جمعه 13/ 7 / 1403
جستجو
Close this search box.

بررسی تحولات افغانستان

سند جدید سیاست خارجی فدراسیون روسیه که به تازگی ابلاغ شد، در کنار دیگر اسناد مانند راهبرد امنیت ملی و راهبرد توسعه ملی، مبنای رفتار مسکو در محیط خارجی را برای چند سال آینده ترسیم می‌کند. از این رو بررسی محتوای آن در قبال مسئله افغانستان به عنوان یکی از کانون‌های بحران‌زا در جوار مرزهای جنوبی حوزه نفوذ روسیه، حائز اهمیت است. در این سند، درباره افغانستان در ذیل قاره اوراسیا چنین آمده است: “حل و فصل همه جانبه در افغانستان، کمک به ساختن آن به عنوان یک کشور مستقل، صلح‌آمیز و بی‌طرف با اقتصاد و نظام سیاسی با ثبات که منافع تمام اقوام آن را تامین می‌کند و چشم‌اندازی را برای ادغام افغانستان در فضای اوراسیا برای همکاری باز می‌کند”. طبق این سند، دست‌یافتن به صلح و ثبات در اوراسیا مستلزم تأمین صلح پایدار در افغانستان عنوان شده است که با حل و فصل همه‌جانبه مناقشه افغانستان این امر میسر می‌گردد.

روسیه، از نیمه‌ دوم قرن نوزدهم در فراز و فرودهای سیاسی افغانستان نقش آفرینی کرد و در قرن بیستم، یکی از طرف‌های اصلی مناقشه افغانستان خوانده می‌شد. در آستانه خروج نظامیان آمریکایی و ناتو از افغانستان بین روسیه و طالبان تماس‎‌های نزدیکی برقرار شد و با سقوط جمهوریت و استقرار نظام طالبان در این کشور، روابط مسکو و طالبان بیشتر از پیش توسعه یافت. به رغم این روابط نزدیک، روس‌ها خطر نفوذ تروریسم، قاچاق اسلحه و مواد مخدر و نیز افراط گرایی از افغانستان به آسیای مرکزی و روسیه را جدی و نگران‌کننده ارزیابی می‌کنند. همچنین، آنان از تداوم بحران و بی‌ثباتی سیاسی در افغانستان و عمیق شدن شکاف‌های قومی که منجر به تشدید بی‌ثباتی و رشد تروریسم در این کشور خواهد شد، نگران هستند.

به همین دلیل است که روسیه پیوسته خواستار تشکیل دولت مشروع، مسئول و مورد تأیید همه اقوام در افغانستان بوده است. روس‌ها به درستی درک کرده‌اند که یک افغانستان صلح‌آمیز و با ثبات در کنار مرزهای اتحاد شوروی پیشین، به تحکیم ثبات و استقرار امنیت در آسیای مرکزی و اوراسیا کمک خواهد کرد. با توجه به التهاب اجتماعی که در کشورهای آسیای مرکزی وجود دارد، نفوذ تروریسم و افراط گرایی از جنوب آسیا به این کشورها، می‌تواند روسیه را بیش از پیش نگران کند و افراط گرایی را به درون روسیه بکشاند.

با این حال، این سئوال برای ناظران مطرح است که مسکو به چه میزان قدرت اعمال نفوذ بر طالبان برای تشکیل دولتی فراگیر را دارد تا منجر به تأمین صلح و ثبات در افغانستان گردد. به عبارتی دیگر آیا روسیه می‌تواند طالبان را وادار کند تا برای پایان دادن به بحران مشروعیت نظام سیاسی و تأمین صلح و ثبات پایدار در این کشور به تشکیل دولت فراگیر تن دهد؟ پاسخ به این پرسش به فاکتو موثر وابسته است. یکی از فاکتورهای اثرگذار بر توانمندی روسیه در زمینه افغانستان، جنگ اوکراین است. آمریکا و متحدان غربی آن به شدت به دنبال زمین‌گیر کردن روسیه هستند و یکی از نقاط آسیب‌پذیر روسیه بروز بی‌ثباتی در مرزهای جنوبی شوروی سابق است که این مسئله روس‌ها را به شدت نگران ساخته است. غرب به رهبری آمریکا در تلاش است تا علاوه بر جلوگیری از نقش‌آفرینی دستگاه دیپلماسی روسیه در افغانستان، در صورت لزوم آسیای مرکزی را به عنوان حیاط خلوت روسیه از ناحیه افغانستان دچار ناامنی سازد. به همین دلیل است که مسکو در تلاش است با هماهنگی کشورهای منطقه مانند چین و ایران، رهبران حکومت طالبان را متقاعد سازد تا زمینه تشکیل دولت فراگیر را فراهم سازند و از این طریق توطئه غربی را از ناحیه افغانستان علیه مرزهای جنوبی حوزه نفوذ خود خنثی سازد. به نظر می‌رسد که افتتاح کنسولگری روسیه در شهر مزار شریف واقع در شمال افغانستان به منظور رصد میدانی تحولات و در راستای کمک به اجرای بندی از سند راهبردی سیاست خارجی روسیه مبنی بر تأمین صلح پایدار در افغانستان باشد.

سیاست‌های اعلامی کشورهای همسایه و منطقه درباره افغانستان نشان می‌دهد که دیدگاه این بازیگران نزدیک به هم است و انتظار می‌رود که اجماع منطقه‌ای بتواند به تشکیل دولت فراگیر و تأمین صلح و استقرار ثبات پایدار در افغانستان کمک کند. افغانستان ناامن و بی‌ثبات می‌تواند میدانی برای بازی رقبای کشورهای منطقه گردد که طعم تلخ آن در دوره‌های مختلف، زندگی را بر مردم افغانستان سخت کرد. برای گریز از تکرار «بازی بزرگ»، نیاز است تا کابل با تشکیل دولت فراگیر و برقراری ثبات سیاسی و امنیتی در افغانستان، پیش‌زمینه‌های توطئه‌های بیگانگان را از بین ببرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *