بررسی تحولات افغانستان
در سیاست دو قطبی ایالات متحده در قبال افغانستان که از بینش دموکراتها و جمهوریخواهان در قبال این کشور ناشی میشود، همواره اعتراضاتی به عملکرد حزب حاکم از سوی حزب رقیب دیده میشود. پس از خروج آشفته نظامیان آمریکایی از افغانستان در زمان ریاست جمهوری جو بایدن، جمهوریخواهان این موضوع را دستمایهای برای تحت فشار قرار دادن حزب حاکم قرار دادهاند. بر همین اساس، پس از آن که جمهوریخواهان کنترل کنگره آمریکا را به دست گرفتند، کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا تحقیقاتی را درباره «بررسی خروج آمریکا از افغانستان» آغاز کرد. مایکل مک کال یک چهره جنجالی و ضد طالبان در راس این کمیته قرار دارد.
کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا برای بررسی این موضوع، چندین جلسه استماعیه را با حضور مقامات بر حال و سابق آمریکا و همچنین برخی مقامات سابق و کارشناسان افغان برگزار کرده است. در آخرین مورد، 26 بهمن / دلو این کمیته میزبان نشستی با عنوان «چگونگی عدم اجرای توافقنامه دوحه توسط دولت بایدن» بود که در آن زلمی خلیلزاد نماینده ویژه پیشین آمریکا در امور صلح افغانستان توضیحات خود را ارائه کرد.
لازم به ذکر است که هم مقامات سابق افغانستان و هم خلیلزاد روایتهایی را از چرایی شکست مذاکرات و فروپاشی جمهوریت در افغانستان ارائه کردهاند که هر یک به دفاع از خود و متهم ساختن طرف مقابل پرداختهاند اما با توجه به این که ارائه اطلاعات نادرست در مجلس نمایندگان آمریکا برای خلیلزاد تبعاتی خواهد داشت، میتوان گفت که روایت خلیلزاد در جلسه استماعیه کمتر دستکاری شده است. از این منظر اظهارات خلیلزاد به عنوان معمار توافقنامه دوحه حائز اهمیت است و میتواند از جنبههای مختلفی مورد بررسی قرار گیرد.
عبور آمریکا از حقوق زنان در افغانستان
یکی از انتقادهای مک کال رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا عدم توجه به بحث حقوق زنان در توافقنامه دوحه بود که خلیلزاد واقعیت مهمی را بیان کرد مبنی بر این که آمریکا نمیتوانست به خاطر رعایت حقوق زنان در افغانستان بماند. از این موضوع میتوان به دو مهم رسید. نخست این که شعار دفاع از ارزشهای دموکراسی آمریکا را نباید زیاد جدی گرفت بخصوص اگر بحث تعارض با منافع آمریکا مطرح باشد. هر چند که نمونههای متعددی از این واقعیت در صحنه بینالملل وجود دارد اما نمونه عینی آن افغانستان و بحث دفاع از حقوق زنان است. این اعتراف زلمی خلیلزاد ضمن این که باید به عنوان یک سند تاریخی ثبت شود، از آن باید نتیجه گرفت که شعارهای مقامات آمریکایی برای تحت فشار قرار دادن حکومت طالبان هم در بحث زنان هم میتواند تحت تاثیر منافع ملی آمریکا نادیده گرفته شود.
شکست ملتسازی در افغانستان
خلیلزاد در بخش دیگری از اظهارات خود گفت که سیاست آمریکا برای ایجاد یک دولت مدرن و دموکراتیک در افغانستان غیر واقعبینانه بود به رغم تلاشهای گسترده، این کشور مشکلات بزرگ حکومتداری و فساد اداری افسار گسیخته داشت. این اعتراف خلیلزاد نشان میدهد که راهبرد آمریکا در افغانستان از ابتدا مبتنی بر واقعیتهای میدانی نبوده است. شاید گذاره درستتر برای گفته خلیلزاد این باشد که «تحمیل نظام مد نظر آمریکا در افغانستان، غیر قابل تحقق بود». واقعیت این است که دموکراسی مد نظر آمریکا در جامعه سنتی افغانستان فقط در محدوده کابل و چند شهر بزرگ این کشور قابل تحمیل بود و نه فراتر از آن و یکی از علل مهم شکست آمریکا همین سیاست تحمیلی بود.
تغییر راهبرد آمریکا و تمرکز بر رقابت با چین و روسیه و تهدیدهای ایران
یکی از بخشهای مهم اظهارات خلیلزاد، دلیل خروج آمریکا از افغانستان بود. این دیپلمات آمریکایی در بخشی از اظهارات خود بیان داشت که تغییر عمده در سیاست ایالات متحده به وجود آمده بود و ایالات متحده باید بر روی رقابت با قدرتهای بزرگ یعنی چین و روسیه و نیز تهدید ایران تمرکز میکرد. این اظهارات خلیلزاد مهر تایید بر این دیدگاه کارشناسی است که تغییر راهبردهای آمریکا از «راهبرد مبارزه با تروریسم» به «راهبرد رقابت با قدرتها» نقش عمدهای در خروج از افغانستان داشت. جنگ پایان ناپذیر آمریکا در افغانستان علاوه بر این که هزینه مالی هنگفتی بر واشنگتن تحمیل میکرد، تمرکز کاخ سفید، پنتاگون و CIA را هم به خود معطوف کرده بود و برای رهایی از این جنگ پایان ناپذیر و فرسایشی، خروج تنها راه بود. مقامات دوره جمهوریت به درک این واقعیت نرسیده بودند و تا ماههای آخر قبل از خروج کامل نظامیان آمریکایی، معتقد بودند که آمریکا افغانستان را ترک نخواهد کرد و خوشباورانه به حمایت نظامی آمریکا متکی بودند.
فصل نانوشته افغانستان
یکی از اظهارات مهم و مبهم خلیلزاد این بود که «فصل پایانی افغانستان هنوز نوشته نشده است. تخم بذر ارزشهایی که کاشتیم، ممکن است به مرور زمان ثمر دهد. این اشتباه است که به این کشور پشت کنیم». تفسیر این اظهارات مشکل است اما به همان اندازه هم مهم است. این نشان میدهد که دولتمردان آمریکایی مانند خلیلزاد هنوز به بذرهایی که در دو دهه اشغال افغانستان کاشتهاند، امیدوار هستند حال آن که خود معترف هستند که نمیتوانستیم معطل حقوق زنان بمانیم و دولتسازی شکست خورد.
در عین حال، این مهم است که خلیلزاد گفته است فصل آخر افغانستان هنوز نوشته نشده است. این بدین معنی است که تحولات اخیر افغانستان بر خلاف دیدگاه برخی که میگویند «حاکمیت طالبان بر اافغانستان حاصل سیاست و برنامهریزی آمریکا بود»، خارج از مدیریت آمریکاییها بوده است. دلایل متعدد دیگری هم وجود دارد که توافقنامه دوحه و طرح آمریکا برای افغانستان شکست خورد. بر این اساس، افغانستان جدید میتواند راهی را در پیش گیرد که از سلطه آمریکا خارج شود و مستقل و غیر متعهد گردد. راهی که منتج به ثبات در افغانستان و منطقه خواهد شد.