چهارشنبه 14/ 9 / 1403
جستجو
Close this search box.

بررسی تحولات افغانستان

تحولات خاورمیانه در دو سال گذشته معطوف به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و سپس لبنان بود. این تحولات سبب شده بود که کشورهای اسلامی (حداقل در سطح آشکار) و مسلمانان در یک صف واحد در مقابل رژیم صهیونیستی قرار گیرند. رژیم صهیونیستی که هم در سطح نظامی و هم در سطح سیاسی نتوانست به نتیجه و هدف اعلامی خود در لبنان برسد، به ناچار تن به آتش‌بس داد که فارغ از احساسات و جانبداری، یک شکست برای این رژیم تلقی می‌شود. با فاصله اندکی پس از تحول به وجود آمده در میدان جنگ لبنان، تحولی دیگر در خاورمیانه رخ داد و گروه‌های معارض دولت سوریه، توانستند در یک تحول میدانی جغرافیای زیادی را به تصرف خود درآورند.

هر چند که این تحولات از افغانستان دور است اما نوع واکنش‌های جامعه افغانستان و حکومت افغانستان به این تحولات حایز اهمیت است. با توجه به این که ایران یکی از کشورهای مهم و تاثیرگذار در تحولات خاورمیانه است و همچنین از این تحولات تاثیر می‌گیرد، نوع واکنش‌های برخاسته از افغانستان در قبال تحولات خاورمیانه برای این کشور مهم تلقی می‌شود.

بعد از حاکمیت مجدد طالبان در افغانستان، دو کشور در ارتباط با مهمترین تحولات خاورمیانه و گروه‌های درگیر در این تحولات همسویی داشتند. درباره جنگ غزه، هر دو کشور در قبال گروه حماس موضع یکسانی داشتند تا جایی که برخی از رسانه‌های غربی از این نوع همسویی یکسان اظهار خطر می‌کردند. در ارتباط با بقایای داعش شامات نیز تهران و کابل مواضع یکسانی داشته‌اند.

تحول جدید در سوریه، گروه‌هایی را به عرصه کشاند که بین حکومت طالبان و ایران در این باره اختلاف دیدگاه وجود دارد. از منظر ایران، گروه‌های معارض دولت سوریه، تروریستی تلقی می‌شوند حال آن که علیرغم عدم اعلام و موضع رسمی حکومت طالبان، رهبران طالبان این گروه‌ها را گروه‌های جهادی اسلام‌گرا می‌دانند. به نظر می‌رسد که با پیشرفت تحولات این تعارض دیدگاه خود را بیشتر نشان دهد.

سوریه برای ایران یک جغرافیای راهبردی است چرا که بخشی از جغرافیای محور مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی است و تهران تلاش برای برهم زدن ثبات سوریه را تحمل نخواهد کرد. در سوی مقابل حکومت طالبان که یک حکومت ایدئولوژیک است نشان داده است که در قبال برخی گروه‌ها حاضر به عقب‌نشنیی نیست که نمونه بارز آن القاعده در زمان حکومت اول طالبان و تحریک طالبان پاکستان در زمان حاضر است.

حال بحث این است که این دو کشور با توجه به این اختلاف دیدگاه چه نوع کنشی را در پیش خواهند گرفت. در این زمینه باید به چند نکته توجه کرد. نخست این که هر دو کشور به دلیل همسایگی در بسیاری از مسائل ناگزیر به تعامل با یکدیگر هستند و چنین اختلاف‌هایی ممکن است بر سطوح مختلف تعامل اثرگذار باشد. موضوع تحریک طالبان پاکستان هزینه‌های سنگینی بر حکومت طالبان و مردم افغانستان تحمیل کرده است و یک موضوع اختلافی دیگر با همسایه دیگر این هزینه‌ها را بیتشر خواهد کرد.

دوم، هر دو کشور به دلیل ایستادگی بر برخی مواضع از سوی غرب در معرض تخاصم قرار دارند. ایجاد شکاف و اختلاف بین امت مسلمان از دیرباز در دستور کار غربی‌ها قرار داشته است و بدون شک از هر گونه اختلافی بین ایران و افغانستان در این زمینه نه تنها استقبال خواهد کرد بلکه با عوامل رسانه‌ای خود تلاش خواهد کرد که از این اختلاف حداکثر بهره‌برداری را بکند. در 3 سال گذشته دیده شد که چه تلاش‌هایی برای ایجاد اختلاف بین دو کشور صورت گرفت و هنوز هم این تلاش‌ها ادامه دارد. جای شک و تردیدی نیست که پرداختن به اختلاف دیدگاه دو کشور درباره تحولات سوریه در دستور کار رسانه‌های غربی و عوامل همسو با آنها قرار گرفته است.

راه حل اجتناب از بروز اختلاف بین دو کشور درباره گروه‌های معارض دولت سوریه این است که هر دو کشور در این زمینه عملگرایی پیشه کنند. در این عملگرایی، دو کشور از هر گونه اظهار نظر رسمی و غیر رسمی که اشاره به موضع کشور مقابل و اختلاف موجود اشاره داشته باشد، باید اجتناب کند. این موضوع به ویژه باید مورد توجه حکومت طالبان قرار گیرد چرا که بسیاری منتظر هستند تا با کوچکترین اظهار نظر مقامات طالبان در قبال این موضوع، آن را در مقابل مواضع ایران در قبال گروه‌های معارض دولت سوریه قرار دهند. نباید این عملگرایی فقط در زمان حال مد نظر باشد، بلکه برای همیشه باید در دستور کار سیاست خارجی دو کشور قرار گیرد.

علاوه بر اجتناب از موضع رسمی و غیر رسمی درباره اختلاف موجود، باید دانست که رفتارها و اقدامات هیجانی برخی گروه‌ها در این مسئله ممکن است در شکل‌دهی افکار عمومی و تشویق به تنش‌زایی موثر باشد.

نکته مهمی که باید در ذهن داشت این است که تحولات خاورمیانه را باید یک پازل در هم تنیده دید. کشورهای متعددی در این تحولات دخیل هستند و در لحظات حساس تحولات را به نفع خود مدیریت می‌کنند. باید درک کرد که منافع کوچک را قربانی مسئله کلان و مهم فلسطین نباید کرد. مهمترین و اساسی‌ترین مسئله در خاورمیانه برای جهان اسلام، فلسطین است و چه بسا برخی تحولات با مدیریت دیگران به منظور انحراف افکار عمومی از مسئله فلسطین و همچنین درگیر کردن کشورهایی باشد که در مقابل رژیم صهیونیستی قرار گرفته‌اند.

این سئوال را باید از خود پرسید که آیا تحولات سوریه، مسئله فلسطین و مردم مظلوم آن را به حاشیه نکشاند؟ آیا رژیم صهیونیستی در این فضای به وجود آمده، فرصت آزادی عمل در غزه را به دست نیاورد؟

گروه‌های معارض دولت سوریه سبب بروز تحولاتی در این کشور شدند که به نظر می‌رسد مسئله فلسطین را به حاشیه کشاند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *