سه‌شنبه 21/ 12 / 1403

بررسی تحولات افغانستان

به تازگی پت هاریگان عضو کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا که سابقه حضور در جنگ افغانستان را دارد و از افراد نزدیک به مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ می‌باشد، از بازگشت احتمالی آمریکا به افغانستان سخن گفته است. این عضو جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان، نحوه خروج آمریکا از افغانستان را نمایشی از شکست نظامی و سیاسی واشنگتن در افغانستان خوانده و تصریح کرده است که عدم بازگشت آمریکا به افغانستان امکانات بالقوه‌ای برای حمله دشمنان به آمریکا فراهم می‌سازد.

هر چند که این اظهارات را می‌توان یک اظهار نظر شخصی در نظر گرفت اما ترامپ و مشاور امنیت ملی و سایر مقامات دولت جدید آمریکا، از نحوه خروج از افغانستان و این که دولت بایدن افغانستان را تمام و کمال در اختیار دشمنان قرار داد همواره انتقاد کرده‌اند. این اظهارات و اهداف آتی ترامپ این گمانه را مطرح‌ می‌کند که ممکن است آمریکا دوباره به افغانستان بازگردد.

هر چند که افغانستان فی‌نفسه برای آمریکا و به ویژه ترامپ تاجر پیشه اهمیت و اولویتی ندارد اما موقعیت ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی افغانستان به گونه‌ای است که آمریکا نمی‌تواند به سادگی از آن صرف نظر کند. زمانی که ترامپ می‌گوید پایگاه بگرام تنها دو ساعت با مراکز هسته‌ای چین فاصله دارد، نشان‌دهنده درجه اهمیت ژئواستراتژیکی افغانستان است. بنابراین باید این احتمال را در ذهن داشت که ممکن است آمریکا دوباره به افغانستان بازگردد.

بازگشت احتمالی آمریکا به چه صورت خواهد بود؟
اولین پرسشی که مطرح است این است که آمریکا برای چه هدفی به افغانستان بازخواهد گشت؟ در پاسخ به این سئوال باید گفت با توجه به 3 فاکتور دیدگاه کلان ترامپ مبنی بر پایان دادن به جنگ‌های پرهزینه آمریکا، تجربه شکست نظامی آمریکا در افغانستان و از آن مهمتر موضع سخت طالبان برای مخالفت با هر گونه حضور نظامی کشورهای خارجی در افغانستان، بازگشت آمریکا به افغانستان در حال حاضر با احتمال بالا نظامی نخواهد بود.

با درک این مهم، بازگشت احتمالی آمریکا به افغانستان سیاسی و امنیتی خواهد بود. سیاسی از این جهت که تقریبا هر دو جناح دموکرات و جمهوری‌خواه معتقدند که چین، روسیه و ایران جای آمریکا را در افغانستان پر کرده‌اند و این واگذاری را برنمی‌تابند. این دیدگاه انتقادی ناشی از موقعیت حساس افغانستان است. در مجاورت این کشور علاوه بر چین، روسیه و ایران، دو منطقه راهبردی جنوب آسیا و آسیای مرکزی قرار دارند که در آنها کشورهای متحد آمریکا و چندین کلان پروژه ناتمام آمریکایی وجود دارند. به زعم آمریکا، عدم حضور در افغانستان در وضع فعلی، به مفهوم واگذاری این منطقه به رقبا است.

به لحاظ امنیتی هم، مجاورت افغانستان در بین 4 مجموعه امنیتی خاورمیانه، آسیای جنوبی، چین و آسیای مرکزی، دست برتر را در طرح‌های ژئواستراتژیک فراهم می‌سازد. همین فاکتور سبب شده است که برای ده‌ها سال، امنیت از افغانستان رخت بربنندد.

لذا انگیزه برای بازگشت آمریکا به افغانستان وجود دارد اما این انگیزه بر خلاف دو دهه قبل که نظامی بود و هزینه زیادی را بر آمریکا تحمیل کرد و دستاوردی نداشت، این بار سیاسی و امنیتی خواهد بود تا از این طریق به قدرت و جایگاه آمریکا در نظام بین‌الملل کمک کند.

کشورهای همکار آمریکا در صورت بازگشت احتمالی
دومین پرسش مطرح این است که کدام کشورها در این زمینه همکار احتمالی آمریکا خواهند بود؟ در پاسخ به سئوال باید گفت که هر چند امکان ارتباط مستقیم بین آمریکا و افغانستان وجود دارد اما نگاهی به سابقه حضور قدرت‌های بزرگ در محیط دور طی چند قرن گذشته نشان داده است که این قدرت‌ها همواره در این نوع حضور، همکار منطقه‌ای اختیار کرده‌اند. در صورت عزم آمریکا برای بازگشت به افغانستان، 4 گزینه به عنوان همکار منطقه‌ای مطرح است. این 4 گزینه عبارتند از پاکستان، هند، آسیای مرکزی و قطر.

1- پاکستان
پس از حادثه یازدهم سپتامبر و آغاز تهاجم آمریکا به افغانستان، کشور پاکستان از سوی آمریکا به عنوان همکار منطقه‌ای انتخاب شد. پاکستان با افغانستان محصور در خشکی هم‌مرز بود و مسیرهای متعددی برای ورود به افغانستان در اختیار داشت. از سوی دیگر، مقامات نظامی پاکستان تحت ارعاب و تطمیع آمریکا، در سال‌های ابتدایی، از هیچ نوع مساعدتی دریغ نکردند. اکنون نیز موقعیت جغرافیایی پاکستان این کشور را به عنوان گزینه برتر مطرح می‌سازد اما دو مشکل اساسی فراروی گزینش این کشور به عنوان همکار منطقه‌ای آمریکا قرار دارد.

نخست این که پاکستان در دو دهه گذشته کارنامه منفی از همکاری با آمریکا دارد؛ اسلام آباد در ظاهر همکار مبارزه با تروریسم آمریکا در افغانستان بود اما از سوی دیگر نه تنها طالبان را در خاک خود پناه داده بود بلکه مورد حمایت کامل قرار داده بود. این بازی دوگانه پاکستان برای تمام سیاستمداران آمریکایی محرز شده است. مشکل دوم، رابطه چالشی پاکستان با حکومت طالبان است. این چالش علی‌الظاهر بر سر مسئله حمایت حکومت طالبان از تحریک طالبان پاکستان است اما در واقع ریشه آن به نوع نگاه پاکستان به افغانستان بازمی‌گردد که برگرفته از سیاست عمق استراتژیک است.

گذشته از این پاکستان در گذشته با توجه به نفوذ گسترده‌ای که در افغانستان داشت دسترسی آمریکا به افغانستان را آسان ساخته بود اما به نظر می‌رسد که پاکستان دیگر آن نفوذ گذشته را در افغانستان از دست داده و از اعتبار لازم برخوردار نیست.

طبیعی است که در چنین فضایی که بین کابل و اسلام‌آباد حاکم است، واشنگتن نمی‌تواند برای بازگشت به منظور تعامل، پاکستان را به عنوان همکار انتخاب کند. در سایه این روابط چالشی افغانستان و پاکستان، طرح آمریکا در افغانستان بار دیگر با شکست مواجه خواهد شد. شاید به همین دلیل است که در ماه‌های گذشته، پاکستانی‌ها دست به تبلیغات وسیعی زده‌اند تا افغانستان را به عنوان یک مرکز تهدید امنیت بین‌الملل جلوه دهند و در تلاش برای جلب همکاری آمریکا برای مبارزه با تهدیدات ادعایی از افغانستان بوده‌اند.

2- هند
گزینه دیگر هند است. هند هر چند که مجاورت جغرافیایی با افغانستان ندارد اما با واشنگتن همسویی و رابطه راهبردی دارد. دونالد ترامپ در دور اول ریاست جمهوری خود برای پایان دادن به جنگ افغانستان، «راهبرد جنوب آسیا» را اتخاذ کرد. در این راهبرد، هند همکار آمریکا در منطقه انتخاب شد. توان اقتصادی هند، رابطه گرم با کابل و همسویی سیاست‌ها سبب شد که واشنگتن، دهلی را به عنوان همکار منطقه‌ای خود انتخاب کند.

با وجود دشمنی بین هند و طالبان که سابقه آن به حکومت اول طالبان بازمی‌گردد، اما در ماه‌های اخیر، هند در چرخشی ناباورانه دست دوستی به سوی طالبان دراز کرد و در مدت زمان کوتاهی، رابطه کابل و دهلی به حدی گرم شده است که برخی از تحلیلگران هندی اکنون از نگاه راهبردی هند به طالبان سخن می‌گویند. محتمل است که این چرخش سیاست خارجی هند در قبال طالبان تحت تاثیر فاکتورهای متعددی بوده است و ممکن است یکی از این فاکتورها امید به بازگشت ترامپ و احیای «راهبرد جنوب آسیا» بوده باشد.

ظرفیت‌های دیگر هند در این زمینه توان اقتصادی بالا و قدرت دیپماسی آن در همسو سازی کشورهای منطقه و اروپایی برای این هدف است که پاکستان این ظرفیت‌ها را ندارد.

گرم شدن رابطه هند – طالبان می‌تواند زمینه را برای انتخاب دهلی به عنوان همکاری منطقه‌ای آمریکا را مساعد سازد.

سفر بدون دعوت نارندرا مودی نخست وزیر هند به آمریکا و تلاش برای دیدار با ترامپ که بالاخره محقق شد، تنها به منافع دوجانبه خلاصه نمی‌شود. مودی در تلاش است که با کرنش، جایگاه هند را در دولت ترامپ تثبیت کند تا بتواند در طرح‌های دیگر از جمله پرونده افغانستان، نقش آفرینی کند.

با این وجود، یک موضوع بر انتخاب هند به عنوان همکاری منطقه‌ای آمریکا سایه افکنده و آن حساسیت پاکستان به نقش احتمالی هند است. پاکستان با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارد قدرت تخریبی بالایی در افغانستان دارد و می‌تواند برهم زننده بازی جدید شود. این عامل حتما در محاسبات آمریکایی‌ها لحاظ خواهد شد.

3- آسیای مرکزی
در پسا 1400، کشورهای آسیای مرکزی در پرونده افغانستان از حاشیه به متن آمدند. این کشورها به استثنای تاجیکستان، در خلا موجود ناشی از حضور بازیگران قدرتمند، با استفاده از امتیاز مجاورت جغرافیایی و رابطه تعاملی با حکومت طالبان، اکنون نقش قابل توجهی در افغانستان دارند. در بین کشورهای آسیای مرکزی، ازبکستان و قزاقستان توانسته‌اند جایگاه خود را در افغانستان جدید به خوبی تثبیت کنند.

این کشورها به ویژه ازبکستان و قزاقستان روابط گرمی با آمریکا دارند و در چندین پروژه راهبردی به میراث مانده از آمریکا را در دست اقدام دارند؛ پروژه‌های کلان زیربنایی مانند راه آهن ترانس-افغان، خط لوله گاز تاپی، خط انتقال برق کاسا و غیره همه منطبق با راهبرد اتصال آسیای مرکزی به جنوب آسیا است که توسط آمریکا طراحی شده‌اند. امتیاز مجاورت جغرافیایی این کشورها در کنار رابطه تعاملی آنها با حکومت طالبان، پتانسیل گزینش آنها را به عنوان همکار منطقه‌ای آمریکا افزایش می‌دهد.

با این جود 3 عامل می‌توانند به عنوان فاکتور منفی در این زمینه عمل کنند؛ نخست این که کشورهای آسیای مرکزی تحت نفوذ و اشراف دو قدرت کلان مخالف آمریکا یعنی چین و روسیه قرار دارند، دوم اینکه خود کشورهای آسیای مرکزی با توجه به حساسیت‌های موجود، ممکن است به دلیل استفاده ابزاری احتمالی توسط آمریکا علیه چین و روسیه از این موضوع اجتناب کنند و سوم توان پایین این کشورها برای این نقش مهم.

4- قطر
قطر نیز یکی از گزینه‌های محتمل برای انتخاب شدن به عنوان همکار منطقه‌ای آمریکا برای بازگشت به افغانستان است. گذشته از این که دوحه در دور اول ریاست جمهوری ترامپ، نقش مهمی در پرونده افغانستان ایفا کرد و منجر به انقعاد توافق آمریکا – طالبان شد، دوحه در سه سال گذشته هاب مرکزی کشورهای غربی برای تعامل با طالبان و ورود به افغانستان بوده است.

دیپلماسی قطری‌ها و مطرح شدن آن به عنوان یک کشور میانجی در مذاکرات صلح و همچنین نگاه مثبت رهبران طالبان به قطر و نقش میانجیگرانه آن، امیتاز دیگری است که می‌تواند به انتخاب این کشور به عنوان همکاری منطقه‌ای آمریکا کمک کند. توان اقتصادی قطر و میزبانی آن از پایگاه نظامی آمریکا را هم باید به فاکتورهایی که این کشور را مستعد این انتخاب می‌سازد، افزود.
فاصله جغرافیایی قطر با افغانستان یک امتیاز منفی آن در این زمینه است.

جمع‌بندی

موقعیت جغرافیایی افغانستان که در دانش روابط بین‌الملل به آن هارتلند هم اطلاق می‌شود، در ادوار مختلف این کشور را برای قدرت‌های بزرگ مقصدی برای حضور ساخته است. به رغم شکست نظامی آمریکا در این کشور و تلاش ترامپ برای اجتناب از هزینه‌های لشکرکشی، این احتمال وجود دارد که آمریکا بار دیگر به افغانستان بازگردد اما این بار نه از دریچه نظامی‌گری بلکه ممکن است از دریچه تعامل با حکومت طالبان برای اهداف سیاسی و امنیتی به افغانستان بازگردد.

از الزامات بازگشت آمریکا به افغانستان، همکاری یکی از کشورهای منطقه با آمریکا است. کشورهای مختلفی تمایل به این همکاری دارند. هر چند که پاکستان برای همکاری با آمریکا، امتیاز مجاورت جغرافیایی با افغانستان را دارد اما بین سیاست و نگاه پاکستان در افغانستان و طرح احتمالی آمریکا تضاد شدیدی موجود است. گذشته از آن پاکستان خود غرق در بحران‌های سیاسی و اقتصادی است. انتخاب پاکستان به عنوان همکاری منطقه‌ای تنها زمانی ممکن است که واشنگتن بخواهد به افغانستان بازگشت نظامی داشته باشد.

هند تمایل بالایی برای این نقش دارد اما حساسیت پاکستان ممکن است، سبب شود که واشنگتن از ظرفیت‌های بالای هند در این زمینه صرف نظر کند.

کشورهای آسیای مرکزی به دلیل مجاورت جغرافیایی این پتانسیل را دارند اما ملاحظات چین و به ویژه روسیه ممکن است، سد راه این همکاری شود.

قطر، سابقه و ظرفیت‌ بالایی برای انتخاب شدن به عنوان همکاری منطقه‌ای دارد اما دور بودن آن از افغانستان فاکتوری است که در محاسبات لحاظ خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *