بررسی تحولات افغانستان
سطح تعاملات سیاسی کشورهای منطقه با افغانستان
بررسی رفتاری کشورهای منطقه در زمینه تعامل با حکومت طالبان نکات قابل تاملی را نشان میدهد. در یک چشمانداز کلی، نوعی همسویی در رفتار جمعی کشورهای منطقه در قبال افغانستان به چشم میخورد اما به صورت موردی، هر کشور رفتار کاملا متمایز و مخصوص به خود را دارد که واقعگرایانه و بر اساس خردگرایی سیاسی است. این تمایز سیاست خارجی کشورها در قبال حکومت طالبان، ناشی از نوع تهدیدها و فرصتهای خاص هر کشور است. به همین دلیل است که رفتار کشورهای منطقه در تعامل با حکومت طالبان، درجات مختلفی از جسارت یا تردید را دارا میباشند.
با وجود این، انگیزۀ تعامل و ارتباط دیپلماتیک با حکومت طالبان، فصل مشترک تمام کشورهای منطقه است. به کشورهای منطقه حتی قبل از سال 1400 در برقراری رابطه سیاسی با طالبان در رقابتی خاموش به سر میبردند و پس از حاکمیت طالبان، تقریبا اکثر کشورهای منطقه مراکز دیپلماتیک افغانستان را در کشورهای خود به نمایندگان حکومت طالبان واگذار کردهاند. با احتمال بالا میتوان گفت اگر برخی قواعد الزامآور حقوقی و مطالبات موجه مردم افغانستان و کشورهای منطقه توسط حکومت طالبان تطبیق میگردید، حکومت طالبان مورد شناسایی رسمی کشورهای منطقه واقع میشد.
در نگاهی دقیق به این منطقه میتوان گفت که پس از خروج آمریکا از افغانستان، یک نظم منطقهای در این حوزۀ جغرافیایی در حال شکلگیری است. در این نظم منطقهای، افغانستان جدید منافعی را دارا میباشد و کشورهای منطقه نیز تهدیدات و فرصتهای خاص خود را دارند. این امر میرساند که افغانستان در نظم منطقهای جدید نیز اهمیت ژئوپلیتیکی دارد و کشورها به موازات تهدیدها و فرصتهایی جدید، راهبرد خود را در قبال افغانستان ترسیم کردهاند.
انگیزۀ کشورهای منطقه در تعاملات اقتصادی با افغانستان
شاخصۀ دوم رفتاری کشورهای منطقه در قبال حکومت طالبان، انگیزۀ آنها در سرمایه گذاری و توسعۀ تعاملات اقتصادی با افغانستان است. در این بین، چین، در دو سطح تعاملات سیاسی و اقتصادی، نسبت به سایر کشورها جسارت و فوریت منحصر به فردی را از خود نشان داده است و جایگاه اول سرمایهگذاری و کسب فرصت را در افغانستان به دست آورده است. پس از چین، ازبکستان گامهای جدیتری را در ریسک پذیری سرمایهگذاری در افغانستان برداشته است.
سرمایهگذاری چین در میدانهای نفتی آمودریا در ولایتهای سرپل، جوزجان و فاریاب از سال 1401 آغاز شد و در جدیدترین اقدام، یک شرکت چینی حفاری ۱۸ چاه جدید نفتی را در حوزه آمو دریا آغاز کرده است. علاوه بر این پروژههای نفتی، شرکتهای چینی در پروژههای کلان دیگری مانند استخراج مس، تولید برق و استخراج معادن نیز سهم گرفتهاند.
بعد از چین، تعاملات اقتصادی ازبکستان با افغانستان قابل توجه است. تاشکند فقط ظرف سه ماه گذشته ۳۵ یادداشت تفاهم همکاریهای اقتصادی و سرمایهگذاری به ارزش حدود 2 و نیم میلیارد دلار با حکومت طالبان به امضا رسانده است. علاوه بر این، تلاش بیوفقه ازبکها برای ساخت راه آهن ترانس – افغان، سرمایهگذاری در بخش معادن، تاسیس بازار مرزی مشترک و پروژههای کشاورزی قابل ذکر هستند.
ایران علاوه بر سرمایهگذاری در بخشهای زیر بنایی و استخراج معادن و اجراییسازی راه آهن خواف – هرات، در عرصه توسعه تجارت با افغانستان با بیشترین حجم مبادلات تجاری شریک اول اقتصادی افغانستان محسوب میشود. براساس گزارشها، ایران تنها در طول هفت ماه اخیر بیش از یک میلیارد و 300 میلیون دلار محصولات غیرنفتی به افغانستان صادر کرده است.
تحول مهم دیگر که حکایت از نوعی رقابت بین کشورهای منطقه در تعامل با حکومت طالبان دارد، نزدیک شدن دو کشور هند و تاجیکستان است که تاکنون از هر گونه تعامل با کابل خودداری میکردند و حتی تاجیکستان با مخالفان طالبان همکاری و تعامل داشت. در یک چرخش دیپلماتیک، این دو کشور هم با اعزام نمایندگانی به کابل، در صدد تغییر سیاست برآمدهاند.
به تازگی دهلی با اعزامی هیئتی به ریاست یک دیپلمات بلندپایه، مذاکراتی را با کابل به منظور واگذاری مراکز دیپلماتیک افغانستان در هند به نمایندگان حکومت طالبان انجام داد. علاوه بر آن این هیئت هندی سرمایهگذاری در مورد بندر چابهار، فعالسازی کریدور هوایی کابل- دهلی، سرمایهگذاری در پروژههای سد سازی و توسعه تجارت با افغانستان را متعهد شده است.
اخبار و گزارشهای منتشر شده نشان میدهند که روسیه، قرقیزستان، ترکمنستان، قطر، ترکیه و امارات متحده عربی نیز بر اساس مقتضیات وارد تعامل با افغانستان شدهاند. بر این اساس، در عرصۀ سیاسی و اقتصادی به ویژه دستیابی به فرصتهای استراتژیک، نوعی رقابت خاموش میان کشورهای منطقه شکل گرفته است.
چشم انداز سرمایه گذاری کشورها در افغانستان
با آن که انگیزۀ کشورهای منطقه در راستای سرمایهگذاری در افغانستان برای مردم و حکومت این کشور امیدوارکننده است، اما این امر مطابق انتظارات پیش نرفته است. انتظار حکومت طالبان این بود که پس از حاکمیت طالبان و خروج آمریکا، کشورهای منطقه از جمله کشورهای چین و روسیه از لحاظ اقتصادی و حمایت مالی از افغانستان، جای غرب و آمریکا را پر کنند. تناسب حضور اقتصادی و سرمایهگذاری بلوک شرق و غرب در تاریخ معاصر افغانستان همین گونه بوده است.
اما چرا امور طبق انتظارات حکومت طالبان پیش نرفت؟ علت را باید این گونه بیان کرد که به رغم انگیزۀ نسبی و نیازهای کشورهای منطقه در امر سرمایهگذاری بلند مدت در افغانستان، وضعیت حقوقی و سیاسی حکومت طالبان، به عنوان موانع عمل میکنند. فقدان وجود قانون اساسی در حکومت طالبان، عدم شکلگیری دولت فراگیر و عدم شناسایی بینالمللی حکومت طالبان مهمترین موانع در این راه محسوب میشوند.
عامل دیگری که در تأمل کشورها در سرمایهگذاری در افغانستان نقش دارد، حضور عوامل ناامنی در افغانستان است. علیرغم این که حکومت طالبان ادعا میکند که هیچ گروه تروریستی فعال در جغرافیای افغانستان وجود ندارد اما حضور داعش خراسان و حضور برخی گروههای افراطی در اجرای توافقات صورت گرفته تأثیر گذارند.
در مجموع باید گفت رقابت آرام و خزندهای بین کشورهای منطقه برای تعامل سیاسی و اقتصادی با حکومت طالبان در جریان است. این رقابت در حوزه سیاسی منتج به نتایجی شده است که نمونه بارز آن تعاملات دیپلماتیک، واگذاری مراکز دیپلماتیک به نمایندگان حکومت طالبان و تغییر سیاست دو کشور هند و تاجیکستان در قبال کابل است. اما در عرصه اقتصادی به رغم توافقات متعدد و کلان کشورها با حکومت طالبان اما اکثر سرمایهگذاریها، طرحهای زیربنایی و منطقهای مانند طرح تاپی، تاپ، ترانس- افغان، لاجورد، کاسا هزار و طرحهایی در این مقیاس، در حد توافقنامه، تفاهمنامه و یادداشتهای همکاری باقی ماندهاند که اجرای آنها در بند سرنوشت سیاسی آینده افغانستان است.
با این نگاه، شرایط و ضرورتهای حیاتی افغانستان اقتضا میکند که حکومت طالبان با نگاهی واقعبینانه، به منظور تحقق اهداف اقتصادی مشترک با منطقه، سهم خود را برای رفع موانع و چالشهای موجود در مسیر توسعۀ اقتصادی افغانستان ایفا کند.