بررسی تحولات افغانستان
حملهی انتحاری که روز پنجشنبه دوم فروردین/حمل در شهر قندهار رخ داد، نزدیک به 45 کشته و دهها زخمی برجای گذاشت. شاخهای از گروه داعش موسوم به داعش خراسان، مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت. طبق گزارشها، این حمله انتحاری در یک شعبه بانک در شهر قندهار هنگامی به وقوع پیوست که عده زیادی برای دریافت حقوق ماهیانه خود به این بانک مراجعه کرده بودند. بر اساس ادعای گروه داعش، این حمله در صف نظامیان طالبان صورت گرفت ولی شواهد و گزارشهای مستقل این ادعا را تأیید نمیکند و بیانگر آن است که غیر نظامیان زیادی در صف انتظار حضور داشتند.
برخی از حملات تروریستی در خیابانها، مساجد و مراکز آموزشی همواره از غیرنظامیان افغان قربانی گرفته است و به همین دلیل است که در ادبیات سیاسی افغانستان از این نوع حملات به حملات کور تعبیر میشود. اما نه تنها این حملات کور و بیهدف نیستند؛ بلکه حملاتی حساب شده و هدفمند هستند. گروههای تروریستی به سه دلیل دست به حملاتی میزنند که در آن غیرنظامیان قربانی میشوند.
نخست این که اجرای عملیات دهشتافکنانه در مناطق نظامی و حفاظت شده دشوار است. دوم، حمله به محلهای مزدحم و غیرنظامیان، نارضایتی افکار عمومی را از کارکرد حکومت افزایش میدهد و باعث فشار بر حکومت میشود. به تعبیر دیگر، حمله به جمعیت غیرنظامی، نوعی تنبیه حاکمان برای پذیرش خواستههای گروه تروریستی یا حامیان این گروهها میباشد. سوم، مکان و گستره حادثه، به لحاظ تبلیغاتی و رسانهای، به شدت برای عاملان حمله حائز اهمیت است. فلسفه حملات تروریستی، به معنای اعلام حضور گروههای دهشتافکن در همه جا میباشد.
گروه داعش و حامیان این گروه با انجام حمله در شهر قندهار، هر سه هدف یاد شده را مد نظر داشتهاند اما به صورت ویژه در پی اعلام این موضوع بودند که دامنه حضور داعش به مرکز قدرت طالبان و محل استقرار رهبر طالبان یعنی شهر قندهار رسیده است. از سوی دیگر، گروه داعش با این حمله تلاش کرد ادعای طالبان را برای تامین امنیت افغانستان، زیر سؤال ببرد. در عین حال، حمله داعش در مرکز قدرت سیاسی طالبان یعنی قندهار، در رسانههای جهان بازتاب گستردهای داشت و باعث شد که تمام کشورهای منطقه و جهان به آن توجه کنند.
این وضعیت در عین حال که توجه منطقه و جهان به افغانستان جلب کرد، پس از یک سکوت طولانی داعش، حضور و فعالیت این گروه را در افغانستان مخابره کرد. این وضعیت چند پیامد اساسی را به دنبال دارد. نخست این نوع فعالیت داعش، انکار حکومت طالبان درباره شکست داعش در افغانستان را زیر سؤال برد. دوم، مفهوم این نوع تبلیغات داعش این است که حتی در صورت تضعیف، قادر به انجام حملات در مناطق حساس است. سوم، این تبلیغات رسانهای داعش، این سیگنال را مخابره میکند که این گروه به عنوان یک بازیگر قدرتمند امنیتی در مسائل افغانستان مطرح است و میتواند با دیگر بازیگران امنیتی ذیدخل در مسائل افغانستان، وارد تعامل و ائتلاف شود.
اگر این تحلیل وضعیت از داعش را با شرایط افغانستان و واقعیتهای موجود منطقه مورد بررسی قرار دهیم، دو واقعیت قابل استنباط است. واقعیت نخست این که، انکار حکومت طالبان درباره حضور داعش در افغانستان نمیتواند مانع فعالیت داعش شود. دوم، بدون تعامل و همکاری مشترک و هدفمند منطقهای برای مبارزه با داعش، ریشههای این گروه در افغانستان نه تنها قطع نمیشود، بلکه ممکن است به سرعت به خاک کشورهای منطقه نیز سرایت کند.
با این نگاه، بایسته آن است که حکومت طالبان نسبت به پدیده داعش در افغانستان رویکرد واقعبینانه را اختیار کند و کشورهای منطقه نیز با طرح یک نقشه راه مشخص، زمینههای مبارزه مشترک با داعش را پیریزی کنند.