بررسی تحولات افغانستان
هر چند که دو سال زمان برای به ثمر نشستن کارکردهای کلان یک نظام سیاسی جدید، زمان محدودی است اما بررسیها نشان میدهد که طی این دو سال، حکومت طالبان در عرصههای مختلف حکومتداری کارکردهای قابل توجهی داشته است.
در عرصه نظامی، طالبان به آسانی و سرعت لازم توانست که از مجموعه گروهها و جنگجویان محلی متعدد و پراکنده، تبدیل به یک ساختار نظامی منسجم و واحد شود و تحت فرماندهی واحد حکومت مرکزی قرار گیرد. این در حالی است که در دهه هفتاد با شکست شوروی و سقوط حکومت دکتر نجیبالله، مجاهدین نتوانستند بر جنگجویان و فرماندهان محلی خود تسلط لازم را پیدا کنند و این گونه شد که هر فرمانده و گروه نظامی در مناطق خود تبدیل به یک حکومت محلی شد.
حکومت طالبان با تشکیل پلیس، ارتش و استخبارات منسجم توانست به سرعت بر وضعیت امنیتی کشور تسلط لازم را پیدا کند. ارزیابیها نشان میدهد که مبارزه با ناامنی و جلوگیری از جرایم، مخصوصا مبارزه با جرایم سازمان یافته در دوره حکومت طالبان نسبت به حکومت پیشین، بسیار موفق و تأثیرگذار بوده است. در همین راستا، با سیاست قاطع طالبان در امر مبارزه با کشت و قاچاق مواد مخدر، کشت مواد مخدر در سال جاری کاهش چشمگیری داشته است.
در عرصه حکومتداری نیز به رغم ایجاد یک شوک قوی در ساختار اداری افغانستان در زمان تغییر نظام سیاسی، طالبان به سرعت توانست، خدمات اداری را در کشور از سر بگیرد. هرچند که به دلیل جابجایی بسیاری از نیروهای اداری، سازمان اداری این کشور در انجام خدمات اداری تاحدودی دچار اصطکاک شد ولی مبارزه جدی طالبان با فساد اداری به جامانده از دوره جمهوریت، باعث گردید که شریانهای اداری کشور دوباره در جریان معمول خود قرار گیرد. با این جود، سیستم فنی – اداری افغانستان تا هنوز به صورت مشهود، از کمبود نیروهای فنی لازم رنج میبرد.
در عرصه اقتصاد کلان و عمومی، طالبان پس از یک سراسیمگی در بازار ارز افغانستان موفق شد، ارزش پول افغانی را در وضع مناسبی قرار دهد. این امر در ماههای اخیر در حد قابل توجهی نرخ تورم را در بازارهای افغانستان تحت کنترل قرار داده است. موفقیت حکومت طالبان در جمعآوری مالیات عمومی و عواید گمرکی نسبت به حکومت پیشین قابل مقایسه نیست. صادرات افغانستان نیز در یک سال اخیر نسبت به سال گذشته رشد نسبی داشته است. با این وجود، نمیتوان این برآوردها را به معنای بهبود وضع معیشت اکثریت عمدتا فقیر افغانستان در نظر گرفت که در نبود فرصتهای کاری، زندگی آنان کاملا وابسته به کمکهای نهادهای بینالمللی است. با این وجود، برای تطبیق طرحهای کلان اقتصادی و کاهش محسوس نرخ بیکاری دو سال، زمان اندکی است و نیاز به زمان بیشتری دارد.
اما از یک نگاه دیگر، مدت زمان دو سال برای انجام برخی اقدامات ملی و تصمیمات اساسی، زمان کاملا مناسب و فرصت حیاتی بود که باید از آن استفاده لازم صورت میگرفت. طالبان بعنوان یک حکومت منسجم و قدرت بلامنازع در افغانستان که قدرت لازم را برای تصمیمگیری کلان در دست داشت، به راحتی میتوانست در عرصه مشروعیت داخلی، تشکیل دولت فراگیر، از سرگیری آموزش دختران، تأمین حقوق و آزادیهای فردی و مذهبی، تصمیمهای اساسی را اتخاذ کند و آینده سیاسی افغانستان را بیش از این در حالت معلق قرار ندهد، اما در این بازه زمانی این گونه تصمیمها اتخاذ نشد و زمان از دست رفت.
طالبان در وضعی استثنایی و بیسابقه قرار دارد. از یک سو فرصت و قدرت سیاسی تام را برای تشکیل دولت فراگیر و ختم منازعه سیاسی در اختیار دارد و از سوی دیگر نفس همین وضعیت، برای طالبان نوعی مسئولیت تاریخی بزرگ را به وجود آورده است.
با هر نگاهی، ضرورت ایجاب میکند که حکومت طالبان شرایط و فرصت را به نفع مردم افغانستان مغتنم بشمارد و برای ایجاد فضای مناسب و امیدوار کننده، به صورت فوری در خصوص از سرگیری آموزش دختران و جایگاه حقوقی اقوام و مذاهب یک تصمیم راهگشا اتخاذ کند و سپس در راستای تشکیل یک دولت فراگیر وارد یک میکانیسم سازنده شود تا بتواند حمایت مردم افغانستان، کشورهای منطقه و جهان را برای ارتقای جایگاه افغانستان در نظام بینالملل فراهم کند. در غیر این صورت به احتمال بسیار بالا، ممکن است علاوه بر ایجاد فضای ناامیدی بر داخل، دامنه بن بست فراروی حکومت طالبان در نظام بینالملل گستردهتر شود.