پنج‌شنبه 9/ 5 / 1404

بررسی تحولات افغانستان

در تاریخ ادبیات معاصر افغانستان، شخصیت‌هایی پدید آمده‌اند که نه‌تنها در عرصهٔ شعر و نثر، بلکه در فرهنگ‌سازی و هویت‌پردازی ملی نقش مؤثری ایفا کرده‌اند. یکی از این چهره‌های برجسته، صالح‌محمد خلیق بود؛ شاعر، نویسنده و پژوهشگری پرتلاش و فروتن از ولایت بلخ. او بر این باور بود که شاعر باید حافظ حافظهٔ تاریخی ملت خود باشد. او خود همواره دغدغهٔ زبان فارسی، هویت ملی و گسترش تفکر انتقادی را داشت.

خلیق در سال ۱۳۳۴ شمسی در شهر مزار شریف زاده شد و تحصیلات خود را در رشتهٔ ادبیات فارسی در دانشگاه بلخ و سپس در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه پیام نور ایران به پایان رساند. از دههٔ ۱۳۵۰، هم‌زمان با کار در کارخانهٔ کود شیمیایی، فعالیت‌های ادبی‌اش را آغاز کرد و به‌زودی به چهره‌ای فرهنگی تبدیل شد.

شرایط دشوار اجتماعی و سیاسی افغانستان در دهه‌های بعد، او را به‌سوی نوعی مقاومت فرهنگی سوق داد. در سال ۱۳۶۹، انجمن نویسندگان بلخ را پایه‌گذاری کرد و تا پایان عمر، ریاست آن را بر عهده داشت. این انجمن به یکی از نهادهای فعال در شمال افغانستان بدل شد.

خلیق در حیات پر برکت خود آثار ارزشمندی فرهنگی، ادبی و پژوهشی از خود به یادگار گذاشت. او در ۷ اسد/ مرداد ۱۴۰۴، ظاهرا در حادثه رانندگی/ترافیکی در مزار شریف جان باخت. درگذشت خلیق واکنش‌های گسترده‌ای در میان اهالی فرهنگ و ادب افغانستان و کشورهای همسایه در پی داشت و از او با عناوینی چون «پژوهشگر بلخ» و «نگهبان حافظهٔ ملی» یاد شد. میراث فرهنگی و فکری او، همچنان الهام‌بخش نسل‌های آینده خواهد ماند.

فعالیت ادبی و سبک شعری صالح‌ محمد خلیق

سبک شعری صالح‌محمد خلیق آمیزه‌ای از سنت و نوگرایی است. او ضمن وفاداری به ریشه‌های کلاسیک شعر فارسی، توانست زبانی تازه، آهنگین و تصویری خلق کند. او در محتوا، رویکردی ژرف‌نگرانه و پرسش‌گرایانه داشت و مضامین اجتماعی، زبان انتقادی، گره‌خوردگی شعر با تاریخ و هویت از شاخصه‌های اصلی آثار او به‌شمار می‌رود. تصویرپردازی جغرافیایی- فرهنگی بلخ یکی از ویژگی‌های مهم شعر خلیق است.

بلخ در شعر خلیق نه صرفاً یک شهر که تمثیلی از تاریخ، تمدن و حسرت از دست‌رفتگی است. در مجموعه‌هایی چون در بامیانِ قلب منی و بر پای راه ابریشم، خلیق بلخ را به زبان تصویر و استعاره بدل می‌سازد.

مضمون‌گرایی فلسفی-عاشقانه را از ویژگی دیگری شعر خلیق می‌توان یاد کرد. خلیق با نگاهی عارفانه، به عشق به‌عنوان نیروی متحول‌کنندهٔ هستی می‌پردازد. او در شعر خود با واژگانی چون «آفتاب»، «قلب»، «کوه»، «رود»، «ستاره» ذهن خواننده را به مفاهیم فراتر سوق می‌دهد.

مقاومت و دردهای جمعی ویژگی بارز و جوهرهٔ اصلی شعر خلیق است. در مجموعه‌هایی مانند سوگ‌نامهٔ گل سرخ و از زخم‌های تازه، بازتاب آشکار مصائب اجتماعی و جنگ در افغانستان دیده می‌شود.
زبان شعر خلیق، زبانی پالوده، فخیم و در عین ‌حال مردمی است. او می‌کوشید در شعر خود، صدای درد مردم، مهاجرت، بی‌عدالتی و مقاومت فرهنگی را بازتاب دهد. شعر او را می‌توان در ادامهٔ سنت روشنفکری شعر مقاومت در افغانستان دانست که به‌ویژه پس از دههٔ شصت خورشیدی، در بستر مهاجرت و بحران‌های سیاسی رشد کرد. شعرهایش با مضامین وطن، عشق، مقاومت، هویت بلخی و دردمندی اجتماعی سروده شده‌اند.

تاکنون بیش از ده‌ها دفتر شعر از وی به چاپ رسیده است که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از: سلام به آفتاب، کاج بلند سبز، از اوج‌های آبی، یک آسمان ستاره، آخرین مرز بی‌کرانی، هیجان جان، سخن عشق، در قحط‌سال عاطفه و به ره‌گذار غچی‌ها.

فعالیت‌ها و آثار پژوهشی خلیق

یکی از وجهه‌های کمتر شناخته‌شده اما مهم صالح‌ محمد خلیق، فعالیت گستردهٔ او در حوزهٔ پژوهش است. او معتقد بود که بدون شناخت تاریخ و فرهنگ محلی، هیچ‌گونه بازسازی هویتی ممکن نیست. بنابراین، خلیق به تحقیق در باب تاریخ ادبیات بلخ، روزنامه‌نگاری، بناهای باستانی، فولکلور و گردشگری روی آورد.

آثار پژوهشی او شامل بیش از ده‌ها عنوان است که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از: جشن‌های آریایی (بلخ، ۱۳۷۰)، عقاب (تهران، ۱۳۷۵)، فریاد آزادی (نگرشی بر سروده‌های علامه سید اسماعیل بلخی) (بلخ، ۱۳۸۴)، تاریخ ادبیات بلخ از کهن‌ترین روزگاران تا اوایل سدهٔ بیست‌ویکم (کابل، ۱۳۸۷)، تاریخ روزنامه‌نگاری بلخ (تهران، ۱۳۸۹)، آهنگ کیانی (گزیدهٔ سروده‌های شاعران در ستایش درهٔ کیان) (کابل، ۱۳۹۲)، آیینه در آیینه (نقد و نظر) (کابل، ۱۳۹۴)، ساحه‌های باستانی و بناهای تاریخی بلخ (تهران، ۱۳۹۴)، تأثیر شاهنامه بر شعر مقاومت افغانستان (تهران، ۱۳۹۵)، نشانه‌های شکوه گذشتهٔ بخدی (بلخ، ۱۳۹۷)، جاذبه‌های گردشگری بلخ (کابل، ۱۳۹۹)، پیام‌آور روشنایی و مهر (بلخ، ۱۴۰۰).

خلیق
صالح محمد خلیق با بهره‌گیری از روش اسنادی، میدانی و گفت‌وگو با نسل قدیم، کوشید تاریخ محلی بلخ را از فراموشی نجات دهد و آن را وارد ادبیات علمی و عمومی سازد.
فعالیت فرهنگی و رسانه‌ای خلیق

از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۹، صالح‌ محمد خلیق ریاست ادارهٔ اطلاعات و فرهنگ ولایت بلخ را بر عهده داشت. در این دوره، پروژه‌های فرهنگی بی‌نظیری مانند؛ تأسیس کتابخانه‌های عمومی، حمایت از انجمن‌های هنری، بازسازی مکان‌های فرهنگی تاریخی و نیز تعامل فعال با رسانه‌های محلی و بین‌المللی در بلخ اجرا شد.

خلیق همچنین مدیر مسئول و سردبیر نشریات متعددی چون ام‌البلاد، بیدار و کیان بود و در این رسانه‌ها فضای گفتمان فرهنگی، نقد اجتماعی و ارتقاء آگاهی عمومی را پی‌ریزی کرد.

صالح ‌محمد خلیق تنها یک چهرهٔ فرهنگی افغانستان نبود؛ بلکه با شرکت در همایش‌های بین‌المللی در ایران، تاجیکستان، هند، فرانسه، لهستان، ترکیه و آمریکا، توانست فرهنگ افغانستان را در سطح جهانی نمایندگی کند. او عضو کانون‌های مختلف فرهنگی از جمله کانون مولانا، ناصرخسرو، انجمن پیوند و انجمن امیرعلی‌شیر نوایی بود.
نقش او در گفت‌وگوی فرهنگی با کشورهای فارسی‌زبان، نمونه‌ای از دیپلماسی فرهنگی موفق یک روشنفکر بومی است.

مطالب مرتبط
عایشه درانی؛ اهل بیت در شعر بانوی حنفی مذهب افغانستان
جایگاه حافظ در میان مردم افغانستان

جمع‌بندی

  • صالح‌ محمد خلیق از چهره‌های ماندگار تاریخ فرهنگی معاصر افغانستان است. او با تلفیق هنر، پژوهش، مدیریت فرهنگی و تعهد اجتماعی، الگویی نادر از روشنفکر بومی بود. آثار ادبی و پژوهشی او نه‌تنها گنجینه‌ای از زبان و فرهنگ است، بلکه بستری برای بازاندیشی در هویت تاریخی افغانستان به‌شمار می‌رود. مطالعهٔ زندگی و کارنامهٔ او، برای نسل جوانی که در پی احیای خویشتن فرهنگی است، راه‌گشا خواهد بود.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

تلگرام ایکس فیس‌بوک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *