بررسی تحولات افغانستان
پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، به طور کلی کشورهای منطقه 3 نوع رویکرد را در قبال افغانستان جدید روی دست گرفتند؛ رویکرد تعامل با محوریت اقتصاد، رویکرد امنیتی محور و رویکرد بینابینی. اکنون و پس از 3 سال تداوم این رویکردها، میتوان نتایج ملموسی را در هر 3 رویکرد شاهد بود. در این یادداشت به رویکرد کشورهای آسیای مرکزی و نتایج حاصله پرداخته میشود.
پس از فروپاشی شوروی به رغم استقلال کشورهای پنجگانه آسیای مرکزی، این کشورها حکم حیات خلوت روسیه را داشتهاند و نفوذ روسیه بر این جغرافیا ملموس بوده است. کشورهای آسیای مرکزی همواره تلاش کردهاند که ضمن حفظ ملاحظات روسیه، دریچه تعاملات خود را گسترش دهند اما جغرافیای این منطقه فاکتور مهمی در محدودیت تعامل بوده است.
افغانستان به عنوان یک کریدور میان آسیای جنوبی و مرکزی، از جمله فرصتهای ژئواکونومیکی کشورهای آسیای مرکزی برای گسترش تعاملات است اما طی چند دهه اخیر، فاکتور ناامنی، به عنوان یک عامل بازدارنده بر مسیر کریدوری افغانستان عمل کرده است. پس از حاکمیت مجدد طالبان بر افغانستان، 4 کشور آسیای مرکزی همانند برخی کشورهای دیگر به این جمعبندی رسیدند که با تغییر دینامیکهای داخلی افغانستان، فرصتی برای منطقه به وجود آمده است تا از ثبات نسبی امنیت در آن حمایت کرده و این کریدور را برای راهبرد کلان خود مساعد سازند.
عبور آسیای مرکزی از تئوری توطئه به رویکرد تعاملی
به وجود آن که کشورهای آسیای مرکزی ملاحظات امنیتی و غیر امنیتی مانند موضوع آب در قبال افغانستان دارند اما 4 کشور قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان و ترکمنستان نه تنها اسیر تئوری توطئه نشدند، بلکه رویکرد تعامل با محوریت اقتصاد را اختیار کردند تا با کاربست نظریه وابستگی متقابل، بر چالشهای امنیتی و غیر امنیتی مقابله کنند. یکی از مهمترین تئوریهای مطرح شده پس از حاکمیت طالبان بر افغانستان، ماموریت این گروه برای ناامنسازی آسیای مرکزی بود و تئوری توطئه مطرح شده بر نقاط حساس کشورهای آسیای مرکزی مانند دره فرغانه، حرکت اسلامی ازبکستان، انصارالله تاجیکستان، کتائب امام بخاری و … اشاره میکردند.
چهار کشور آسیای مرکزی نه تنها به تئوری توطیه وقعی قائل نشدند بلکه با رویکرد خردگرایانه مسیر تعامل را درپیش گرفتند تا ملاحظات امینتی و غیر امنیتی خود را از مسیر وابستگی افغانستان به اقتصاد خود حل و فصل کنند تا در این بستر بتوانند از کریدور افغانستان برای دسترسی به آسیای مرکزی استفاده کنند.
سفرهای دیپلماتیک مقامات قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان و قرقیزستان به کابل و میزبانی از مقامات حکومت طالبان در پایتختهای خود، مذاکرات تجاری – اقتصادی دوجانبه و گفتگو درباره پروژههای ترانزیتی سرانجام به ثمر رسید و اکنون علاوه بر جهش در روابط اقتصادی هر یک از این کشورهای چهارگانه با افغانستان، گامهای موثری برای اجرایی شدن پروژههای ترانزیتی برداشته شده است.
پیشرفتهای اقتصادی – تجاری آسیای مرکزی
از بین چهار کشور یاد شده آسیای مرکزی، قزاقستان و قرقیزستان مرز مشترکی با افغانستان ندارد با این وجود، قزاقستان سیاست خارجی صادرات محور را در قبال افغانستان در پیش گرفته است و افغانستان را یک بازار الفعل برای محصولات زراعی خود مانند گندم میبیند. حجم صادرات این کشور به افغانستان نزدیک به یک میلیارد دلار رسیده است که در مقایسه با همسایگان افغانستان مانند ایران و پاکستان رقم قابل توجهی است. قرقیزستان هر چند تبادلات تجاری زیادی با افغانستان ندارد اما حذف طالبان از لیست گروههای تروریستی گامی است برای تحقق کلان پروژه این کشور به نام کاسا-1000 که با چراغ سبز بانک جهانی، قرار است برق این کشور و تاجیکستان از مسیر افغانستان به پاکستان صادر شود. کاربرد و اهمیت این پروژه کمتر از خط لوله گاز تاپی نیست.
ازبکستان که رویای هاب ترانزیتی شدن آسیای مرکزی را در سر دارد، پیشگام سیاست تعاملی اقتصاد محور با حکومت طالبان است. این کشور بیش از سایر کشورهای آسیای مرکزی نگرانی امنیتی و تنش آبی با افغانستان دارد اما رابطه تعاملی با افغانستان را جزو اولویتهای سیاست خارجی خود قرار داده است. ازبکها با هدف وابستهسازی افغانستان به خود، دیپلماسی فعالی را در دستور کار قرار دادهاند و فقط طی سفر نخست وزیر این کشور به کابل، 35 توافقنامۀ همکاری در بخش سرمایهگذاری و تجارت، به ارزش 2 و نیم میلیارد دلار بین دو کشور امضا شد. اما هدف نهایی ازبکستان، ساخت خط آهن ترانس – افغان است که با تحقق آن، آسیای مرکزی و روسیه از طریق افغانستان به آبهای گرم آسیای جنوبی متصل میشود.
ترکمنستان که چند دهه در پی عملی شدن پروژه انتقال گاز خود به پاکستان بوده است، با تغییر دینامیک امنیتی افغانستان و مسلط شدن طالبان، بیشتر از زمان جمهوریت به تحقق این پروژه امیدوار شده است. هر چند تاپی از مهمترین جنبههای همکاری ترکمنستان با افغانستان است، اما علاوه بر آن راه لاجورد که از طریق آن مسیر ترانزیتی بین افغانستان با قفقاز و اروپا تامین میشود، از دیگر اهداف ترکمنستان است. این اهداف کلان باعث شده است که ترکمنستان دوشادوش و یا شاید در رقابت با ازبکستان، دیپلماسی تعاملی را با حکومت طالبان در پیش گیرد.
مسیر متفاوت تاجیکستان در آسیای مرکزی
در بین کشورهای آسیای مرکزی، سیاست تاجیکستان در قبال حکومت طالبان را باید یک استثنا دانست. مقامات دوشنبه علاوه بر این که سیاست تقابل با حکومت طالبان را در پیش گرفتند، با افتتاح دفتر سیاسی مخالفان طالبان در دوشنبه، تلاش کردند به سبک دهه هفتاد شمسی عمل کنند که میزبان مخالفان حکومت طالبان بودند. این سیاست تقابلی تاجیکستان تا هنوز نتوانسته است هیچ یک از قدرتهای کلان را جذب خود کند.
شکی نیست نوعی رقابت اقتصادی بین کشورهای آسیای مرکزی وجود دارد و در حالی که هر چهار کشور دیگر سهمی قابل توجه در اقتصاد افغانستان کسب کردهاند، دوشنبه تا هنوز در گیر و دار نگاه امنیتی خود به افغانستان است. حال آن که دوشنبه میتوانست با سیاست تعاملی علاوه بر منفعت اقتصادی، نگرانیهای خود را درباره تاجیکان افغانستان از مسیر دیپلماسی دنبال کند. هر چند که در هفتههای اخیر رسانهها از سفر مومن یتیموف رئیس دستگاه امنیتی تاجیکستان به افغانستان و مذاکره با همتای خود در حکومت طالبان خبر دادند اما حتی اگر این خبر درست باشد، باید گفت، دوشنبه فاصله زیادی تا تغییر سیاست در قبال حکومت طالبان دارد و هنوز از دریچه امنیتی به افغانستان مینگرد.