سه‌شنبه 21/ 12 / 1403

بررسی تحولات افغانستان

در نظام بین‌الملل، روابط سیاسی و دیپلماتیک اساساً بر مبنای منافع ملی استوار است، نه اصول اخلاقی یا تعهدات انسانی. این واقعیت در مورد قدرتهای بزرگ که همواره در تلاش‌اند تا منافع خود را در سطح جهانی به حداکثر برسانند، بیش از هر زمان دیگری مشهود است.
قدرتهای بزرگ در زمان بحران یا جنگ، از کشورهای کوچک و ضعیف برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کنند و به محض این‌که هزینه‌های چنین حمایت‌هایی فراتر از آستانه ‌تحمل شود، نه‌تنها حمایت خود را متوقف می‌کنند، بلکه کشورهای دیگر را قربانی توافقات پشت‌پرده می‌کنند. این الگوی رفتاری در تاریخ معاصر از جمله در بحران‌هایی مانند افغانستان، سوریه و اوکراین به وضوح دیده می‌شود. کشورهای متکی به کمک‌های خارجی در چنین بحران‌هایی در نهایت از سوی قدرتهای بزرگ در معرض خطر و حتی فروپاشی قرار می‌گیرند.

این یادداشت با استفاده از تحلیل سه نمونه تاریخی افغانستان، سوریه و اوکراین به بررسی رفتار قدرتهای بزرگ در زمان بحران پرداخته و نشان می‌دهد که چرا کشورهایی که به حمایت‌های خارجی وابسته هستند، در نهایت قربانی منافع راهبردی این قدرت‌ها خواهند شد. هدف اصلی این یادداشت، درک بهتر از رفتار قدرتهای بزرگ در این بحران‌ها است.

چارچوب نظری
بحث درباره عدم اعتماد به قدرتهای بزرگ و وابستگی به حمایت‌های خارجی نیازمند تحلیل از منظر نظریات مختلف روابط بین‌الملل است. نظریه رئالیسم، به‌ویژه در نسخه‌های کلاسیک و نئورئالیسم، بر این باور است که کشورها در نظام بین‌الملل به دنبال تأمین منافع خود هستند و هیچ‌چیز جز بقا و قدرت نمی‌تواند اولویت آن‌ها باشد. بر اساس این نظریه، در یک جهان آنارشیک، هیچ‌کشوری نمی‌تواند به دیگر کشورها اتکا کند و همه کشورها به‌طور دائم باید بر توانایی‌ها و منابع خود تکیه کنند تا بقای خود را تضمین کنند.
طبق یک اصل در رئالیسم، کشورها باید برای حفظ امنیت و منافع خود به خودیاری و توازن قدرت توجه داشته باشند. بر اساس این اصل، کشورهایی که به قدرتهای بزرگ وابسته هستند، در معرض خطر فروپاشی قرار دارند چرا که قدرتهای بزرگ به‌طور خودخواهانه منافع خود را در اولویت قرار داده و در نهایت ممکن است متحدان خود را رها کنند. این نظریه به‌ویژه در بحران‌های افغانستان و سوریه به‌طور واضح نمایان است، جایی که قدرتهای بزرگ نظیر ایالات متحده و روسیه در نهایت برای حفظ منافع خود با گروه‌های مخالف یا رقبای منطقه‌ای وارد معامله شدند.

تحلیل نمونه‌های تاریخی

۱. افغانستان: از متحد راهبردی تا فروپاشی نظام

افغانستان پس از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱، تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین دریافت‌کنندگان کمک‌های نظامی و مالی ایالات متحده و ناتو شد. در نتیجه پیمان‌ امنیتی امضا شده بین کابل و واشنگتن افغانستان به یکی از متحدان اصلی ایالات متحده در منطقه تبدیل شد. با این حال، به‌دلیل فساد گسترده و ناکارآمدی دولت افغانستان، این کشور نتوانست یک دولت مستقل و پایدار بسازد. زمانی که هزینه‌های ادامه حضور آمریکا در افغانستان افزایش یافت، ایالات متحده به‌راحتی با طالبان وارد مذاکره شد و در نهایت، نیروهای خارجی از افغانستان خارج شدند و این کشور به‌دست طالبان افتاد. این نمونه بارز از رفتار قدرتهای بزرگ است که نشان می‌دهد کشورهایی که به حمایت‌های خارجی وابسته هستند، در نهایت به‌راحتی قربانی می‌شوند.

سرنوشت افغانستان نشان می‌دهد امضای پیمان استراتژیک و امنیتی با قدرت‌های بزرگ هم نمی‌تواند تضمینی برای حمایت مداوم این قدرت‌ها باشد.

۲. سوریه: چرخش روسیه به سوی مخالفان بشار اسد

روسیه از آغاز جنگ داخلی سوریه یکی از اصلی‌ترین حامیان بشار اسد بود. دمشق با دریافت کمک‌های نظامی و دیپلماتیک توانست در برابر مخالفان و نیروهای مورد حمایت غرب مقاومت کند. با این حال، در تحولات اخیر، روسیه به‌ وضوح نشان داد که منافع خود را از حمایت بی‌قید و شرط از اسد جدا کرده است و در یک در چرخش راهبردی، دست از حمایت حکومت بشار اسد برداشت و پس از آن با مخالفان اسد وارد مذاکره شد. این رفتار روسیه نیز در امتداد چرخش سیاست قدرتهای بزرگ از متحدان وابسته به دریافت کمک قابل تبیین است.

۳. اوکراین: تجربه‌ای متفاوت، اما سرنوشت مشابه
اوکراین در برابر حملات روسیه، از حمایت‌های گسترده ایالات متحده و اتحادیه اروپا برخوردار بوده است. این کشور میلیاردها دلار کمک مالی و نظامی از کشورهای غربی دریافت کرد و به‌عنوان متحد کلیدی غرب در جنگ علیه روسیه حمایت شد. با این حال، به دلایل مختلفی از هزینه بالای اوکراین، فساد گسترده و مهمتر از همه تغییر در منافع ایالات متحده سبب شده است که اکنون اوکراین قربانی توافقات پشت‌پرده قدرتهای بزرگ شود. این شواهد نشان می‌دهند که حتی کشورهای به‌شدت مورد حمایت غرب نیز در معرض تغییر مسیرهای دیپلماتیک و ژئوپلیتیکی قرار دارند.

نتیجه‌گیری
سرگذشت افغانستان، سوریه و اوکراین بیانگر آن هستند که اعتماد به قدرتهای بزرگ، بدون در نظر گرفتن واقعیت‌های ژئوپلیتیکی، می‌تواند یک اشتباه مرگبار برای نظام‌ها باشد. قدرتهای بزرگ همواره منافع خود را در اولویت قرار داده و کشورهایی که به کمک‌های خارجی وابسته هستند، می‌توانند به‌راحتی قربانی شوند.
بر اساس تجربه تلخ این 3 کشور، تقویت توانایی‌های داخلی و ایجاد سیاست خارجی متوازن در کنار دیگر اصلاحات سیاسی و اقتصادی راه خروج از بحران است. بدین طریق است که می‌توان از بحران‌ها به‌عنوان فرصتی برای تقویت موقعیت خود استفاده کرده و از تبدیل‌شدن به یک قربانی دیگر در بازی قدرتهای بزرگ جلوگیری کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *