بررسی تحولات افغانستان
بررسی مبانی فکری و روابط تاریخی مذاهب از جمله حنفیت و تشیع بیانگر آن است که دیدگاه و رفتار پیروان این دو مذهب در قبال یکدیگر، تابع متغییرهای مشخصی میباشند. نگرش و رفتار متقابل پیروان مذاهب حنفی و شیعه در افغانستان نیز از این امر مستثنی نیست. از این رو، قضاوت کلی و نگاه سیاه و سفید به روابط اجتماعی مذاهب مختلف در افغانستان علمی و متبنی بر واقعیت نیست.
عوامل همبستگی حنفیت و تشیع در افغانستان
بررسی مبانی مذهبی، سیره و رفتار ائمه مذاهب جعفری و حنفی بیان کننده آن است که این دو حنفیت و تشیع از همان ابتدای شکلگیری، روابط دوجانبه حسنه با یکدیگر داشتهاند و نکته تمایز حنفیت و سلفیت از همین جا پدیدار میشود.
مبانی فقهی امام ابوحنیفه، تاحدودی بر اصول سهله و سمحه بنا نهاده شده است. از این رو، مبانی فقهی و اعتقادی حنفیت با نگاه سختگیرانه سلفیت مطابقت و همخوانی ندارد. با این نگاه، میان حنفیت و سلفیت یک گسست معنادار وجود دارد و محور مخالفت طالبان و داعش علاوه بر مسائل سیاسی، ریشههای مبنایی و تئوریک نیز میباشد.
امام ابوحنیفه در تعامل با دیگر مذاهب اسلامی فتوای صریحی دارد. بر اساس فتوای امام ابوحنیفه هیچ کس حق ندارد به اهل قبله برچسب تکفیر بزند. به همین دلیل، باید بین فتواهایی فقیهانه و فتواهای سیاسی تفکیک قائل شد و لازم است تا با تأملات عالمانه، فتواهای حنفیت که با دیدگاه امام ابوحنیفه مغایرت دارد، ریشهیابی شوند.
علاوه بر مبانی تئوریک فقه حنفی، رفتارهای عملی امام ابوحنیفه، نوعی روابط قلبی و معنادار را با خاندان پیامبر(ص) نشان میدهد. بر مبنای همین دیدگاه اما ابوحنیفه به خاندان پیامبر است که شعرای پیروان اهل سنت افغانستان در وصف اهل بیت (ع) اشعار زیادی سرودهاند. این شعرسرایی شاعران حنفیت افغانستان در وصف خاندان پیامبر از گذشتههای دور یک رویه و منهج بوده است که احتمالا بیارتباط با محبت امام ابوحنیفه به خاندان پیامبر نبوده است.
از لحاظ جامعه شناسی تفهمی، رفتارهای اجتماعی افراد همیشه تابع برداشتهای ذهنی آنان است. بدون شک، جایگاه و احترام اهل بیت (ص) در باور اهل سنت افغانستان، یک عامل تعدیل کننده رفتار آنان با شیعیان افغانستان به حساب میآید.
مبانی فکری و فقهی اعتدالگرایانه مذهب حنفی، زمینههای مناسب همسبتگی اجتماعی میان علمای تشیع و حنفیت افغانستان را در طول سالیان گذشته به وجود آورده است. تشکیل «شورای اخوت اسلامی» از جمله نمونههای همبستگی مذهبی بین علما دو مذهب حنفی و تشیع در افغانستان است که ممکن است در کشورهای دیگر کمتر دیده شود.
عامل اصلی چالش مذهبی در افغانستان
به رغم آنکه در رفتار و گفتار امام ابوحنیفه راجع به مذهب شیعه، رویه اعتدالگرایی وجود دارد، در عین حال در نتیجه سیاستهای استعمارگرایان و با هدف ایجاد تنش میان پیروان حنفیت و تشیع، ذهنیتهای منفی درباره یکدیگر خلق شده است. یکی از نمونههای عینی در این باره، ایجاد و فعالیت رسانههای افراطی مذهبی تحت حمایت استعمارگران است که ماموریت آنها اختلاف افکنی بین پیروان تشیع و تسنن است.
در این بین، آنچه اختلافها و تفاوتها را به مرحله خطرناک میرساند، نوع نظام آموزشی در برخی از مراکز و مدارس افراطی موجود در منطقه است که دیدگاههای تدریس شده در آنها، افکار طیفی از جامعه را به شدت تحت تأثیر قرار میدهند. منشا بسیاری از رفتارها و جریانهای افراطی در افغانستان ریشه در مراکز افراطی منطقه دارند. افراد تندرو و ترویج قرائت تندروانه مذهبی در نیم قرن اخیر افغانستان، به نحوی با مراکز آموزشی افراطی در بیرون از افغانستان ارتباط داشتهاند.
عوامل تأسیس و حمایت از این مراکز آموزشی افراطی در برخی کشورهای منطقه، مرتبط با یک استراتژی کلان و استعماری است اما آنچه که زمینه جذب جوانان افغان را در این نهادهای افراطی فراهم میکند، محرومیت اجتماعی و نبود مراکز مؤثر و معتدل آموزشی در داخل افغانستان است. تجربه نیم قرن اخیر نشان داده است که جذب جوانان افغان در این مراکز چنان هدفمندانه و حساب شده بوده است که برخی تحلیلگران این روند را به سربازگیری و تربیت سرباز، در آن مراکز افراطی تعبیر میکنند.
نکته قابل تامل این است که تمام اهداف این مراکز افراطی محصور به افغانستان نیست. پیامدهای جریانهای افراطی، در برخی مقاطع و شرایط، تحولات منطقه و همسایگان افغانستان را نیز تحت تأثیر قرارداده است.
شیوه همپذیری بین حنفیت و تشیع در افغانستان
پس از فروپاشی نظام پیشین، برخلاف انتظار مردم اهل تشیع افغانستان، در حکومت اسلامی طالبان، تدریس فقه جعفری در تمام دانشگاهها ممنوع شده و تطبیق قانون احوال شخصیه شیعیان نیز از محاکم حذف گردیده است. علاوه بر این حضور قضات اهل تشیع در محاکم افغانستان نیز و حضور علمای شیعه در ساختار شورای علما عملا منتفی شده است.
علما و نخبگان فکری و مذهبی شیعیان افغانستان معتقدند که رسمیت مذهب و فقه جعفری نه تنها آسیبی بر جایگاه حنفیت وارد نمیکند بلکه رسمیت هر دو مذهب جعفری و حنفی، نظام حقوقی- فقهی افغانستان را غنامند و مستحکم میسازد. علاوه بر این، استفاده از احکام و قواعد فقهی و اصولی هر دو مذهب باعث تضمین و اجرای عدالت در نظام عدلی و قضایی افغانستان میگردد.
با استناد به مبانی تاریخی میتوان ثابت کرد که شیوه و سنت رفتاری ائمه تشیع و حنفییت بر مبنای حذف یکدیگر نبوده است. برعکس روابط حسنه ائمه مذاهب، یک الگوی روشن و درخشان در راستای همپذیری و مدارای مذهبی و اجتماعی میباشد.
برمبنای مطالعات جامعهشناختی، عنصر مذهب نقش برجسته را در شکلگیری هویت اجتماعی دارد. با همین نگاه، شیعیان افغانستان، مذهب را هویت و شناسه جمعی خود در افغانستان میدانند. رسمیت فقه جعفری و قانون احوال شخصیه و حضور عادلانه شیعیان در ساختار حکومتهای افغانستان، همیشه به معنای احترام به شعاع وجودی و هویت شیعیان افغانستان بوده است که در احساس همبستگی ملی و انگیزه حمایت از حکومتهای مستقر در افغانستان، تأثیر به سزا داشته است.