بررسی تحولات افغانستان
قرار است سازمان ملل نشستی را درباره افغانستان در شهر دوحه برگزار کند که شخص آنتونیو گوتروش دبیر کل سازمان ملل متحد نیز در آن حضور خواهد یافت. در این نشست دو روزه که در تاریخ اول ماه می برابر با یازدهم اردیبهشت/ثور آغاز خواهد شد، نمایندگان 22 کشور و 2 سازمان بینالمللی حضور خواهند داشت.
منابع متعدد گزارش دادهاند که یکی از بحثهای محوری در این نشست، موضوع به رسمیت شناختن حکومت طالبان است. از جمله امینه محمد معاون دبیر کل سازمان ملل متحد طی اظهاراتی در دانشگاه پرینستون گفت که قرار است در این نشست موضوع شناسایی حکومت طالبان بررسی شود. رسانهای شدن این موضوع، بازتاب زیادی را در پی داشت و نگرانی برخی کشورها و از جمله مخالفان سیاسی و نظامی حکومت طالبان را در پی داشت. از جمله جدیترین این واکنشها از سوی برگزارکنندگان نشست وین بود که 30 تن از مخالفان حکومت طالبان در آن حضور داشتند. احمد مسعود رهبر جبهه مقاومت ملی افغانستان طی سخنانی در این نشست گفت که به رسمیت شناختن طالبان آخرین میخ بر تابوت مردم افغانستان و آزادی خواهد بود. در اعلامیه پایانی این نشست نیز اظهارات اخیر امینه محمد در مورد بحث بر سر گامهای کوچک به سمت به رسمیت شناختن طالبان غیرمسئولانه خوانده شده و از سازمان ملل خواسته شده است تا از هر گونه بحثی که منجر به تداوم سلطه طالبان و پیچیدهتر شدن اوضاع افغانستان شود، خودداری کند.
گذشته از واکنش جدی و نگرانی مخالفان سیاسی و نظامی طالبان درباره نشست دوحه، نفس برگزاری این نشست قابل تامل است. در زمانی که واکنشهای کشورهای غربی نسبت به عملکرد حکومت طالبان عمدتا منفی است و این کشورها نفوذ بسزایی بر سازمان ملل دارند، برگزاری نشست برای بحث درباره شناسایی بینالمللی حکومت طالبان از سوی این نهاد بینالمللی را چگونه باید تعبیر کرد؟
با توجه به عملکرد دو دهه گذشته نمایندگی سازمان ملل در افغانستان و نیز بررسی مواضع و عملکرد سازمان ملل در قبال بحرانهای بینالمللی بعید است که مسئولان این سازمان به طور مبتکرانه برگزاری این نشست را تدارک دیده باشند. شخصیتشناسایی مقامات سازمان ملل درگیر در امور افغانستان نشان میدهد که هیچ یک از آنان حتی رزا اوتونبایوا نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل در امور افغانستان به طور فردی گرایش تعامل با حکومت طالبان را ندارند و بررسی در سطح سازمانی نیز نشان میدهد که عملکرد این سازمان تحت تاثیر سیاستهای حکومت طالبان به شدت محدود و متاثر شده است. از این رو، به احتمال بالا این نشست جنجالی باید طراح یا پشت پردهای داشته باشد.
با در نظر داشت این پیشفرض و با توجه به این واقعیت که غرب به رهبری آمریکا نفوذ عمیقی بر سازمان ملل دارد، باید ظن و گمان به سوی اهداف غرب درباره برگزاری این نشست معطوف گردد. از آنجا که سیاست اعلامی اغلب کشورهای غربی به ویژه آمریکا درباره شناسایی حکومت طالبان مخالفت صریح با این موضوع است، نشست دوحه باید کارکردی غیر از شناسایی حکومت طالبان داشته باشد. مبتنی بر این فرض، دو کارکرد برای نشست دوحه متصور است.
نخست این که جبهه غرب به رهبری آمریکا تنها شانس خود در افغانستان را تعامل با بخشی از طالبان میداند که از آن به طالبان میانهرو تعبیر میکند. این بخش از طالبان که در یک سال و نیم گذشته سیگنالهایی برای تعامل با غرب در اظهارات آنان دیده میشود در حال حاضر تحت سیطره رهبر طالبان و حلقه اطراف آن قرار دارند و مادامی که چنین باشد، غرب به رهبری آمریکا شانسی در افغانستان ندارد. برگزاری نشستهایی مانند دوحه که در آن مهمترین چالش فرا روی حکومت طالبان یعنی شناسایی بینالمللی مطرح میشود، میتواند محرکهای قوی برای طالبان میانهرو برای رویارویی یا فشار بر رهبری طالبان باشد. لذا یکی از کارکردهای احتمالی نشست دوحه باید افزایش شکاف بین طالبان باشد که در دراز مدت منتج به سلطه بخشی از طالبان بر افغانستان شود که متمایل به همکاری با غرب است.
کارکرد احتمالی دیگر نشست دوحه، تحت فشار قرار دادن همسایگان افغانستان و کشورهای پیرامون این کشور است. کشورهای یاد شده با توجه به چالشهایی که از ناحیه افغانستان متوجه این کشورها میباشد و با توجه به عملکرد ناقص آمریکا در مذاکرات صلح این کشور، در پسا سقوط جمهوریت، سیاستی مستقل از غرب اختیار کردهاند. احتمالا در نشست دوحه، نمایندگان ویژه کشورهای غربی خواهان وحدت رویه در قبال حکومت طالبان شده و شروطی را برای شناسایی حکومت طالبان طرح خواهند کرد و دیگران را به تبعیت از این شروط فرا میخوانند.
در مجموع با توجه به احتمالات فوق، میطلبد که کشورهای همسایه و پیرامون افغانستان در نشست دوحه درباره شناسایی حکومت طالبان مبتنی بر منافع مردم افغانستان و منطقه موضعگیری کنند.