دوشنبه 19/ 8 / 1404

بررسی تحولات افغانستان

شکست مذاکرات استانبول از سوی هر دو کشور تایید شد. دولت پاکستان و حکومت طالبان، هر کدام با اطلاع‌رسانی درباره پایان بی‌نتیجه، یک‌دیگر را عامل شکست مذاکرات عنوان کردند. بدون صحه گذاشتن بر اتهام یا ادعای هر دو جانب، عوامل و پیامدهای این شکست مذاکرات چه خواهد بود؟ در این یادداشت، این موضوع مورد بررسی می‌شود.

عوامل شکست مذاکرات استانبول

از ماهیت مذاکرات استانبول، ترکیب هیئت‌ها و دستور کار این مذاکرات، اطلاعات دقیق و جزئی در دسترس رسانه‌ها قرار نگرفته است. با این وجود، هدف این مذاکرات به‌طور کلی مشخص بود؛ آتش‌بس و عدم اقدام علیه امنیت یک‌دیگر. با این نگاه، شکست مذاکرات استانبول عوامل گوناگونی پیدا می‌کند.

نخست، اینکه تنش بین پاکستان و افغانستان عوامل پیچیده، ترکیبی و تاریخی دارد و یک امر بسیط و موردی نیست. تبیین و شناسایی دقیق محور و محل منازعات بین دو کشور از لحاظ تئوریک، امری ساده نیست. شناخت واقعی مسئله و ریشه منازعه بین دو کشور، نیازمند گفتگوهای زمان‌بر و حقوقی است و به همین دلیل مذاکرات بین افغانستان و پاکستان در ادوار مختلف اغلب بی‌نتیجه پایان می‌یابد.

دوم؛ به‌رغم ادعای هر دو کشور، تیم‌های مذاکره‌کننده صلاحیت کامل برای تصمیم‌گیری در میز مذاکره ندارند. ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی حکومت طالبان، در بیانیه خود ادعا کرده است که تیم پاکستان صلاحیت کامل را در میز مذاکره نداشت و جانب پاکستانی هم ادعا مشابهی را مطرح کرده است.

سوم، دیپلمات‌های مطرح دو کشور در ترکیب تیم‌های مذاکره‌کننده حضور نداشتند و در ساختار تیم‌ها افراد نظامی و استخباراتی حضور داشتند؛ به همین دلیل فرایند گفتگو در پیچ‌وخم مباحث فرصت پیشرفت نیافتند. یکی از علل شکست مذاکرات استانبول غلبه بحث‌های امینتی توسط سران دستگاه‌های امنیتی دو کشور بود.

چهارم، خواست پاکستان از حکومت طالبان بسیار سنگین است و الزاماتی را بر حکومت طالبان تحمیل می‌کند که این حکومت عملاً توان انجام آن را ندارد. خواست مشخص پاکستان در میز مذاکره این است که حکومت طالبان باید امنیت خاک پاکستان را به‌صورت مکتوب تضمین کند. این در حالی است که حکومت طالبان سلطه کامل بر تحریک طالبان پاکستان (TTP) و ارتش آزادی‌بخش بلوچ (BLA) ندارد و این موارد را جزو مسائل داخلی پاکستان می‌داند. تنها تضمینی که حکومت طالبان می‌دهد، عدم استفاده از خاک افغانستان علیه کشورهای منطقه است که این تضمین تاحدودی با عملکرد و توانایی حکومت طالبان سازگاری دارد.

پنجم، رویکرد و دیدگاه متناقض پاکستان عامل اصلی شکست مذاکرات استانبول و تفاهم بین پاکستان و حکومت طالبان است. پاکستان از حکومت طالبان می‌خواهد که رهبر آن با صراحت علیه مشروعیت تحریک طالبان پاکستان (TTP) فتوای رسمی صادر کند و آن را «تروریست» بخواند. از لحاظ تئوریک، امکان ندارد که جهاد طالبان در افغانستان مشروع تلقی شود و جهاد طالبان پاکستان نامشروع پنداشته شود. حکومت طالبان عملاً نمی‌تواند خواست پاکستان را عملی کند.

در این بین، درخواست پاکستان مبنی بر تضمین امنیت خاک پاکستان و فتوا علیه مشروعیت تحریک طالبان پاکستان، برای حکومت طالبان به منزله تکلیف مالایطاق است و تا زمانی که این دو خواست سنگین پاکستان تعدیل منطقی نشود، مذاکرات به مسیر هموار خود نخواهد رسید و سرنوشتی همانند شکست مذاکرات استانبول را باید انتظار داشت.

شکست مذاکرات استانبول
از جمله عوامل شکست مذاکرات استانبول، استخباراتی محور بودن این مذاکرات بود. رئیس دستگاه‌های اطلاعاتی دو کشور در آخرین دور مذاکرات رو در روی یکدیگر قرار گرفتند.

پیامدهای شکست مذاکرات استانبول

شکست مذاکرات استانبول در عرصه‌های مختلف امنیتی، اقتصادی و سیاسی دو کشور و منطقه، پیامد خواهد داشت.
عرصه امنیتی
بدون شک شکست مذاکرات استانبول و عدم ازسرگیری آن باعث حملات پراکنده ولی کنترل‌شده در مرزهای دو کشور خواهد شد. باید به این نکته توجه کرد که هر دو کشور توان، ظرفیت و آمادگی جنگ تمام‌عیار علیه یکدیگر را ندارند و خواهان حل و فصل اختلافات و حفظ منافع بر اساس فشار نظامی و حرکت دیپلماتیک هستند. بر این اساس، فشارهای امنیتی ولو کنترل‌شده از سوی دو کشور ادامه خواهد یافت تا طرف مقابل را به پذیرش مطالبات خود متقاعد سازد. پیش‌بینی می‌شود این وضعیت باعث اقدامات و تحرکات مخالفان دو کشور شود تا از این فرصت برای ابراز وجود استفاده کنند. در نتیجه، میزان خشونت‌ها در خاک دو کشور افزایش خواهد یافت.

در صورت شکست و تعلیق طولانی مذاکرات و سپس بغرنج شدن شرایط، این امکان وجود دارد که هر دو طرف، تقویت گروه‌های مخالف یکدیگر را در دستور کار قرار دهند تا به‌اصطلاح گروه‌های نیابتی خود را به عنوان مزیت در کنشگری وارد عمل کنند.

عرصه سیاسی
شکست مذاکرات استانبول باعث گرم شدن جنگ روانی بین دو کشور خواهد شد. به‌ویژه پاکستان تلاش خواهد کرد کاستی‌های حکومت طالبان را در حوزه حکمرانی و حقوق مردم افغانستان برجسته سازد و فرایند شناسایی حکومت طالبان را با اصطکاک روبه‌رو کند. چنانچه اخیرا سخنگوی ارتش پاکستان به نحوی تصریح کرد که راه‌حل اساسی تنش پاکستان با افغانستان، ایجاد یک دولت کاملاً منتخب است. این سخن دارای بار معنایی سیاسی و جنگ نرم و روانی علیه حکومت طالبان است.

در صورت تعلیق طولانی مذاکره، حکومت پاکستان ممکن است برای اعمال فشار بر حکومت طالبان، میزبانی سیاسی از مخالفان حکومت طالبان را در پاکستان جستجو کند. برخورد شدید با مهاجران افغان در پاکستان و ایجاد مشکلات در روادید بین دو کشور نیز بعید نیست.

عرصه اقتصادی
دولت پاکستان مانند گذشته از مسیر ترانزیتی به عنوان اهرم فشار علیه حکومت طالبان استفاده خواهد کرد و علاوه بر آن، در مسیر پیشرفت طرح‌های توسعه‌ای منطقه‌ای از مسیر افغانستان مشکل و مانع ایجاد خواهد کرد. پروژه‌های راه آهن ترانس-افغان، تاپی، توتاپ و توسعه CPEC به افغانستان شامل این تصمیمات پاکستان خواهند بود. هرچند پاکستان از این پیامدها متضرر می‌شود، اما حکومت طالبان احتمالا بیشتر از پاکستان متضرر شود.

دورنمای آینده

شرایط داخلی افغانستان و پاکستان، تعلیق یا عدم ازسرگیری مذاکرات را یک امر بعید نشان می‌دهد. چنانچه آصف درانی، نماینده پیشین پاکستان در امور افغانستان نیز در یکی از گفتگوهای خود تصریح کرده است که اگر مذاکرات به سی‌امین دور هم برسد، باز ادامه پیدا خواهد کرد. هر دو طرف به نحوی خواهان ازسرگیری مذاکرات هستند، زیرا هزینه‌های صلح و تفاهم به مراتب کمتر از هزینه‌های جنگ برای دو کشور است و هر دو کشور با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کنند و تدوام درگیری یا جنگ تمام‌عیار را برنمی‌تابند. علاوه بر این، کشورهای منطقه نیز تمایل جدی برای ازسرگیری مذاکرات بین افغانستان و پاکستان دارند.

احتمال می‌رود که ماهیت و ساختار مذاکره در فرایند زمانی خود با تغییراتی روبه‌رو شود. حضور بازیگران بیشتر در جمع میانجی‌ها و حتی احتمال تغییر مکان در آینده دور از انتظار نخواهد بود.

مطالب مرتبط
آینده تنش افغانستان و پاکستان
مذاکرات استانبول؛ تشریح عملیات روانی پاکستان علیه افغانستان

جمع‌بندی

شکست مذاکرات استانبول نشان می‌دهد که تنش و درگیری بین افغانستان و پاکستان را باید جدی تلقی کرد. برای حل بن‌بست موجود در روابط این دو کشور لازم است گام‌های فوری و در عین حال اساسی برداشت شود. برخی نشانه‌ها حکایت از آن دارند که منازعه بین پاکستان و افغانستان احتمالا به عنوان یک پروژه، در دستور کار یک بازیگر ثالث برای ناامن‌سازی منطقه قرار دارد. لذا احساس مسئولیت و مشارکت کشورهای منطقه در حل این معضل، امری حتمی به نظر می‌رسد. با توجه به پیامدهای منطقه‌ای تنش بین افغانستان و پاکستان، کشورهای منطقه لازم است از طریق مکانیسم منطقه‌ای برای ‌حل این معضل اقدام کنند.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

تلگرام ایکس فیس‌بوک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *