بررسی تحولات افغانستان
مجمع عمومی سازمان ملل متحد، براساس تصمیم کمیتۀ اعتبارنامههای این سازمان، بار دیگر واگذاری کرسی نمایندگی افغانستان را به حکومت طالبان، به تعویق انداخت. پس از به قدرت رسیدن حکومت طالبان در افغانستان، برای سومین بار است که سازمان ملل متحد با واگذاری کرسی نمایندگی افغانستان در این سازمان به حکومت طالبان، موافقت نکرده است.
نقش حقوقی کرسی نمایندگی افغانستان در سازمان ملل
شاید در مرحله اول تصور کلی این باشد که واگذاری کرسی نمایندگی افغانستان در سازمان ملل به حکومت طالبان، زمینه شناسایی بینالمللی حکومت طالبان را فراهم خواهد کرد. اما واقعیت این است که دست یافتن یک حکومت به کرسی نمایندگی یا عضویت سازمان ملل، به معنای الزام شناسایی آن حکومت در سطح بینالمللی نمیباشد.
بر اساس حقوق بینالملل، عضویت یک تابع جدید در سازمان ملل، هیچ الزامی برای شناسایی آن برای کشورهای عضو سازمان ملل ندارد. به همین دلیل است که رژیم اسرائیل به رغم عضویت آن در سازمان ملل، نزد بسیاری از کشورهای جهان رسمیت ندارد و هیچ کشوری هم به شناسایی آن ملزم نیست. در مقابل عدم عضویت یک حکومت در سازمان ملل، به معنای عدم پذیرش و شناسایی آن نزد کشورهای عضو سازمان ملل نیست. به همین دلیل، بهرغم عدم شناسایی و عدم واگذاری کرسی افغانستان به حکومت طالبان در دهه هفتاد، بازهم کشورهای پاکستان، امارات متحده عربی و عربستان، حکومت طالبان را به رسمیت شناختند.
نقش سیاسی کرسی نمایندگی افغانستان در سازمان ملل
پیشینه اقدام سازمان ملل در خصوص کرسی نمایندگی افغانستان، یک رویه و تفسیر خاص را در خصوص افغانستان به وجود آورده است. در دور اول حکومت طالبان، حفظ تعلق کرسی نمایندگی افغانستان به دولت مجاهدین به رهبری برهانالدین ربانی، به نحوی مشروعیت سیاسی دولت مجاهدین را تقویت کرد. در زمان حاضر، هر چند که حکومت طالبان دارای قدرت و حکومت بلا منازع در افغانستان است ولی عدم واگذاری کرسی افغانستان به حکومت طالبان در ذات خود، یک مانع جدی در برابر مشروعیت بینالمللی حکومت طالبان تلقی میشود. برعکس، واگذاری کرسی افغانستان به طالبان، میتواند زمینه مشروعیت بینالمللی طالبان را فراهم کند.
همسویی سازمان ملل با مطالبات مشترک کشورهای منطقه
به رغم کنار گذاشته شدن سازمان ملل در تمام مراحل گفتگوهای صلح افغانستان در دوحه قطر، این سازمان همچنان در تحولات افغانستان جایگاه مؤثری دارد. با این وجود، در خصوص نقش و جایگاه سازمان ملل در حل بحران افغانستان دو رویکرد متفاوت به وجود آمده است.
در رویکرد منطقهای، تلاش جدی کشورهای منطقه این است که بحران سیاسی فعلی افغانستان بعنوان بخشی از تحولات منطقه، توسط کشورهای منطقه با هماهنگی و همکاری مستقیم سازمانملل، حل و فصل شود. علاوه براین، میان کشورهای منطقه و سازمان ملل در خصوص تشکیل حکومت فراگیر، رعایت حقوق اساسی شهروندان، حق آموزش و کار زنان و مبارزه با تروریسم برای حل بحران افغانستان، نوعی هماهنگی و نگاه مشترک وجود دارد. با همین رویکرد، سازمان ملل در تمام نشستهای خود، رویکرد کشورهای منطقه از جمله مطالبات پنجمین نشست فرمت مسکو را در خصوص تشکیل دولت فراگیر با مشارکت اقوام و مذاهب، عملا مورد تأیید قرار داده است.
برخلاف رویکرد منطقه، دولت آمریکا و متحدان غربی در خصوص حل بحران سیاسی افغانستان، همیشه تلاش کردهاند که یا نقش کشورهای منطقه و سازمان ملل را نادیده بگیرند یا آن را کمرنگ کنند. براساس همین رویکرد، آمریکا در تمام دوره طولانی گفتگوهای صلح افغانستان در دوحه قطر، کشورهای منطقه و سازمان ملل متحد را کاملا در حاشیه قرار داد.
با این وجود، به رغم تعامل عملی کشورهای منطقه و سازمان ملل با حکومت طالبان، بازهم حکومت طالبان مطالبات مشترک کشورهای منطقه وسازمان ملل را در خصوص تشکیل دولتفراگیر و رعایت حقوق اساسی شهروندان افغانستان، تاکنون جدی نگرفته است.
این نوع رویکرد حکومت طالبان، ممکنست تاحدودی مناسبات کابل را با کاخ سفید حفظ کند، ولی تجربه ثابت ساخته است که نادیده انگاشتن نقش و مطالبات کشورهای منطقه و سازمانملل، تاحدودی فرصت ها را در قبال حل بحران افغانستان به تأخیر میاندازد.
با این وجود، به نظر میرسد که اقدام سازمانملل در خصوص عدم واگذاری کرسی نمایندگی افغانستان به حکومت طالبان به یک نحوی واکنش این سازمان در برابر عدم همکاریهای حکومت طالبان با سازمان ملل متحد میباشد.