بررسی تحولات افغانستان
آمریکا پس از یک جنگ فرسایشی سرانجام در ۱۴ اوت سال ۲۰۲۱ برابر با 24 مردادماه 1400 طی توافقی که با نماینده گروه طالبان در دوحه پایتخت قطر امضا کرد، از افغانستان خارج شد. در نتیجه خروج نظامیان آمریکایی و متحدان ناتویی آن از افغانستان، نظام جمهوری افغانستان که 20 سال قبل با حمایت آمریکا بنا شده بود، با تمام ساز و برگ خود فروپاشید.
با فروپاشی نظام جمهوریت، گروه طالبان قدرت را دست گرفت و نظام امارت اسلامی بار دیگر بر افغانستان حاکم شد. اکنون سه سال از حاکمیت طالبان بر افغانستان میگذرد. در این میان یکی از پرسشهای مطرح این است که آمریکا در این سه سال با طالبان چه کرد و در آینده با حاکمیت طالبان بر افغانستان چه خواهد کرد؟ این پرسش از آنجا مهم تلقی میشود که نوع رفتار آمریکا با طالبان تقریباً بر سرنوشت حاکمیت این گروه بر افغانستان اثر بنیادی دارد.
رفتارشناسی آمریکا در قبال حکومت طالبان در سه سال گذشته بیانگر چند نکته است. نخست این که آمریکا هیچ قصدی برای براندازی حکومت طالبان چه به صورت مستقیم و چه از طریق گروههای مقاومت ندارد. طی سه سال گذشته مشخص شد که آمریکا به طور جدی با براندازی حکومت طالبان مخالفت است و این نیت را میتوان از نوع تعامل آمریکا با طالبان و نادیده گرفتن درخواست و مطالبات گروههای سیاسی و نظامی مخالف حکومت بهضوح دریافت.
دوم، آمریکا افغانستان را بهحال خود رها نکرد بلکه با کمکهای مداوم خود به افغانستان، مانع بروز بحران انسانی و فروپاشی اقتصاد این کشور شد. بستههای 40 میلیون دلاری که به صورت هفتگی وارد افغانستان میشود، هر چند که به حکومت طالبان داده نمیشود اما نقش مهمی در اقتصاد افغانستان داشتهاند.
سوم، به لحاظ امنیتی آمریکا افغانستان را از نظر دور نداشته است. توافقنامه دوحه هر دو طرف ملزم به برخی از مسائل کرده است که از نظر آمریکا مبارزه با القاعده مهمترین بندها است. بر همین اساس، طی 3 سال گذشته، دست کم دو مورد دیدار بین مقامات آمریکایی و نمایندگان استخباراتی و نظامی حکومت طالبان در دوحه صورت گرفته است. همچنین آمریکا با در اختیار داشتن حریم هوایی افغانستان بر حکومت طالبان نظارت داشته است. پرواز پیاپی پهپادها بر آسمان ولایتهای مختلف افغانستان دلالت بر همین امر دارد.
چهارم، آمریکا هر چند از گروههای مقاومت و مخالف حکومت طالبان علیه آن استفاده نمیکند اما از گروه داعش برای فشار بر حکومت طالبان و نیز بهعنوان بهانهای برای حضور غیر مستقیم در افغانستان بهره میبرد.
مورد پنجم این که هر چند آمریکا خود بزرگترین مانع شناسایی بینالمللی حکومت طالبان است اما این کشور برای آنچه که خود ادغام مجدد افغانستان در محیط بینالمللی میخواند، برنامههایی مانند روند دوحه را از طریق سازمان ملل راهاندازی کرده است تا از طریق آن به دو هدف عمده دست یابد؛ نخست این که بتواند با کشورهای منطقه و پیرامون افغانستان در زمینه تعامل با حکومت طالبان رقابت کند و دوم، حکومت طالبان را مجاب کند با پذیرش الگوهای مد نظر واشنگتن، خود را به شناسایی بینالمللی نزدیک سازد.
کاربرد استراتژی تطمیع
معطوف به رفتارها و اقدامات آمریکا در سه سال گذشته، پیشبینی میشود که واشنگتن در قبال حکومت طالبان همچنان از استراتژی تطمیع استفاده کند. آمریکا نه تنها به دنبال براندازی حکومت طالبان نیست بلکه اجازه تضعیف آن را نیز نمیدهد و به همین دلیل کمکهای خود را از مجرای سازمان ملل و دیگر سازمانهای امدادرسان به افغانستان ارسال میکند.
تصور این که آمریکا بخواهد در آینده از گروههای مخالف طالبان استفاده کند، بعید بهنظر میرسد چرا که بروز جنگ داخلی در افغانستان گزینه مطلوب آمریکا و در راستای منافع واشنگتن در منطقه نیست. با این وجود به نظر میرسد، آمریکا گروه داعش را برای تأمین مقاصد خود همچنان در افغانستان فعال نگه دارد. هر چند که کنترلی بر شد داعش خراسان خواهد داشت و اجازه نخواهد داد که از کنترل خارج شود.
شناسایی حکومت طالبان در کوتاه مدت در دستور کار آمریکا قرار ندارد. هر چند واشنگتن مسائل حقوق بشری را بهانه عدم شناسایی حکومت طالبان عنوان میکند اما قدر مسلم آن است که اولاً آماده شدن آمریکا برای شناسایی حکومت طالبان به لحاظ شرایط داخلی آمریکا به زمان بیشتری نیاز دارد و ثانیاً آمریکا شناسایی حکومت طالبان را به عنوان گروگانی برای تأمین خواستها و منافع خود کماکان در اخیتار خود نگه خواهد داشت.
یک پاسخ
بعد از حمله روسیه به اوکراین آمریکا افغانستان را فرا موش کرده اقلیت های قومی و زنان افغانستان را به حال خود رها نموده است چون افغانستان برای آمریکا منافع چندانی ندارد.