بررسی تحولات افغانستان
زندگینامه رحمان بابا
رحمان بابا با نام اصلی عبدالرحمان مومند ۱۰۴۲ – ۱۱۲۸ هـ.ق یکی از برجستهترین شاعران افغانستان و از چهرههای الهامبخش زبان پشتو بهشمار میرود. به رغم اختلاف گزارشها، اغلب پیشاور را محل تولد او ذکر کردهاند.
تحصیلات رحمان بابا شامل قرآن، حدیث، فقه، ادبیات و متون عرفانی بوده است. دربارهٔ سال دقیق وفات او نیز مانند سال تولدش اختلاف وجود دارد. آرامگاه او در پیشاور امروز از مهمترین زیارتگاههای فرهنگی و معنوی منطقه است. در کل در مورد زندگی و سرگذشت این شاعر پشتو زبان اطلاعات کاملی در دسترس نیست ولی آثار او گویای احولات شخصی و فکری او است.
دیوان شعر رحمان بابا
دیوان رحمان بابا، که حدود پنج هزار بیت را دربر میگیرد، در دو دفتر تنظیم شده است. هر دفتر از نظر ردیف کامل بوده و شامل غزلها، قصاید و مخمسهایی است که در آنها مضامین اخلاقی، عرفانی، انسانی، اجتماعی و دینی با زبانی ساده، روان و عمیق بیان شده است. سادگی و رسایی سخن او، دیوان رحمان بابا را در میان پشتونها به یکی از محبوبترین آثار شعری تبدیل کرده و جایگاهی یگانه به او بخشیده است.
هر دو دفتر از نظر فنون شاعرانه، لطافت خیال و دقت در تصویرسازی، هماهنگ و همسطحاند و اشعارش در محافل مردمی، دینی و فرهنگی پشتونها با شوق خوانده میشود. دیوان این شاعر افغان، سرشار از پیامهای معرفتی، تصوف، مردمداری و بشردوستی است و نه تنها در میان پشتونها، بلکه برای غیر پشتونها نیز ارزش ادبی و اخلاقی فراوان دارد. یکی از نمونههای درخشان سبک ساده و عمیق او این غزل است:
– کر د ګلو کړه چې سیمه دې ګلزار شی
ازغي مه کره په پښو کې به دې خار شي
«گل بکار تا سرزمینت گلستان شود؛
خار مکار که دوباره همان خار در پای خودت فرو خواهد رفت.»
– ته چې بل په غشو ولې هسې پوه شه
چې همدا غشی به ستا په لور ګذار شي
«وقتی به دیگری تیر میاندازی، بدان
که همان تیر روزی بهسوی خودت بازخواهد گشت.»
– ته چې بل ته کوهی کنې هسې پوه شه
چرې ستا به د کوهي په غاړه لار شي
«وقتی برای کسی چاهی میکنی، آگاه باش
که شاید روزی راه تو از همان کنار چاه بگذرد.»
این ابیات روشن میسازند که رحمان بابا چگونه با زبانی ساده و نرم، عمیقترین پیامهای اخلاقی و انسانی را بیان میکند؛ پیامی که محور آن عشق، وفاداری، نیکی، دوری از آزار دیگران و معرفت به حقیقتِ رفتار انسانی است. شعر او همچون آینهای روشن، خواننده را به تأمل در کردار خویش وادار میکند و راهی فراتر از اخلاق فردی به سوی زیست اجتماعیِ سالم نشان میدهد.
رحمان بابا و زبان فارسی
زبان فارسی در عصر رحمن، زبان علم، عرفان و دیوانسالاری بود. رحمان بابا اگرچه شعرش را به پشتو سرود، اما روح و ساختار شعر او فارسیمشرب است و بسیاری از مفاهیم عرفانی و اخلاقی فارسی را به پشتو منتقل کرد. وی علاوه بر زبان پشتو، در زبانهای فارسی و عربی نیز تبحر داشته است.
در آثار رحمان بابا تأثیر عمیق شاعران برجسته فارسی مانند سعدی شیرازی، حافظ شیرازی، سنایی و مولانا دیده میشود.
رحمان بابا و حافظ شیرازی از چند جهت شباهتهای قابل توجهی دارند: هر دو غزلسرای برجستهاند، اطلاعات دقیقی از دوران ابتدایی زندگیشان در دست نیست، هر دو دارای دیوان مستقل هستند. مردم به اشعار هردو فال میگیرند. از اینرو، هر دو شاعر به «لسان الغیب» معروفاند. با توجه به قواعد علم عروض و بدیع که صناعت استقبال، تضمین، استقبال و عاریت الهام در آن معمول است، به نمونههای از مشابهت شعری بین رحمان بابا و خواجه شیراز در اینجا اشاره میشود.
حافظ:
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری! به یمن لطف شما خاک زر شود
رحمان بابا:
چی یی زر کړ زیړ رخسار زما د خاورو
عاشقی نه وه په باب زما کیمیا وه
برگردان:
«این تو بودی که چهره زرد و غبارآلود مرا زر کردی؛
عشق من نبود، تو بودی که کیمیایم شدی.»
حافظ:
گل در بر و می بر کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم، به چنین روز غلام است
رحمان بابا:
چی د څنگه می دلبر، په لاس کی جام دی
نن اورنگ د زمانی زما غلام دی
برگردان:
«وقتی یارم در کنارم است و جام در دستم،
تخت و تاج زمانه امروز بنده من است.»
حافظ:
ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن
یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر
رحمان بابا:
ته چی دا رنگی اوږدی اوږدی وعدی کړی
کشکی راوړی ما ته خط د امانی
برگردان:
«ای تو که اینگونه وعدههای طولانی میدهی،
کاش برایم خطِ امان میآوردی.»
حافظ:
غرض ز مسجد و میخانهام وصال شماست
جز این خیال ندارم، خدا گواه من است
رحمان بابا:
هر زیارت لره چی ځمه، مراد ته یی
زه زایر د میخانی او حرم نه یم
برگردان:
«هر زیارتی که میروم، برای توست؛
من زائر میخانه و حرم نیستم، تنها زائر مراد تو هستم.»
حافظ:
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
رحمنبابا:
سالکان چه د جهان تماشه کاندی
له جهانه یی مطلب جهانآرا دی
برگردان:
سالکان که تماشای این جهان ورزند
آماج شان ز جهان جهان آراست
حافظ:
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست آب انگوری
رحمنبابا:
د رحمان شراب له عشقه
نه انگور، نه له عنبه
برگردان:
باده رحمان از عشق است
نه ز انگور، نه ز عنب
سبک شعری رحمان بابا
یکی از ویژگیهای برجستهٔ شعر رحمان بابا، توانایی او در بیان مفاهیم عمیق و فلسفی با زبانی ساده و قابل فهم است. او با همین سادگی، انسان را به تأمل، خودشناسی و تهذیب نفس دعوت میکند. شعرش آیینهٔ احساسات فطری انسان و بازتابی از فرهنگ و روحیهٔ مردم پشتون است؛ با زبانی نرم و بیپیرایه از زندگی اجتماعی، آداب معاشرت، اخلاق و عرفان سخن میگوید. رحمان عشق را نیروی محرک جهان میداند و بر آن بنا چارچوبی برای زیست انسانی ترسیم میکند.
نمونهایی از درونمایه شعری رحمان بابا:
۱- دربارهٔ عشق حقیقی
هغه ژوی چې بې خدایه محبت کا
همګی واړه بې ځایه محبت کا
«آنهایی که بیخدا محبت میورزند،
محبتشان همه بیثمر و بیجایگاه است.»
محبت بې خدایه واړه د زړه رنځ دی
که مدام له چنګ و نایه محبت کا
«محبتی که از خدا تهی باشد، رنجی بر دل است؛
و هر که پیوسته در چنگ غیرِ خدا محبت کند، در رنج میماند.»
خر خاری ده چې یې یو له بله کاندي
هر خود رای چې له خود رایه محبت کا
«بیخردیست که کسی بهجای خدا دل به دیگری بندد؛
هر خودرأیی که به خودرأییِ خویش محبت ورزد، نادان است.»
۲- دربارهٔ عیبجویی و خودنگری
چې مدام د بل وعیبو ته نظر کړې
خدای له خپله عیبه ولې ناخبر کړې
«وقتی همیشه به عیبهای دیگران مینگری،
چرا از عیبهای خویش که خدا میداند، بیخبری؟»
که یوه جودانه عیب وینې په بل کې
هغه یو جودانه عیب به یې لوی غر کړې
«اگر ذرّهای عیب در دیگری ببینی،
همان ذرّه را برای او چون کوه بزرگ میکنی.»
خدای وتاته ملایکو مقام در کړ
ته دا خپل صورت په خپله ګاو خر کړې
«خدا تو را مقام فرشتگان داد،
اما تو با رفتار خود چهرهات را به گاو و خر بدل میکنی.»
۳- دربارهٔ فرصتِ عمر و شتاب در عمل
دوباره دې راتله نیشته په دنیا
نن دې وار دی که دروغ کړې که رښتیا
«این دنیا بازگشتی ندارد؛
نوبتِ تو امروز است، چه راست بگویی چه دروغ.»
هر چار چې تر وخت تیره شي عنقا شي
عنقا نه دي په دام نښتي د هیچا
«هر کاری که از وقتش بگذرد، چون عنقا نایاب میشود؛
و عنقا هرگز در دام هیچکس نیفتاده است.»
که مقصود لرې تلوار کړه وخت کوتاه دی
غره مه شه د دې عمر په بقا
«اگر مقصودی داری، شتاب کن که زمان کوتاه است؛
فریب ماندگاریِ این عمر ناپایدار را مخور.»

رحمان بابا، با آنکه شاعری صوفیمشرب است و از آلودگیهای دنیا دوری میجوید، اما شعرش سرشار از روح زندگی است. او مردم را تنها به رهبانیت فرا نمیخواند، بلکه درس «چگونه زیستن» میدهد. در نگاه او، تنها عشق حقیقی ارزش دارد و دیگر امتیازات از جمله امتیازات قومی و اجتماعی بیاعتبارند. رحمان ثبات، پاکی دل و صدق عمل را رکن اساسی زندگی میداند و انسان را به سادگی، انصاف، شکرگزاری و محبت الهی رهنمون میشود.
یکدیگرپذیری قومی و مذهبی رحمان بابا
یکی از ویژگیهای برجستهٔ فکری رحمان بابا، تسامح و مدارا است. او قومیت و مذهب را معیار ارزش نمیدانست و انسانیت را برتر میشمرد. او به این باورد بود:
«قوم او قبیله مهم نه دي، پاک زړه مهم دی / هر څوک انسان دی، زموږ ورور دی»
برگردان:
«قوم و قبیله مهم نیست، پاکی دل اهمیت دارد. هر کس انسان است، برادر ماست.»
دربارهٔ وابستگی قبیلهای وی نیز اختلافنظر وجود دارد؛ گروهی او را از قوم مومند دانستهاند، اما خود شاعر در ابیاتی، وابستگی قبیلهای را نفی کرده و هویت عاشقانه و عرفانی را اصل وجود خویش معرفی میکند:
«زه عاشق یم، سر و کار مې دی له عشقه
نه خلیل، نه داودزی یم، نه مومند»
برگردان:
«من عاشقم و سروکارم با عشق است؛ نه خلیلام، نه داودزی و نه مومند.»
مطالب مرتبط
عایشه درانی؛ اهل بیت در شعر بانوی حنفی مذهب افغانستان
خوشحالخان ختک؛ شاعر پشتو زبانِ محبّ اهل بیت
جمع بندی
رحمان بابا با زبانی ساده و اندیشهای عمیق، پیامی از عشق، اخلاق، عرفان و انسانیت بهجا گذاشت. او شاعری است که از مرزهای قوم، مذهب و زمان فراتر میرود و انسان را به پاکی دل، نیکی، انصاف و عشق الهی فرا میخواند. آثار او نشان میدهد که رحمان بابا الگوی برجستهای برای انسانیت، بشردوستی، همدیگرپذیری، نوعدوستی و زیست عزتمندانه است؛ الگویی که امروز نیز میتواند راهنمای زندگی فردی و اجتماعی تمام مردم افغانستان باشد.















