دوشنبه 26/ 6 / 1403
جستجو
Close this search box.

بررسی تحولات افغانستان

در آغاز حکومت طالبان، پیش‌بینی اولیه تحلیلگران بر این بود که با حاکمیت مجدد طالبان، روابط افغانستان و ایران بار دیگر همانند دهه هفتاد، امنیتی و بحرانی خواهد شد. آنچه که این فرضیه را تقویت می‌کرد، استراتژی مبهم پسا خروج آمریکا از افغانستان، ماهیت ایدئولوژیک حکومت طالبان و پیشینه رویکرد متخاصم حکومت اول طالبان با ایران بود.

به رغم این نگاه، پس از گذشت سه سال، دو امر به وضوح آشکار شده است. نخست این که، در آغاز حاکمیت طالبان، بررسی روابط ایران و حکومت طالبان، بیشتر تحت تأثیر«تئوری‌های توطئه» و «رفتارهای کارگزاران طالبان در سطح پایین» قرار داشت. دوم، سیاست همسایگی و همسویی سیاسی بین ایران و حکومت طالبان سرانجام بر سیاست‌های تخریبی قدرت‌های رقیب، غالب و پیروز گردید.

رویکرد ایران؛ تعامل بر مبنای سیاست حسن همجواری
گذشت زمان نشان داد که ایران با ارزیابی دقیق از شرایط پسا خروج آمریکا از افغانستان، ‌نوعی رویکرد واقع‌گرایانه را با حفظ اصول اساسی جمهوری اسلامی ایران در قبال افغانستان تحت حاکمیت طالبان در پیش گرفت.

به عبارت دیگر، روابط کابل – تهران هم‌زمان با شکل‌گیری تحولات افغانستان وارد نوعی راهبرد واحد و نهادمند گردید. تعیین نماینده ویژه رئیس جمهور ایران در امور افغانستان، آن هم برای نخستین بار در این سطح، دلالت بر همین امر دارد.

رویکرد و رفتارشناسی ایران نشان می‌دهد که راهبرد عملگرایانه ایران در تعامل با حکومت طالبان، بر چهار محور اساسی بنیان نهاده شده است.

نخست این که ایران طالبان را به عنوان یک واقعیت غیر قابل انکار در عرصه قدرت سیاسی افغانستان می‌پندارد. دوم، در نگاه ایران، بین ثبات سیاسی افغانستان پس از خروج آمریکا و ثبات منطقه رابطه‌ای ناگسستنی وجود دارد. سوم، یک افغانستان با ثبات و برخوردار از فرصت‌های اقتصادی، همسو با منافع ملی ایران است و دستکم حجم مهاجرت‌های غیر قانونی را از دوش ایران بر می‌دارد. چهارم، ایران مصمم بر این است که شکل‌گیری نظم آینده سیاسی افغانستان باید از طریق روندهای ملی و منطقه‌ای، بدون دخالت دوباره قدرت‌های غربی ترسیم شود.

رویکرد طالبان در قبال ایران؛ از بروز چالش‌ها تا اعتماد متقابل
راهبرد نهادمند و سیاست مبتنی بر حسن همجواری ایران در قبال افغانستان در سال‌های اول و دوم حاکمیت طالبان با چالش‌های نسبتا بحران‌آفرین مواجه گردید. عمده این چالش‌ها درگیری‌های متعدد مرزی توسط مرزبانان طالبان، قاچاق مواد مخدر، فعالیت داعش، مشکلات گمرکی، واکنش‌های احساسی طالبان در قبال برخورد ایران با حجم انبوه مهاجرت‌های غیر قانونی اتباع افغانستان، واکنش‌های تند و حیثیتی‌سازی مسئله حقابه ایران توسط برخی از رهبران طالبان بودند.

بدون تردید، هریک از این چالش‌ها پتانسیل آن را داشت تا به یک بحران جدی در سطح روابط بین دو کشور تبدیل شود. به عنوان مثال، رویداد تحریک احساسات عمومی در برابر ادعای بد رفتاری ایران با مهاجران افغان، هجوم و آتش زدن درب ورودی ساختمان کنسولگری ایران در شهر هرات در اوایل سال 1401 را می‌توان به عنوان تأیید این فرضیه ذکر کرد.

با وجود این، ایران تلاش کرد این چالش‌ها از راه‌ها و روش‌های مسالمت‌آمیز حل و فصل شود ولی دستکم دو عامل در تشدید و تیره ساختن این مسائل دخالت داشتند.
نخست، در آغاز تسلط طالبان بر افغانستان، راهبرد عملگرایانه ایران برای تمام کارگزاران سطوح میانی حکومت طالبان و حتی بازیگران سیاسی مخالف طالبان به خوبی محرز و قابل درک نبود. دوم، قدرت‌های رقیب با تمام توان تلاش کردند تا از برجسته‌سازی رفتارهای خشونت‌آمیز کارگزاران و مرزبانان سطح پایین طالبان، در راستای سیاست‌های تخریبی خود سوء استفاده کنند.

راهبرد تعاملگرایانه ایران، سرانجام مؤثر واقع شد و سبب شد تا زمینه‌های اعتماد متقابل سیاسی بین ایران و افغانستان تحت حاکمیت طالبان شکل گیرد. این راهبرد، مبتنی بر سیاست خارجی مبتنی بر پرهیز از تنش ایران با همسایگان است.

متقابلا رفتارشناسی طالبان نیز نشان می‌دهد که حکومت طالبان به درستی راهبرد ایران را درک کرده است. با این نگاه، حکومت طالبان در یک سال اخیر در راستای اعتمادسازی بین کابل و تهران گام‌های نسبتا مؤثری برداشته است که نمونه آن تلاش برای حل چالش حقابه ایران می‌باشد و می‌توان آن را یک گام اساسی برای تقویت حسن نیت میان دو کشور همسایه در نظر گرفت.

این نوع تعامل خردمندانه در عین حال که سطح روابط حکومت طالبان و ایران را در مسیر درست قرار داده است، زمینه‌های دخالت و یا سوء استفاده قدرت‌های رقیب را در حد بالایی سلب کرده است.

دورنما؛ ایران از بازیگر قدرتمند سیاسی تا شریک اقتصادی
رفتارشناسی تهران نشان می‌دهد که ایران تلاش دارد همزمان با حکومت طالبان، روابط خود را با دیگر گروه‌های اجتماعی و سیاسی تأثیرگذار در قضایای افغانستان حفظ کند اما هیچ گروه ی را در زمینه مبارزه نظامی و بی‌ثبات‌سازی افغانستان کمک و حمایت نخواهد کرد بلکه تلاش می‌کند طرفین را برای گفتگوهای سازنده و رسیدن به تفاهم ملی ترغیب کند.

در راستای ساز و کار منطقه‌ای، ایران همچنان مصمم است تا با ادامه فعالیت در قالب روندهای منطقه‌ای از جمله فرمت مسکو و گروه تماس منطقه‌ای، زمینه لازم برای ایفای نقش سازنده کشورهای منطقه در قبال شکل‌گیری یک نظم پایدار در افغانستان فراهم شود. این نوع تلاش‌ها، جایگاه و نقش ایران را به عنوان یکی از بازیگران محوری در قبال تحولات افغانستان تقویت و استحکام بخشیده است.

علاوه بر اقدامات سیاسی، در زمینه اقتصادی نیز با استناد به گزارش‌های رسمی، ایران به جایگاه شریک اول اقتصادی حکومت طالبان در سطح منطقه تبدیل شده است. تلاش ایران برای تکمیل پروژه راه آهن خواف – هرات، دسترسی افغانستان به بندر چابهار، اتصال افغانستان به کریدور ترانزیت منطقه‌ای، ظرفیت و علاقمندی ایران برای سرمایه گذاری در بخش معادن و صنایع افغانستان، نیاز بازار افغانستان به تولیدات ایران و مهمتر از همه الگوی اقتصاد مقاومتی ایران در برابر تحمیل تحریم‌های غرب، نقش و جایگاه ایران را در چشم انداز تعاملات آینده ایران و حکومت طالبان افزایش خواهد داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *