسناد متقنی وجود دارند که عبدالمالک ریگی رهبر گروه تروریستی جیش العدل به پایگاه بگرام رفت و آمد داشت و همچنین پهپاد متجاوز آمریکایی (RQ-170) که در خاک ایران به زمین نشانده شد از پایگاه هوایی قندهار به پرواز درآمده بود. چین نیز نگران است چرا که ترامپ به طور صریح بیان کرده که پایگاه بگرام تا چین فاصله اندکی دارد و قصد دارد از این پایگاه برای نظارت و حتی تهدید چین استفاده کند. روسیه نیز نگران تکرار بازی بزرگ از سوی آمریکا با استفاده از خاک افغانستان است و معتقد است واشنگتن و متحدان اروپایی آن برای فشار بر مسکو ممکن است آسیای مرکزی به عنوان خارج دور روسیه را با استفاده از گروه‌های افراطی ناامن سازد. لذا مخالفت این کشورها محصول شبکه‌ای پیچیده از تهدیدهای امنیتی از خاک افغانستان توسط آمریکا است.

توصیه به حکومت طالبان

هر چند که بسیار بعید است حکومت طالبان در دام تطمیع آمریکا برای واگذاری پایگاه بگرام قرار گیرد چرا که امارت اسلامی دست نشانده آمریکا نیست که نگران وقوع بحران برای بقای خود باشد و در میدان جنگ هم آزموده شده است اما با این وجود، نظام جمهوریت، درس بزرگی برای حاکمان افغانستان است که نمی‌توان به توافقات آمریکا اطمینان کرد. آمریکا با نظام جمهوریت دو توافقنامه استراتژیک و امنیتی امضا کرده بود اما زمانی که منافع آن به خطر افتاد بدون هیچ اعتنایی به این توافقات، افغانستان را رها کرد.

از این گذشته، در چهار سال گذشته این کشورهای منطقه بودند که با تعامل در کنار امارت اسلامی قرار گرفتند و اکنون واشنگتن با هدف تهدید این کشورها قصد دارد بگرام را از کابل مطالبه کند. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که هر حکومتی که نتواند با محیط پیرامونی خود تطابق پیدا کند، دیر یا زود با بحران بقا مواجه خواهد شد.

مطالب مرتبط
تعامل امنیت‌محور؛ دستور کار آمریکا در قبال حکومت طالبان
کشورهای همکار آمریکا برای بازگشت احتمالی به افغانستان

جمع‌بندی

چندی پیش ملا هبت‌الله آخوندزاده رهبر طالبان در پیامی به مناسبت جنگ غزه، از آمریکا به عنوان «ستمگر بزرگ» یاد کرد. اکنون همین کشور با هدف استفاده امنیتی و نظامی از پایگاه بگرام علیه کشورهای منطقه و چه بسا افغان‌ها قصد دارد بار دیگر به افغانستان بازگردد. بازگشتی که حاکمان افغانستان را در دو راهی انتخاب کشورهای منطقه یا آمریکا قرار خواهد داد. هر نوع توافق کابل با واشنگتن در این زمینه بدون شک تاثیرات عمیقی بر روابط آن با قدرت‌های منطقه خواهد گذاشت.

مقامات بلندپایه طالبان تاکنون صریح و شفاف نه تنها به این درخواست واشنگتن پاسخ منفی داده‌اند بلکه تهدید ترامپ را با تهدید پاسخ داده‌اند. در حال حاضر هیچ ادله و نشانی از تمایل حکومت طالبان برای واگذاری بگرام به آمریکا وجود ندارد و بعید است در آینده نیز چنین توافقی شکل گیرد مگر آن که حکومت طالبان دگرگون شود که در آن صورت نمی‌توان به آن حکومت «طالبان» گفت.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

تلگرام ایکس فیس‌بوک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *