بررسی تحولات افغانستان
بیش از یک ماه است که گروه داعش نتوانسته است در افغانستان دست به عملیاتی بزند. با اینهم، هشدارهای جدی کشورها و سازمانهای منطقهای و بینالمللی را نسبت به گسترش و تقویت داعش، هرگز نباید نادیده و یا دستکم گرفت. با این نگاه، میزان نفوذ جغرافیایی و تهدید فرامرزی داعش، در سه قرائت زیر قابل بحث و بررسی است:
1- قرائت رسمی از داعش
طالبان بعنوان یک دولت مستقر در افغانستان، در اظهارات رسمی خود تاکنون هرنوع گسترش و جابجایی گروه داعش را در خاک افغانستان انکار کرده است. طالبان مدعی است که آنان امنیت پایدار را در افغانستان تأمین کرده است و دیگر از خاک افغانستان نه برای شهروندان این کشور و نه کشورهای منطقه هیچ گونه تهدیدی صورت نخواهد گرفت.
در آخرین مورد، امیرخان متقی از رهبران طالبان و وزیر خارجه امارت اسلامی طالبان در 26 دلو/ بهمن، در مراسم سالگرد خروج نیروهای شوروی از افغانستان، ادعای گسترش و فعالیتهای داعش در افغانستان را رد کرد و آن را نادرست خواند. او گفت که طالبان در پی سرکوب داعش است و دیگر از خاک افغانستان تهدیدی متوجه کشورهای منطقه به ویژه آسیای مرکزی نخواهد بود.
2- قرائت امنیتی-اطلاعاتی از داعش
در مقابل قرائت و اظهارات رسمی دولت طالبان، نگاه و قرائت امنیتی و اطلاعاتی کشورهای منطقه مخصوصا حوزه آسیای مرکزی در خصوص تلاش داعش برای گسترش در سطح منطقه قابل تأمل است.
در هفته گذشته، ژنرال آناتولی سیدوروف، رئیس ستاد مشترک سازمان پیمان امنیت جمعی(CSTO) در یک نشست خبری درباره افزایش شمار جنگجویان داعش در افغانستان هشدار داد. این مقام امنیتی تعداد سربازان داعش در افغانستان را شش هزار و پانصد نفر برآورد کرد و گفت که از این میان، حدود چهار هزار شبهنظامی داعش در نزدیکی مرز افغانستان با تاجیکستان مستقر هستند.
کشورهای منطقه تمام حرکتها و فعالیتهای داعش را بعنوان یک خطر بالقوه برای نظم و امنیت منطقهای به شدت مانیتور میکنند و آنچه که نگرانی این کشورها را افزایش میدهد تنها قدرت مانور داعش نیست، بلکه کشورهای منطقه از ضمیمه شدن فعالیتگروههای افراطی و جداییطلب منطقه در افغانستان و امکان الحاق این گروهها با داعش بیشتر نگران هستند.
3- قرائت استراتژیک از داعش
مطالعات نظامی و استراتژیک نشان میدهد که نظم پساجنگسرد در منطقه، اکنون در حال تغییر است و دولت آمریکا و غرب مصمماند اگر بتوانند «بازی بزرگ» دیگری را در منطقه به راه اندازند که تحولات اوکراین و شرق اروپا نیز دلالت بر این فرضیه دارد.
گویا با همین رویکرد بود که شکلگیری یک نظام مدنی و لیبرال در افغانستان، آمریکا را از رسیدن به این بازی بزرگ به تدریج دور میساخت، لذا آمریکا واگذاری نظم و دولت نیمه لیبرال جمهوری را حتی برای مجاهدین گذشته افغانستان مناسب نپنداشت و آن را به طالبان بعنوان واگذار کرد.
اما طالبان به عنوان یک دولت مستقر، به منظور بقای خود، ناگزیر است در قبال برخی از مسائل داخلی و منطقهای مسئولیت بپذیرد و امکان همکاری آن در بازی بزرگ اندک است. از این رو، آمریکا و غرب در صدد آن هستند که در یک استراتژی بلند مدت، گروه داعش را به جای طالبان وارد یک بازی بزرگ و جدید کند.
از میان این سه قرائت، آنچه که نگرانیها را افزایش میدهد، دو واقعیت غیرقابل انکار دیگر است؛ نخست، برخلاف طالبان، داعش ادعای «تشکیل خلافت» دارد و قلمرو نفوذ خود را از شام تا کاشغر و خجند و بخارا میداند. دوم، گروههای متعدد افراطی و جدایی طلب مستقر در افغانستان و منطقه، احتمال دارد که هم استراتژی و هم بقای خود را در حمایت و یا هماهنگی با داعش بدانند. در این صورت، گروه داعش چند برابر میشود و قدرت فعالیت و سربازگیری داعش توسط این گروههای محلی همسو، سرعت بیشتری پیدا خواهد کرد.
از این رو، بایسته آن است که کشورهای منطقه و همچنین حکومت طالبان، مجال و فرصت هر نوع حرکت راهبردی را از داعش و گروههای افراطی منطقه سلب کنند و یک مکانیسم دفاعی مشترک را روی دست گیرند.