بررسی تحولات افغانستان
خواجه شمس الدین محمد حافظ در شیراز به دنیا آمد، در شیراز زیست و در همان دیار دیده از جهان فروبست. با آن که از شیراز تا افغانستان فاصله بسیاری است اما خواجۀ شیراز در میان مردم افغانستان، آشنا و جاودانه است.
به گواهی تاریخ، حافظ به سرزمین کنونی افغانستان سفری نداشته است اما شگفتا که او در میان مردم افغانستان، چنان حضور پر رنگی دارد که گویا در این سرزمین بوده است و در میان این مردم، زیسته است.
با این که روز بیستم میزان / مهر روز بزرگداشت از حافظ است اما در تاریخ معاصر افغانستان، بزرگداشتی از این شاعر پر آوازه روایت نشده است. با وجود این، این شاعر همچنان مونس اهل دل و همراه همیشگی خانوادههای افغانستان بوده است. این موضوع دلالت بر این دارد که حافظ در افغانستان، شاعر اهل دل و از جنس مردم است.
در نظام آموزشی سنتی افغانستان، پس از یادگیری قرآن کریم، نوبت به آموزش کتاب اشعار خواجه شمسالدین میرسید. برای نسل دیروز افغانستان، کتاب این شاعر با تصویرسازیهای محمد تجویدی و خط نستعلیق علی شاهمیری، یک نوستالوژی تکرار ناشدنی است.
در سالهای پسین، کتاب حافظ با طرح و چاپ جدید به خانههای مردم راه یافت و اشعار حافظ نیز در نظام آموزشی جدید افغانستان، به صورت غزلپارههای ناب در متونهای درسی جای گرفت. در حالی که کمتر شاعر غزلسرا در افغانستان پیدا میشود که به نحوی از این شاعر الگو نگرفته باشد، با این وجود، خواجه شیراز بیشتر از خواص مردم، در میان عوام مردم جایگاه گسترده و رفیع دارد.
خواص مردم افغانستان مخصوصا آنان که با دنیای ادبیات پارسی انس دارند، به سراغ حافظ و زمانه حافظ میروند. دلیل این مراجعت به حافظ، کشش همزبانی با حافظ و زبان پارسی است. خواص در افغانستان برای لذت بردن از ریشه و سرچشمههای شیرین پارسی دری به زمانه حافظ سفر میکنند تا لطافت طبع حافظ را به نظم دری دریابند که حافظ خود گفته است:
ز شعــر دلکـش “حافـظ” کسی بــود آگاه
که لـطـف طـبع و سخن گفتن دری دانـد
طبق تجربه، هر پدیده و ایدهای که وارد ادبیات و شعر شود، جاودانگی و مانایی پیدا میکند. با همین قیاس، موسیقایی باعث جاودانگی شعر میگردد. به همین سبب است، هر شعری که وارد دنیای تصنیف و خنیاگری شده است، طنین آن فراگیر شده است.
لازم به ذکر است که علاوه بر انس و الفت مردم با خواجه شیرازی، خوانندگان به نام افغانستان مانند استاد قاسم، احمد ظاهر، ناشناس و ساربان، اشعار حافظ را از فرمت متن به فرمت آواز تبدیل کردند و خواجه شیراز را به گونۀ دیگری با مردم افغانستان مونس و همدم ساختند.
همگام با شوریده دلان و تصنیفگران، واعظان و خطیبان مجالس وعظ و دیانت در افغانستان نیز به دلیل جلوههای عرفانی در ادبیات حافظ، از کلام خواجه شیراز بهرهها بردند و میبرند و به همین سبب است که در خانههای مردم افغانستان، کتاب این شاعر اهل معرفت در کنار قرآن کریم قرار دارد. در عرف مردم سنتی افغانستان، کتاب حافظ را تنها در زیر قرآن کریم میگذارد و روی آن کتابی دیگر نمیگذارد.
در این بین، آنچه که این شاعر اهل دل را بیشتر در میان مردم عوام افغانستان جاودانه کرده است، حس همذات پنداری با وی است. از لحاظ روانشاختی میتوان گفت آنچه که اشعار خواجه شیراز را مایۀ تفأل ساخته است، حس همذات پنداری هر سوخته دلی، با شوریده حالی این شاعر است. مردم افغانستان از لحظههای خطر گرفته تا لحظههای شیدایی از دوری و غربت گرفته تا امید به دیدار آشنایی، به خواجه حافظ متوسل میشوند و به دیوان او تفأل میزنند.
در این تفألات، خواجه شیراز با هر صاحب درد و آرزومندی هم دل و هم زبان است. آن گونه که گوئیا از غیب سخن میگوید. به همین سبب است که خواجه شیراز را مردم افغانستان به لقب «خواجۀ لسان الغیب» نیز میخوانند.