بررسی تحولات افغانستان
به نظر میرسد که آمریکا پس از یک ارزیابی چند ماهه از حکومت طالبان و رویکردهای پیش رو، سیاست خود را در قبال افغانستان تحت حاکمیت طالبان انتخاب کرده و این سیاست در حال اجرایی شدن است. دیدارهای تام وست نماینده ویژه ایالات متحده در امور افغانستان با چهرههای سیاسی، اعضای جامعه مدنی و مقامات طالبان که آخرین مورد آن دیدار با ملا یعقوب سرپرست وزارت دفاع طالبان در امارات متحده عربی بود، احتمالا بر مبنای سیاست جدید واشنگتن در قبال افغانستان است. به نظر میرسد که این سیاست آمریکا با توجه به تجربیات تلخی که منجر به سقوط نظام جمهوریت شد، به مذاق جناحهای مخالف طالبان خوش نیامده و کاسه صبر آنها در حال لبریز شدن است. پیامی که محیالدین مهدی عضو پیشین پارلمان افغانستان در تویتر خود منتشر کرده است، دلالت بر همین امر دارد. وی که از نزدیکان احمد مسعود نیز قلمداد میشود، در پیامی اعتراضی خطاب به روشنفکران، فعالان حقوق بشر و سیاسیون افغانستان نوشته است: «بیایید تصمیم بگیریم، در اعتراض به سیاست اداره رئیس جمهور بایدن در قبال مردم افغانستان، با تام وست- نماینده دولت امریکا در امور افغانستان- ملاقات نهنماییم.»
تویت محیالدین مهدی از دو منظر قابل بررسی است؛ منظر اول پیام و منطق کارکردی آن میباشد. مهمترین پیام این تویت سرخوردگی و ناامیدی مخالفان طالبان از رویکرد و رفتار آمریکا در قبال افغانستان است. مخالفان طالبان همچنان امیدوار به حمایت و کمکهای آمریکا به جبهههای مقاومت علیه طالبان هستند. برعکس چنین توقعی، آن گونه که در یکسال و نیم گذشته ملاحظه میشود، آمریکا نهتنها هیچ وقعی به درخواستهای جبهههای مخالف طالبان نگذاشته بلکه تعامل خود با طالبان را افزایش داده است. این تویت نشان میدهد افرادی در جناح مخالف طالبان به این درک رسیدهاند که به جای رجوع به آمریکا، باید علیه آن موضع گرفت.
در خصوص منطق کارکردی این پیام میتوان گفت که اگر این فراخوان تحریمی اجرایی شود، یعنی جبهههای مخالف طالبان طی اعلامیههای رسمی هرگونه ملاقات با نماینده آمریکا را تحریم کنند، هر چند عملا نمیتوانند تغییری ایجاد کنند اما دست کم صفبندیها را مشخص کرده و مخالفان را به تجدید نظر در توقعات و انتظارات خود نسبت به آمریکا وا میدارد. از سوی دیگر تحریم نماینده حکومت آمریکا توسط مخالفان طالبان میتواند موجی در خصوص سیاستهای آمریکا در قبال افغانستان در کنگره و حتی افکار عمومی آمریکا ایجاد کند که با توجه به انتخابات آمریکا، بیاثر نخواهد بود.
از منظر دوم به دو دلیل نمیتوان به تأثیرگذاری این فراخوان امیدوار بود. نخست، به فرض اینکه این فراخوان عملی شود، نمیتواند ابزار فشاری کارا علیه حکومت آمریکا تلقی شود زیرا شرایط بازی به گونهای است که در حال حاضر جناح مخالفان طالبان نیازمند هستند نه دیگر بازیگران. از این بابت تحریم نماینده آمریکا ممکن است به انزوای بیشتر مخالفان طالبان منجر شود. دلیل دوم، به پراکندگی و چند دستگی جبهههای مخالف طالبان اشاره دارد. پس از یک و نیم سال، نه تنها هنوز انسجام و برنامهریزی واحدی در میان مخالفان طالبان مشاهده نمیشود، بلکه هر روز جریان تازهای عرض اندام کرده و برنامه متفاوت از دیگران را مطرح میکند.
در مجموع میتوان گفت که نفس فراخوان دادن برای تحریم نماینده ویژه آمریکا اقدامی قابل تأمل برای نشان دادن مخالفت با رویکرد آمریکا در قبال افغانستان است. این اقدام یک تابوشکنی است و عمق نارضایتی یک جریان تحت فشار را نشان میدهد. سیاست آمریکا در طول دو دهه گذشته و به ویژه در 2 سال اخیر نتایج دردناکی را برای مردم افغانستان داشته است و اگر چنین فراخوانی بر مبنای منافع کلان افغانستان و نه منافع جناحی باشد، ارزشمند است و باید مورد حمایت قرار گیرد. راه حل بحران افغانستان رجوع به یک مذاکره اصیل بینالافغانی بدون دخالت جناحهای خارجی است. تکیه هر یک از جناحها به دیگران، تکرار سرنوشت تلخ گذشته را رقم خواهد زد.