بررسی تحولات افغانستان
در بررسی تحولات چند سال اخیر منطقه به خوبی میتوان نقش و جایگاه رئیس جمهور و وزیر خارجه فقید ایران در قبال تحولات منطقه از جمله افغانستان را درک کرد. بررسی تحلیل محتوای پیامهای سران کشورهای منطقه به مناسبت شهادت سید ابراهیم رئیسی و دکتر حسین امیرعبداللهیان نیز دلالتی قاطع بر نقش برجسته و محوری آنان در شکلگیری محور منطقهای در قبال تحولات منطقه دارد.
به لحاظ معنا شناسی، کاربرد مفاهیم و واژگان کلیدی مانند «دوست قابل اعتماد»، «شریک قابل اعتماد»، «همکار استراتژیک»، «تلاش ماندگار در شکلگیری روابط منطقهای» در پیام رهبران کشورهای منطقه در مورد کارکرد شهیدان رئیسی و امیرعبداللهیان، فقط جنبه تعارفی ندارد بلکه دلالت صریح بر شکلگیری مکانیسمی منطقهای دارد که نسبتا بیپیشینه به نظر میرسد.
این رهیافت نظری زمانی چشمانداز محور منطقهای را در تحولات منطقه و جهان بیشتر معنادار و قابل تأمل میسازد که به رفتارشناسی کشورهای منطقه در قبال ضایعه فقدان شهیدان رئیسی و امیرعبداللهیان دقت نظر بیشتری صورت گیرد. در همین راستا، اعلام عزای عمومی توسط برخی کشورهای منطقه نشانههای معنادار از نتایج تلاشهای دیپلماتیک دولت رئیسی در بُعد منطقهای و فرامنطقهای هستند.
در سیاست خارجی ایران در زمان دولت رئیسی، تلاش برای شکل گیری یک روند منطقه محور و معنادار برای آینده سیاسی افغانستان، در دو قالب «اجماع منطقهای» و «سیاست همسایگی» مطرح بوده است. به لحاظ زمانی، تشکیل دولت رئیسی نه تنها با شکلگیری تحولات سیاسی کلان افغانستان مقارن بود، بلکه مبدأ سیاست راهبردی و نهادمند ایران با افغانستان را نیز شکل داد.
در زمان حکومت اول طالبان نوعی رویکرد متخاصم و چندگانه بین ایران و افغانستان وجود داشت اما در زمان حکومت دوم طالبان و آغاز سیاست خارجی دولت سید ابراهیم رئیسی، نوعی راهبرد واحد و نهادمند بین ایران و افغانستان شکل گرفت. تعیین نماینده ویژه رئیس جمهور ایران در امور افغانستان، آن هم برای نخستین بار در این سطح، دلالت بر همین امر دارد. این راهبرد، مؤثر واقع شد و سبب شد تا زمینههای اعتماد متقابل سیاسی بین دو کشور شکل گیرد.
این راهبرد، کارکرد و پیامدهای سیاسی را به دنبال داشته است که میتوان به عنوان یکی از مؤثرترین دستاوردهای سیاست خارجی دولت رئیسی در قبال افغانستان از آن یاد کرد. مدیریت و حلتنشهای مرزی بین ایران و افغانستان پس از رویکارآمدن حکومت طالبان، یکی از این دستاوردها است. اهمیت این دستاورد زمانی قابل درک است که به تدوام تنش مرزی بین حکومت طالبان و دولت پاکستان بعنوان حامی اصلی طالبان نگریسته شود.
مشکلات ناشی از تنشهای آبی، بیش از دو دهه بر روابط دیپلماتیک ایران و افغانستان سایه افکنده است. دولت رئیسی با سیاست خارجی مبتنی بر پرهیز از تنش با همسایگان، باعث اتخاذ راهبردی عقلانی و غیر تنشآلود با حکومت سرپرست طالبان شد. این مدیریت خردمندانه در عین حال که روند تامین حقابه ایران را در مسیر درست قرار داده است، زمینههای دخالت و یا سوء استفاده قدرتهای رقیب را در این حوزه، سلب کرد.
دولت رئیسی همچنین نقش ایران را در تصمیمگیریهای کلان منطقهای در قبال تحولات افغانستان تثبیت و تقویت کرد. حضور فعال در نشستهای منطقهای، پیشنهاد تشکیل «گروه تماس منطقهای» و کمک به شکلگیری محور منطقهای در قبال تحولات افغانستان به ویژه نشستهای جاری دوحه به میزبانی سازمان ملل که در پی ترسیم طرح جدیدی برای ورود بازیگران غربی به صحنه بازی است، از جمله اقدامات دولت رئیسی هستند که جایگاه ایران به عنوان یکی از بازیگران محوری در قبال تحولات افغانستان تقویت کرد.
علاوه بر اقدامات سیاسی، دولت رئیسی در زمینه اقتصادی، به رغم موانع موجود، با تلاشهای مستمر، با استناد به گزارشهای بانک جهانی، ایران را شریک اول اقتصادی حکومت طالبان گرداند. همچنین با پیگیریهای مستمر، سرانجام پروژه ناتمام راه آهن خواف – هرات به رونق افتاد و کالاهای ترانزیتی افغانستان از مسیر ایران راهی ترکیه شدند. مذاکرات برای دسترسی افغانستان به بندر چهابهار جدیتر از قبل پیگیری شد و به عقد قراردادهایی بین دو افغانستان و ایران منجر شد.
ایران در طول دوره حیات ریاست جمهوری رئیسی، بیش از هر کشور دیگری در کنار مردم افغانستان ایستاد و از تمام زمینهها برای همکاری و حمایت از مردم افغانستان استفاده کرد. در حالی که ایران با تحریمهای ظالمانه آمریکا و اروپا دست و پنجه نرم میکند، اما در پسا سقوط جمهوریت مانند برخی کشورهای همسایه مرزهای خود را به روی پناهندگان مسدود نکرد و یکبار دیگر برادری خود را در قبال مردم افغانستان ثابت کرد.
فقدان رئیس جمهور ایران و وزیر خارجه کاردان این کشور تنها برای ایران یک ضایعه محسوب نمیشود، بلکه ممکن است خلا این تفکر و مدیریت، در حوزه افغانستان و همکاریهای منطقهای نیز احساس شود.