پس از تسلط دوباره طالبان برای نخستین بار زبان فارسی از تابلوی قوه قضائیه افغانستان حذف شد و پس از آن از تابلوی بیمارستان هرات و تابلوی ساختمان قدیم دانشگاه بلخ نیز حذف گردید. همچنین به تازگی زبان فارسی از تابلوهای ساختمان دادگستری ولایتهای غور و بامیان حذف شده است. در یک اقدام دیگر برگه تعرفههای برق در ولایت بدخشان از فارسی به پشتو تغییر یافته است. این در حالی است که ساکنان غور و بامیان و بدخشان همه فارسی زبان هستند. اخیرا نیز حذف دوباره واژه “دانشگاه” از تابلوی دانشگاه بلخ باعث واکنشهای جدی شد که سرانجام مقامات طالبان نیز واکنش نشان داد و استفاده از واژه “دانشگاه” را خلاف قانون تحصیلات عالی افغانستان اعلام کرد. در قبال این وضعیت، این سؤال مطرح است که آیا واقعا دولت طالبان سیاست فارسیستیزی را دنبال میکند؟
رهبران طالبان هم در حکومت قبلی خود و هم در یک سال گذشته، هیچ گونه قانون و یا فرمان رسمی و مکتوب و یا دستور غیر رسمی در خصوص چگونگی استفاده از زبان فارسی و یا حذف زبان فارسی از ادارات دولتی افغانستان صادر نکرده است. با این حال، اقدامات و رفتارهای فارسیستیزانه در ادارات رسمی و دولتی حکومت طالبان هر روز بیشتر میشود. این اقدامات فارسیستیزانه، ریشه در عوامل زیر دارد.
نخستین عامل، سیاستهای عوامانه و تاریخی در قبال زبان فارسی در افغانستان است. با آنکه زبان فارسی، زبان رسمی دربار شاهان در افغانستان و منطقه بوده است ولی در آغاز قرن بیستم در افغانستان تحولات سیاسی به گونهای پیش آمد که تعلقات قومی در سیاست افغانستان بیش از حد برجسته شد و دستگاه حکومت نادرشاهی تصمیم گرفت که به جای زبان فارسی، زبان پشتو را در ادارات دولتی جایگزین کند ولی به دلیل نهادینه شدن زبان فارسی در ادارات و نهادهای آموزشی افغانستان، این سیاست ناکام شد ولی باعث خلق یک برداشت و رویکرد غیر منطقی در میان دولتمردان و طبقه باسواد پشتو زبان گردید. آنان فکر کردند که فرهنگ و علوم کشور ایران از طریق زبان فارسی وارد افغانستان میشود و موجب رشد زبان فارسی و تضعیف زبان پشتو در افغانستان میگردد. این رویکرد همچنان ادامه یافت و در قانون اساسی سال 1343 افغانستان، پس از جنجالهای بسیار سرانجام زبان فارسی را حذف کردند و به جای آن “زبان دری” در کنار زبان پشتو رسمیت یافت. این امر باعث شد که هرگونه اصطلاحات فاخر فارسی غیر ملی خوانده شود و تنها اصطلاحات رایج در گویش فارسی دری افغانستان پذیرفته شود. در لویه جرگه آخرین قانون اساسی دوره جمهوریت نیز پس از چندین روز تنش، بازهم فارسی زبانها به خاطر مصالح سیاسی کوتاه آمدند و سرانجام در این قانون اساسی تصویب شد که “اصطلاحات ملی” باید در افغانستان محفوظ و غیر قابل تغییر بماند. به تفسیر مخالفان زبان فارسی، هر نوع اصطلاحاتی که در زبان فارسی در ایران استفاده شوند، کاربرد آن در ادارات رسمی، نظام آموزشی و رسانههای رسمی افغانستان غیر ملی به حساب میآید. اکنون هم، تنها استدلال مخالفان واژه “دانشگاه” این است که این واژه ایرانی است و نباید وارد ادارات و نظام آموزشی افغانستان شود.
دومین عامل رشد اقدامات فارسیستیزانه در ادارات رسمی افغانستان، سکوت رهبران ارشد طالبان در قبال این اقدامات است. بدیهی است که این سکوت سیاسی، باعث رشد رویکرد فارسیستیزی تاریخی در افغانستان میشود.
علاوه براین، رویه و سنت سیاسی در افغانستان همیشه این گونه بوده است که رهبری نظام و مقامات ارشد دولت در مناسبتهای رسمی باید به دو زبان فارسی و پشتو صحبت و سخنرانی کنند. برخلاف این رویه، تمام سخنرانیها و بیانیههای رسمی ملا هبت الله آخوندزاده رهبر طالبان، ملا محمد حسن آخوند رئیس دولت طالبان، رهبران ارشد طالبان مانند ملا برادر و سراجالدین حقانی در مناسبتهای رسمی یک سال گذشته، همه فقط به زبان پشتو بوده است و این در حالی است که نزدیک به نیمی از جمعیت افغانستان را فارسی زبانها تشکیل میدهند و برخی از رهبران ارشد حکومت طالبان نیز به فارسی مسلط هستند. به نظر میرسد که این رویه رهبران ارشد طالبان، نیز زمینه لازم را برای رویکرد و اقدامات فارسیستیزانه در افغانستان، بیش از گذشته فراهم میسازد.