سه‌شنبه 21/ 12 / 1403

بررسی تحولات افغانستان

چیستی پشتونوالی
گفتمان پشتونوالی (پشتون‌گری) درونی‌ترین و قدرتمند‌ترین نظام ارزشی و هنجاری و برجسته‌ترین نماد اصالت ساختار جامعه پشتون‌ها است. این ساختار را می‌‌توان به مثابه قانون اساسی نانوشته پشتون‌ها دانست که هویت جامعه پشتونی را برساخته، منش فردی، اجتماعی پشتون‌ها را شکل داده و حتی رفتار مذهبی آنان را متأثر ساخته است. هر فرد پشتون زمانی یک پشتون‌ واقعی دانسته می‌شود که رفتار فردی،‌ اجتماعی و سیاسی وی توسط پشتونوالی محک خورده باشد.
سنت پشتونوالی، کارکرد‌های اجتماعی- سیاسی بسیاری در جوامع پشتون دارد؛ از تعریف فردی گرفته تا شکل بخشیدن به هویت اجتماعی و چگونگی رفتار با دیگران. عمده‌ترین عناصر گفتمان پشتونوالی را مهمان‌نواری، پناه‌دادن، شجاعت و دلاوری، انتقام، عدم تسلیم‌پذیری، آزادی‌خواهی، بخشش‌گری، چادر انداختن، قوم‌دوستی،‌ و جرگه‌گرایی تشکیل می‌دهد.

طالبان و پشتونوالی
هر چند که منشا رویکرد و رفتار طالبان دینی و مذهبی قلمداد می‌شود اما نقش و تأثیر پشتونوالی را در رفتارها و رویکردهای این گروه نمی‌توان نادیده گرفت. روند جامعه‌پذیری و شکل‌گیری شخصیت و هویت فردی و اجتماعی طالبان را عوامل دوگانه «زندگی قبیله‌ای» و «مدارس مذهبی» که آن هم در یک جامعه قبیله‌ای مستقر است، شکل داده است.
به بیانی دیگر ایستار و رفتار اعضای طالبان که رهبران آن در محراق توجه این بحث است، توسط دو سیستم تربیتی و آموزشی یعنی اجتماع و مدرسه شخصیت و هویت داده می‌شود که رفتار و رویکرد آنها را در مسائل اجتماعی- فرهنگی،‌ سیاسی و اقتصادی و روابط با دیگر سمت و سو و جهت‌دهی می‌کند.

با اتکا بر این مفروضات می‌توان رفتار طالبان را ارزیابی کرد که از جمله رفتار با دیگران یا روابط خارجی حکومت طالبان بر اساس این دو عنصر قابل ارزیابی است. به لحاظ تاریخی نیز این فرض در رفتار طالبان قابل اثبات است. زمانی که ملا محمد عمر رهبر پیشین طالبان حاضر نشد که اسامه بن لادن را تسلیم آمریکا کند،‌ در این تصمیم، بیش از هر بیشتر عاملی، عنصر پشتونوالی نقش داشت. در آن زمان ملا عمر بقای خود و حکومتش را فدای عناصری چون وفای به عهد، پناه‌دادن، مهمان‌نوازی و غیرت کرد؛ زیرا عِرق پشتونوالی که در آن حفظ آبرومندی و شرافتمدی نهفته بود اجازه نداد که ملا عمر میان بقا و فنا تصمیم بقاجویانه بگیرد.

در تمام جریان طالبان به ‌خصوص در نسل اول طالبان که بخش عمده‌ای از قدرت مرکزی را در اختیار دارند، تعهد به پشتونوالی را می‌توان دید.
نسل دوم طالبان؛ پشتونوالی یا سیاست‌گری
در حال حاضر تعهد به پشتونوالی را می‌توان در تمام جریان طالبان شاهد بود به ‌خصوص در نسل اول طالبان که بخش عمده‌ای از قدرت مرکزی را در دستگاه حکومت در اختیار دارند. اما نسل دوم طالبان که در آینده نزدیک قدرت در اختیار آنان قرار خواهد گرفت، همچنان به این اصل وفادار خواهند بود؟ در پاسخ به این پرسش دو احتمال مطرح است.
نخست این که با توجه به نیرومندی ساختار قبیله‌گرایی جامعه پشتون و حاکمیت عناصر پشتونوالی بر این ساختار، نسل‌های بعدی طالبان نیز توان گریز از این دایره را نخواهند داشت؛ زیرا به‌گواه تاریخ هر پشتونی که از دایره پشتونوالی خارج شده از سوی جامعه پشتون‌ها طرح شده است که نمونه‌های بارز آن می‌تواند پشتون‌های کمونیست باشد.
احتمال دوم این است که نسل‌های بعدی طالبان و حتی برخی از نمایندگان نسل اول، رویکردی ترکیبی را برخواهند گزید. نمونه واضح این دگردیسی طالبان در قبال تحریک طالبان پاکستان (TTP) و دیگر گروه‌های جهادگرای خارجی مستقر در افغانستان قابل مشاهده است. در خصوص TTP، حکومت طالبان با پناه‌دادن به آنها وفاداری خود را به اصول مهمان‌نوازی و پناه‌دادن حفظ کرد اما در عین حال با انکار حضور آنها در افغانستان، نگاه‌ ابزارگرایانه و منفعت‌طلبانه به این موضوع دارد. همین قضیه می‌تواند در مورد سایر گروه‌های جهادگرا نیز صادق باشد.

پشتونوالی یا سیاست‌گری
اگر طالبان ناچار باشد میان پشتونوالی و سیاست یکی را برگزیند، کدام یک را انتخاب خواهد کرد؟ بر اساس برخی نشانه‌ها و دلایل می‌توان گفت که احتمال گزینش سیاست بیشتر است. طالبان امروزی که ترکیبی از نسل اول و دوم را شامل می‌شود، شاخت کافی و هوشمندانه از مرز میان بقا و فنا دارند. تعهد به اصول معناگرایانه به‌خصوص نسخه‌های قدیمی مانند پشتونوالی از تنوع عوامل جامعه‌پذیری عصر تکنولوژی متأثر شده و فشار تقاضاهای موجود نه‌تنها کل جامعه پشتونی بلکه جریان طالبانی را نیز متحول ساخته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *