بررسی تحولات افغانستان
رسانهها بهعنوان یکی از ارکان اصلی شکلدهی به افکار عمومی و ابزار تولید مفاهیم نقش تعیینکنندهای در فرآیندهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جوامع ایفا میکنند و عاملی برای تقویت یا تضعیف هویتهای سیاسی و فرهنگی شناخته میشوند. در افغانستان، کشوری با تاریخچهای پر فراز و نشیب و تنوع قومی، زبانی و فرهنگی، رسانهها بهعنوان ابزاری برای انتقال اطلاعات، ارزشها، هنجارها شکلدهی گفتمانهای سیاسی و بازتاب واقعیتهای اجتماعی عمل کردهاند. رسانهها نه تنها واقعیت را منعکس نموده بلکه آن را بازسازی و بازنمایی میکنند و میتوانند بر ادراک عمومی از موضوعات سیاسی و اجتماعی تأثیر بگذارند.
رسانه در دوره جمهوریت
پس از سقوط حکومت طالبان در سال 2001 و شکلگیری نظام جمهوریت، قانون اساسی افغانستان، آزادی بیان و رسانهها را بهعنوان یکی از دستاوردهای کلیدی جمهوریت تضمین کرد. در این دوره با ورو کمکهای بینالمللی و سرمایهگذاری در زیرساختهای رسانهای، رشد بیسابقهای در رسانههای افغانستان رقم خورد.
این رسانهها نقش مهمی در ترویج ارزشهای دموکراتیک، آموزش مدنی و آگاهیبخشی عمومی داشتند و بستری برای بحثهای سیاسی و اجتماعی بودند. رسانههای داخلی در این دوره بهعنوان عاملی برای جامعهپذیری سیاسی بهویژه در میان نسل جوان و شهرنشین عمل کردند اما این بازنمایی اغلب با واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی مناطق روستایی و سنتی همخوانی نداشت و شکاف میان مخاطبان شهری و روستایی را تعمیق کرد.
از طرفی رسانههای خارجی نیز نقش مهمی در پوشش تحولات افغانستان داشتند. این رسانهها به دلیل دسترسی به منابع مالی و بُرد وسیع، گزارشهای تحلیلی و میدانی باکیفیتی ارائه میکردند که بر نخبگان و طبقه متوسط شهری تأثیر میگذاشت و بهعنوان منابعی معتبر برای اطلاعات سیاسی و اجتماعی شناخته میشدند. رسانههای خارجی با پوشش موضوعاتی مانند حقوق بشر، دموکراسی و مبارزه با فساد، به تقویت گفتمانهای مدرن کمک کردند، همچنین با تولید محتوای چندزبانه به بستری برای دیپلماسی عمومی غرب تبدیل شدند. این رسانهها در ترویج ارزشهایی مانند دموکراسی، حقوق زنان و آموزش تأثیرگذار بودند، اما در مناطق روستایی تأثیر آنها بسیار اندک بود.
تاثیر بر افکار عمومی جامعه
1- گفتمان انتقادی
آزادی رسانه در دوره جمهوریت افغانستان نقش مهمی در آگاهیبخشی عمومی، تقویت گفتمان دموکراتیک و مطالبهگری اجتماعی ایفا کرد. رسانهها توانستند مسائل کلان کشور از جمله فساد، نقض حقوق بشر و ناکارآمدی حکومت را برجسته سازند و به صدای مردم تبدیل شوند. این فضا باعث شد شهروندان بیش از گذشته نسبت به حقوق خود آگاه شوند و مشارکت سیاسی و مدنی در میان جوانان و اقشار تحصیلکرده افزایش یابد. همچنین، حضور رسانههای آزاد به تقویت حس مسئولیتپذیری در نهادهای حکومتی کمک کرد و بستری برای شکلگیری نهادهای جامعه مدنی و حمایت از آزادی بیان فراهم ساخت.
2- انتشار بدون مدیریت اطلاعات
در دوران جمهوریت، یکی از چالشهای اساسی، فقدان مدیریت مؤثر محتوا برای جلوگیری از انتشار اخبار نادرست و تحریکآمیز بود. اگرچه آزادی بیان دستاوردی ارزشمند بهشمار میرفت، اما در سایه ضعف سواد رسانهای در میان مخاطبان و نبود نهادهای نظارتی کارآمد، این آزادی گاه به بستر تولید و بازنشر شایعات، اخبار جعلی و محتوای تنشزا تبدیل میشد. انتشار گسترده و بیپالایش اخبار درباره فساد دولتی یا خشونتهای ناشی از ناامنی، نهتنها به اصلاح ساختارها منجر نشد، بلکه به تضعیف اعتماد عمومی به نهادهای دموکراتیک و گسترش بدبینی و بیتفاوتی اجتماعی دامن زد و بهجای همبستگی و همدلی به گسست و قطبیسازی اجتماعی انجامید.
3- ارزشهای لیبرال
در دوره جمهوریت، رسانههای برخوردار از حمایت غرب، اغلب ارزشهای لیبرال مانند آزادی فردی، برابری جنسیتی و سکولاریسم را ترویج میکردند؛ ارزشهایی که با ساختار فرهنگی و مذهبی جامعه سنتی افغانستان در تضاد بود. این روند، از یکسو موجب بیاعتمادی و واکنش منفی بخشهای محافظهکار شد که محتوای رسانهای را مغایر با اخلاق اسلامی تلقی میکردند و از سوی دیگر، در میان نسل جوان به تدریج باعث فاصلهگیری از سنتها، تضعیف هویت جمعی و گرایش به فردگرایی و مصرفگرایی شد. این دوگانگی، شکاف عمیقی میان نسلها و طبقات اجتماعی ایجاد کرد و رسانهها را به یکی از عوامل تشدیدکننده این تضادها تبدیل ساخت.
رسانه پس از بازگشت طالبان
با به قدرت رسیدن مجدد طالبان، فضای رسانهای افغانستان بهشدت تغییر کرد. رسانههای داخلی با محدودیتهای شدید مواجه شدند. حکومت طالبان پخش برنامههای رسانههای بینالمللی را ممنوع و سیاستهای سختگیرانهای برای کنترل محتوای رسانههای داخلی وضع کرد. این محدودیتها به کاهش تنوع محتوا و محدودیت گسترده در فعالیت رسانهها منجر شد.
به تدریج، رسانههای مستقر در داخل افغانستان به ابزاری برای ترویج اهداف و دستاوردهای حکومت تبدیل گردید. این تغییرات ناگهانی و وسیع منجر به کاهش اعتماد عمومی به رسانههای داخلی گردید، زیرا بسیاری از مردم احساس کردند که این رسانهها تمام واقعیتهای جامعه را منعکس نمیکنند. در حال حاضر رسانههای دولتی بهطور کامل در خدمت حکومت طالبان عمل میکنند و رسانههای خصوصی تحت محدودیت شدید قرار دارند.
در این میان برخی از رسانههای خارجی بصورت گزینشی اجازه فعالیت محدود دارند، اما این دسترسی معمولاً برای پوشش رویدادهای خاص یا مصاحبه با مقامات است و در حال حاضر دسترسی این رسانهها به اطلاعات میدانی به حداقل کاهش یافته است. در نتیجه این وضعیت، اغلب گزارشهای رسانههای خارجی بر اساس منابع غیررسمی یا مهاجران افغان است که در نتیجه قابل اتکا نبوده و امکان سوگیری و عدم بیان واقعیتهای جاری در جامعه افغانستان را ممکن ساخته است.
تأثیر بر افکار عمومی
1- تضعیف اعتماد عمومی
در شرایطی که تنها یک منبع اطلاعاتی رسمی و دولتی وجود داشته باشد و دیگر رسانهها محدود شوند، افکار عمومی دچار تحریف شدید واقعیت میشود. با محدودیت شدید رسانهها، روایتی یکجانبه، محدود و تبلیغاتی از وقایع ارائه میگردد که به مرور جای حقیقت را میگیرد و شبکههای اجتماعی بهعنوان جایگزینی برای دسترسی به اطلاعات غیررسمی اهمیت مییابد. این کار باعث شکلگیری ذهنیت جمعی بر پایه دروغ، ترس و اطلاعات ناقص یا تحریفشده میشود. مردم در مواجهه با این شکل از فعالیت رسانهای دچار بیاعتمادی، بدبینی و انزوا میشوند. این بیاعتمادی به مرور زمان میتواند به نهادهای حکومتی و اجتماعی نیز تسری یابد و شکافی عمیق میان مردم و دولت ایجاد کند. جامعهای که به رسانه اعتماد ندارد، مستعد ناامیدی و خشم پنهان میشود.
2- ایجاد محدودیت، رشد شایعات و اطلاعات نامعتبر
رسانههای آزاد صدای اقلیتها، زنان، فعالان مدنی و گروههای تحت فشار هستند. اکنون، این صداها سرکوب یا حذف میشوند و این موضوع موجب احساس بیقدرتی، انزوا و حذف سیاسی و اجتماعی در میان آنها میشود و این گروهها را به انزوا و چالش میکشاند. در نتیجه فشار بر رسانهها، خبرنگاران و فعالان رسانهای ناگزیر به خودسانسوری گشته یا جهت ادامه فعالیت تصمیم به خروج از کشور میگیرند و سبب میگردد تا گفتوگوی اجتماعی متوقف شده و جامعه به سوی انفعال، ترس و پذیرش اجباری وضع موجود سوق داده شود، از طرفی آن دسته که از کشور خارج میشوند سیاست مخالفت با طالبان را در پیش گرفته و بدون درنظر گرفتن واقعیات به نشر اخبار و جذب مخاطب میپردازند. در نبود رسانههای آزاد و مستقل، مردم برای دریافت اطلاعات به منابع غیررسمی، شایعات و شبکههای اجتماعی روی میآورند. این روند منجر به گسترش اخبار جعلی، تئوریهای توطئه، آشفتگی و سردرگمی عمومی میشود. چنین فضایی به بیثباتی فکری و سیاسی داخل کشور دامن میزند.

جمعبندی
تحولات رسانهای در افغانستان در دو دههی اخیر، تصویری روشن از دو سر یک طیف افراطی را نشان میدهد؛ از آزادی گسترده رسانهها در دوره جمهوریت افغانستان تا کنترل سختگیرانه در دوره حاکمیت طالبان. این دگرگونی ناگهانی، نهتنها ساختار رسانهای افغانستان را از هم پاشانده، بلکه اثرات عمیقی بر روان جمعی و افکار عمومی جامعه گذاشته است.
در دوره جمهوریت، افغانستان شاهد رشد چشمگیر رسانههای مستقل، تلویزیونهای خصوصی، رادیوهای محلی، روزنامهها و خبرنگارانی بود که مسائل اجتماعی، سیاسی، فساد، حقوق زنان و آزادی بیان را بازتاب میدادند. رسانه در آن دوره به یکی از مهمترین ابزارهای مشارکت عمومی، آگاهیرسانی، شفافیت و مطالبهگری تبدیل شده بود. این فضای آزاد ، احساس مشارکت اجتماعی و اعتماد عمومی را تا حدی تقویت کرده بود.