بررسی تحولات افغانستان
چهارشنبه ۲۷ شهریور/سنبله، نشست شورای امنیت سازمان ملل برای ارزیابی تأثیرات قانون امر به معروف و نهی از منکر حکومت طالبان برگزار شد. رزا آتونبایوا، نماینده دبیر کل سازمان ملل برای افغانستان در این نشست گفت که اجرای قانون امر به معروف روند تعامل کشورهای عضو این سازمان با حکومت سرپرست را دشوار کرده است. به گفته وی، این قانون جدید حامل پیام منفی برای تعامل است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
سازمان ملل که آشکارا مسیر تعامل با حکومت طالبان در پیش گرفته بود و به دلیل این تعامل مورد سرزنش مخالفان حکومت طالبان گرفته بود، اکنون از تضعیف تعامل و اثرگذاری برخی اقدامات بر روند تعامل سخن میگوید. شواهد دیگری نیز وجود دارند از به نفع تضعیف تعامل بین سازمان ملل و حکومت طالبان رای میدهند.
راهبرد سازمان ملل برای افغانستان
سازمان ملل متحد حدود یک سال پس از حاکمیت طالبان بر افغانستان، بر اساس قطعنامه ۲۶۷۹ شورای امنیت، فریدون سینیرلی اوغلو را به عنوان فرستاده و ارزیاب مستقل دبیر کل سازمان ملل برای افغانستان تعیین کرد. او در اوایل ماه نوامبر 2023 گزارش بررسی خود از تحولات افغانستان را به شورای امنیت ارائه کرد و راهبرد تعامل با حکومت طالبان را به عنوان نقشه راه آینده افغانستان مطرح کرد.
بر اساس این نقشه راه، سازمان ملل برای ایجاد روابط مستقیم بین حکومت طالبان و جامعه جهانی، روند دوحه را ایجاد کرد و برای دستیابی به مطالبات سازمان ملل و جامعه جهانی برای تشکیل دولت فراگیر در افغانستان و تحقق حقوق شهروندان افغانستان از جمله حقوق زنان، معرفی نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل را در امور افغانستان و طرح تشکیل یک گروه تماس را روی دست گرفت.
پس از 3 نشست نمایندگان ویژه کشورها با حضور دبیر کل سازمان ملل و یا نماینده وی در دوحه، اکنون قرائن و پیام نشست اخیر شورای امنیت سازمان ملل نشان میدهند که سازمان ملل متحد در دستیابی به اهداف مورد نظر و تحقق راهبرد تعامل با حکومت طالبان به بنبست رسیده است. به نظر میرسد که عوامل ذیل در شکل گیری این بنبست، تأثیر مستقیم داشتهاند.
پیشینه ناکام سازمان ملل در قبال تحولات افغانستان
بررسی تحولات افغانستان پس از اشغال شوروی نشان میدهند که سازمان ملل در مأموریتهای سیاسی خود در افغانستان ناکام بوده است. این سازمان در تحولات خونین دهه 70 افغانستان نتوانست نقش و مسئولیت خود را بر اساس منشور ملل متحد ایفا کند. در دو دهه حضور افسارگسیخته نظامی غرب در افغانستان و آشفتگیهای سیاسی مانند بحرانهای انتخاباتی افغانستان، سازمان ملل بدون آن که واکنشی از خود نشان دهد، توسط آمریکا به حاشیه رانده شد. این وضعیت در طول فرایند مذاکرات قطر و فرایند خروج غیر مسئولانه آمریکا از افغانستان و سرانجام شکلگیری تحولات جدید در افغانستان، جایگاه سازمان ملل را در حد یک ناظر بیتفاوت تنزل داد.
استفاده ابزاری بازیگران غربی از سازمان ملل
استفاده ابزاری قدرتهای بزرگ غربی از سازمان ملل متحد، همواره دلیل شکست مأموریت سازمان ملل در حفاظت از صلح و حل بحران در کشورهای منطقه به خصوص افغانستان شده است.
بررسی رفتارهای آمریکا در روند دوحه بیانگر آن است که این کشور در صدد استفاده ابزاری از سازمان ملل در پیشبرد اهداف سیاسی خود بوده است. بر اساس شواهد، آمریکا در صدد آن بود تا روند نیمه تمام دوحه را پس از انعقاد توافقنامه صلح با طالبان، از طریق سازمان ملل از سر گیرد. بر اساس مفاد توافقنامه امضا شده بین آمریکا و طالبان، پس از خروج آمریکا از افغانستان، مذاکرات صلح بین دولت پیشین افغانستان، گروه طالبان و احزاب سیاسی افغانستان برای تشکیل یک دولت جدید باید از سر گرفته میشد.
با فروپاشی نظام دست نشانده آمریکا، زمینه برای ورود دوباره آمریکا در تحولات افغانستان سلب شد و توافقنامه امضا شده بین طالبان و آمریکا نیز از دایره تطبیق خارج شد. تأکید سازمان ملل و آمریکا بر تعیین نماینده ویژه در امور جنگ و صلح افغانستان با هدف بازگشت آمریکا به افغانستان بود و ظاهرا حکومت طالبان با درک این موضوع، با تعیین نماینده ویژه به شدت مخالفت کرد و از این موضع عقبنشینی نکرد. اکنون که تعیین این نماینده عملا منتفی شده است، روند دوحه و سناریوی غرب از طریق سازمان ملل، نیز در هالهای از ابهام قرار گرفته است.
راهبرد موازی سازمان ملل با روندهای منطقهای
بررسی سیاست بازیگران غربی در تحولات افغانستان نشان میدهد که روند دوحه به عنوان یک واکنش سیاسی از جانب آن کشورها در قبال فرمت مسکو به عنوان یک روند منطقهای مطرح گردید. در عین حال که طرح ایجاد گروه تماس در فرمت مسکو از جانب تمام نمایندگان ویژه کشور ها برای افغانستان تصویب و عملی شد ولی بازیگران غربی در روند دوحه باز هم طرح یک گروه تماس جدید را مطرح کردند.
این نوع اقدامات و رفتارهای واکنشی آن هم در سطحی غیر کارشناسی، اهمیت و جایگاه روند دوحه و حیثیت سازمان ملل را در همان آغاز راه با تردیدهایی مواجه ساخت. این رفتار، سیاستی دو قطبی را بین منطقه و غرب در قبال تحولات افغانستان پدید آورد که پیامدهای منفی را بر آینده افغانستان تحمیل خواهد کرد. به دلیل همین تجربه گذشته از تقابل منطقه و جهان در قبال افغانستان، از روند دوحه استقبال لازم صورت نگرفت که این عدم استقبال و شک و تردید درباره آن در ناکامی این روند بیتأثیر نبوده است.
رفتارهای دوگانه و متناقض غرب در روند دوحه
رفتارهای دوگانه و متناقض کشورهای غربی در قبال تحولات افغانستان مشهود است. همزمان با روند دوحه به میزبانی دبیر کل سازمان ملل، غرب حضور مخالفان حکومت طالبان را در کشور اتریش تحت عنوان روند وین میزبانی کرد. برگزاری جلسات وین و دوحه، نوعی تقارن زمانی را نشان میدهد. روند وین به عنوان یک روند جایگزین برای روند دوحه زمانی برجسته گردید که حکومت طالبان و کشورهای منطقه به عنوان مخالفان حضور دوباره غرب در افغانستان، تسلیم خواستههای بازیگران غربی در اجلاس دوحه نشدند. در قطعنامه اخیر مجلس نمایندگان آمریکا ماهیت روند اتریش به وضوح تشریح شد و آمده است که یک نهاد آمریکایی شکلدهی و برگزاری این نشست را بر عهده داشته است.
سخن آخر
به نظر میرسد که قطعنامه اخیر کنگره امریکا در حمایت از روند وین و مخالفان طالبان و همچنین پیام نشست شورای امنیت سازمان ملل در قبال تأثیر قانون امر به معروف و نهی از منکر طالبان در ایجاد بن بست در مسیر تعامل جهان با حکومت طالبان، نوع واکنش و اخطار سیاسی برای حکومت طالبان است. احتمالا سکوت طولانی حکومت طالبان در رقابت بین قدرتهای رقیب منطقه و غرب، شکیبایی غرب را به پایان رسانده است. برگزاری نشست فرمت مسکو در آینده نزدیک، احتمالا غرب را به واکنشهای بیشتری وادار خواهد ساخت. همزمان، حکومت طالبان دریافته است که عدول از نظم منطقهای و انحراف دوباره افغانستان به سمت غرب، ثبات و امنیت نسبی به وجود آمده را بار دیگر بر هم خواهد زد.