بررسی تحولات افغانستان
دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا با انتخاب کشورهای حوزه عربی خلیج فارس به عنوان اولین مقصد سفر خارجی خود، نشان داد که نزدیکی با کشورهای عربی ثروتمند خاورمیانه یک اولویت استراتژیک دولت وی است. سفر ترامپ به کشورهای قطر، امارات و عربستان، نوع استقبال، ماهیت مذاکرات، عقد قراردادها و نیز اظهارات نمادین ترامپ درباره مسائل بینالمللی از تریبون کشورهای عربی نشان داد که ترامپ حساب ویژهای روی مشارکت این کشورها باز کرده است.
هر چند سود اصلی این سفر از آن آمریکا است اما در عین حال نشان از جایگاه ویژه کشورهای عربی عربستان، قطر و امارات در سیاست خارجی آمریکا دارد و در چشمانداز، نشانی از تاثیرگذاری این سه کشور بر ایستارها، جهتگیریها و رویکردهای ترامپ در منطقه خاورمیانه و فراتر از خاورمیانه آن دارد.
با توجه به این مفروض و از آنجا که کشورهای عربی قطر و امارات با حکومت طالبان روابط نزدیکی دارند، این سئوال مطرح است که آیا کشورهای عربی به دلایل مختلف از جمله رقابت برای نفوذ در افغانستان، ممکن است برای اثرگذاری در روابط آمریکا و حکومت طالبان تلاش کنند؟
علیرغم اینکه ترامپ افغانستان را به عنوان یک مسئله از دستور کار حکومت خود خارج ساخته است اما اظهار نظرهای مکرر وی در خصوص بازگشت مجدد آمریکا به پایگاه هوایی بگرام نشان از اهمیت ژئواستراتژیک افغانستان نزد ترامپ و مشاوران وی دارد. از نظر ترامپ پایگاه هوایی بگرام اهمیت بالایی دارد زیرا تنها یک ساعت با مکان نگهداری سلاحهای هستهای چین فاصله دارد.
مبتنی بر ایدئولوژی طالبان و شعاری که رهبران این گروه طی 20 سال جنگ مبنی بر مبارزه با اشغالگری دادهاند، احتمال موافقت طالبان با بازگشت آمریکا به بگرام کاملا منتقی است. اظهارات ترامپ را باید از روی عدم شناخت کافی، احساسات یا سیاست فشار روانی تفسیر کرد. حقیقت امر در این زمینه را باید از زبان کارشناسان آمریکایی که شناخت دقیقی از مسئله افغانستان دارند شنید. کارشناسانی مانند لیزا کورتس عضو سابق شورای امنیت ملی آمریکا که گمانهزنیها درباره بازگشت نظامیان آمریکایی به افغانستان را اتلاف وقت دانست. چرا که طالبان هرگز اجازه نخواهد داد، نیروهای آمریکایی به بگرام بازگردند.
زمینههای میانجیگری کشورهای عربی
فارغ از این اظهار نظر ترامپ درباره بگرام که جنبه عملی ندارد، باید در نظر داشت که زمینههای میانجیگیری بین افغانستان و آمریکا وجود دارد و از سویی قطر، امارات و حتی عربستان سعودی ظرفیت تأثیرگذاری بر تغییر رویکرد ترامپ در قبال افغانستان را دارند. زمینهها و دلایلی را که میتوان مطرح کرد، چنین هستند.
نخست، کشورهای عربی یاد شده نگاه مثبت به حکومت طالبان دارند و خواهان تداوم حاکمیت طالبان بر افغانستان هستند. از سوی دیگر، با اینکه راهبرد آمریکا در قبال افغانستان تا هنوز تعیین نشده است اما از قرائن چنین بر میآید که دولت ترامپ ارادهای برای استفاده از سیاست تغییر رژیم ندارد و با درجاتی از احتمال، خواهان بقای حکومت طالبان است. در چنین شرایطی، قطر، امارات و عربستان میتوانند بهعنوان میانجی، دیدگاه ترامپ را بیشتر معطوف به قضیه افغانستان کنند و با جلب نگاه مساعد ترامپ، زمینه پذیرش طالبان را به عنوان حاکمان دایمی افغانستان فراهم کنند.
دوم، لغو تحریمهای آمریکا علیه افغانستان و حکومت طالبان موضوع دیگری برای میانجیگری است که ارتباط مستقیمی با پایایی و بقای حکومت طالبان دارد. در این زمینه هر سه کشور میتوانند با الگو برداری از سوریه، ترامپ را تشویق به رفع تحریمها علیه حکومت طالبان نمایند. هرچند رویکرد اسلامگرایی احمد الشرع با طالبان تفاوتهای ماهوی و بنیادی دارد و این دو از الگوهای متفاوتی پیروی میکنند اما با توجه به رویکرد منحصر به فرد معاملهگرایانه ترامپ، اغماض از برخی از جنبههای عملکرد حکومت طالبان با وساطت این 3 کشور عربی میسر است.
سوم، تداوم کمکهای آمریکا به افغانستان میتواند به عنوان یک موضوع دیگری برای میانجیگری، در دستور کار کشورهای عربی قطر، امارات و عربستان قرار گیرد. ترامپ با تعلیق و احتمال قطع دایمی کمکها به افغانستان، افغانستان و بالتبع حکومت طالبان را در وضعیت دشواری قرار داده است. برای از سرگیری ارسال کمکها به افغانستان، این سه کشور میتوانند واسطهگری بسیار کارایی داشته باشند. این احتمال وجود دارد، این سه کشور عربی در زمینه کمک به افغانستان، طرحی را پیشنهاد دهند که برای ترامپ جذابیت داشته باشد و ترغیب به از سرگیری کمکها به افغانستان شود.
چهارم، بروز سیاست و رفتار شرقگرایانه حکومت طالبان مسئله مهمی است. حکومت طالبان طی سه و نیم سال گذشته، تمام ظرفیت خود را معطوف به شرقگرایی با محوریت چین، روسیه و ایران کرده است که طبق برخی تحلیلها، این گرایش به شرق ناشی از بیتوجهی آمریکا به افغانستان بوده است. تداوم این رویکرد نهتنها برای آمریکا بلکه برای عربها هم زیانآور خواهد بود. سه کشور قطر، امارات و عربستان برای تامین منافع خود و همچنین آمریکا، احتمالا از ظرفیت خود برای جلب کمک ترامپ به منظور تغییر نگرش حکومت طالبان استفاده خواهند کرد.
چالشهای فرا رو میانجیگری کشورهای عربی
هر چند طرح و حل این مسائل به لحاظ نظری ساده است اما چالشهایی در این مسیر وجود دارند. نخست این که کشورهای عربی یاد شده در زمینه چگونگی تعامل با طالبان سیاستهای غیر یکسانی دارند؛ دوم، هر سه کشور رویکردهای متفاوتی نسبت به طالبان دارند مثلاً برای عربستان مسئله افغانستان دیگر آن اهمیت گذشته را ندارد اما قطر با جدیت مسئله افغانستان را پیگیری میکند؛ سوم، ممکن است ترامپ بخواهد بدون واسطه وارد تعامل با حکومت طالبان شود و از طریق اعطای امتیازاتی، حکومت طالبان را مجاب به تأمین منافع خود کند.

مطالب مرتبط:
افزایش دیپلماسی کشورهای عربی با کابل
نقش دیپلماسی حج در روابط طالبان و عربستان
جمعبندی
سفر ترامپ به کشورهای عربی قطر، امارات و عربستان در وزندهی به این 3 کشور در عرصه بینالملل بیتاثیر نیست. این 3 کشور با تعاملات اقتصادی، سیاسی و امنیتی جدید که با آمریکا آغاز خواهند داشت، قدرت اثرگذاری بر برخی تحولات را خواهند یافت. یکی از عرصههایی که کشورهای عربی یاد شده با وزن جدید میتوانند ورود کنند، افغانستان است.
- به دلایل مختلفی ممکن است این 3 کشور به صورت دستهجمعی و یا جداگانه از این ظرفیت برای میانجیگری بین آمریکا و حکومت طالبان استفاده کنند چرا که این میانجگیری برای هر دو طرف منافع سیاسی و اقتصادی در پی دارد. احتمال این که نوعی رقابت بین قطر و امارات برای میانجیگری آغاز شود وجود دارد. ابوظبی در دو سال اخیر، به شدت در تلاش است تا نفوذ خود را در حکومت طالبان افزایش دهد.
با این وجود، بعید است تا زمانی که حکومت طالبان در ساختار و ایدئولوژی فعلی قرار دارد، میانجگیری بی قید و شرط کشورهای عربی را بپذیرد. مهمترین شریط حکومت طالبان برای تعامل با کشورها از جمله، پرهیز از ورود نظامیان خارجی به افغانستان تحت هر عنوان و نام، و نیز عدم مداخله در امور داخلی این کشور است.