بررسی تحولات افغانستان
هر ساله با فراسیدن ماه اسفند/حوت بحث تحصیل دختران در افغانستان دوباره از سر گرفته میشود چرا که در این ماه ثبت نام مدارس و دانشگاهها برای سال تحصیلی جدید آغاز میشود. آن گونه که از قراین پیدا است، در سال پیش رو نیز فرصت تحصیل دختران برای مقطع بالاتر از کلاس ششم میسر نیست.
حکومت طالبان در سال 1401 بدون ذکر دلایلی، تحصیل دختران را برای بالاتر از کلاس ششم “تا اطلاع ثانوی” ممنوع اعلام کرد. برداشت اولیه این بود که احتمالا حکومت طالبان به دلیل کمبود فضا و امکانات مناسب آموزشی و یا بنا به دلایل سیاسی و فشار بر کشورهای غربی، تحصیل دختران را ممنوع اعلام کرده است.
اما با سپری شدن سه سال از این مسئله، مشخص شد که ممنوعیت تحصیل دختران، دلایل ایدئولوژیک دارد و سرنوشت تحصیل دختران در گرو عقاید طیف ایدئولوگ حکومت طالبان است. در این نوشته، بدون التفات به رویکرد و یا جوانب سیاسی، برخی استدلالهای فقهی حکومت طالبان برای ممنوعیت تحصیل دختران مورد بررسی قرار میگیرد.
عرف و سنتهای محلی
حکومت طالبان، در ابتدا ممنوعیت تحصیل دختران را اراده و خواست مردم افغانستان عنوان کرد. این اظهار نظر مقامات حکومت طالبان چنین وانمود میکرد که این حکومت در تضاد میان سنتهای عرفی جامعه افغانستان و رسم امروزی درباره تحصیل دختران، تن به سنت داده است.
بر همین اساس، دستگاه دیپلماسی حکومت طالبان در برابر مطالبه و حمایت جهانی از حق تحصیل دختران، ممنوعیت تحصیل دختران را یک مسئله داخلی و منتسب به خواست و مطالبه مردم افغانستان عنوان کرد.
در حالی که دال مرکزی این نوع گفتمان طالبان را مخالفت عرف جامعه با تحصیل دختران تشکیل میداد اما این استدلال نتوانست در افکار عمومی مورد پسند واقع شود. در تاریخ افغانستان، در جدال تجددخواهی و سنتپذیری بین حکومت امانالله خان و مخالفان آن به رهبری حبیبالله کلکانی، برخی قبایل افغانستان با تحصیل دختران به شکل نوین مخالفت ورزیدند. اما در جدال عبور از جمهوریت به امارت، از سوی مردم هیچ مخالفت آشکاری در قبال تحصیل دختران، به ثبت نرسیده است. حمایت مردم از تحصیل دختران حتی در جوامع روستایی مناطق پشتوننشین سبب شد که روایت عرفینگر حکومت طالبان کم کم از گفتمان آنان محو شود و جای خود را به گفتمان فقهینگر واگذار کرد.
«سد ذرایع» و پیشگیری از حضور اجتماعی زنان
در نگاه فقهی طیف ایدئولوگ طالبان، بدن زن و حتی صدای زن عورت دانسته میشود. در قانون امر به معروف و نهی از منکر طالبان آمده است: «صدای زنان عورت است.» از نظر اصطلاحی، عورت آن چیزی است که باید از نامحرم مستور بماند. در مقابل طیف میانهرو طالبان، صدا را عورت نمیداند و معتقد است که برخی همسران پیامبر(ص) به نامحرمان نیز حدیث و احکام شرعی میگفتند.
طیف ایدئولوگ طالبان، بر اساس روایت سختگیرانهای که از معارف اسلامی دارد، حضور زنان را در انظار عمومی، سبب فتنه و تشویش اذهان مردان میداند. مولوی عبدالحکیم حقانی قاضی القضات حکومت طالبان در کتاب «الامارة الاسلامیة و نظامها»، پس از بررسی احادیث و نظریات متعدد فقهی، به ماندن زنان و دختران در خانه با هدف دوری از چشم نامحرم، حکم کرده است. او بحث را با این شعر خاتمه داده است: «ز بیگانگان چشم زن کور باد/چو بیرون شد از خانه در گور باد!»

اصول فقهی مکتب دیوبندی، قاعده «سد ذرایع» را بر حکم حرمت اختلاط زن و مرد نامحرم، حاکم میداند. بر اساس برداشت فقهای دیوبندی از ادلۀ اصولی سَد ذَرایعْ، هر کار مباحی که مقدمه برای انجام عمل حرامی شود، حرام است. با این نحو استنباط فقهی و اصولی، طیف ایدئولوگ طالبان، تحصیل دختران و زنان و حضور آنان را در مدارس و دانشگاهها به دلیل جلوگیری از اختلاط زن و مرد، ممنوع کردهاند.
گفتمان اعتدالی و ضرورت تحصیل دختران
در یک گفتمان اعتدالی که از سوی طیف عملگرای طالبان و رهبران میانهرو جامعه مطرح است، حضور دختران و زنان در مدارس و دانشگاهها، مصداق اختلاط زن و مرد نامحرم پنداشته نمیشوند زیرا زمینه و امکان جداسازی مکانهای آموزشی دختران و پسران ممکن و مهیا است. از سوی دیگر، حکومت اسلامی مکلف است به جای محروم نمودن دختران از حق تحصیل، زمینه مساعد و مناسب و بدون اختلاط حرام زن و مرد را در جامعه فراهم سازد. این طیف بر این عقیدهاند که محروم ساختن دختران از تحصیل علاوه بر محروم کردن آنان از حقوق طبیعی و انسانی، مغایر با مصالح امت اسلامی است.
براساس قرائت این طیف از هواداران طالبان و دینمداران جامعه، ممنوعیت تحصیل دختران در یک کشور اسلامی عامل عقب ماندگی و درماندگی جامعه اسلامی و ناقض عزت اسلامی است. از سوی دیگر، سیاست ممنوعیت دختران از تحصیل، باعث ایجاد تصویر منفی از شریعت اسلامی در افکار عمومی جامعه جهانی میگردد.
کلام آخر
به رغم ضرر جبران ناپذیر چهار سال محرومیت دختران از تحصیل، اما نفس شکلگیری گفتمانهای نظری در خصوص تحصیل دختران بین رهبران طالبان، نوعی تمایز و تفاوت را میان نسخه اول و نسخه جدید طالبان نشان میدهد.
اقتضائات زمانی میتواند جریانها و جنبشهای اجتماعی را به انعطاف فکری و یا بازاندیشی وادار و یا ترغیب کند چنانچه نسخه دوم طالبان بر خلاف نسخه اول، به دو طیف ایدئولوگ و میانهرو تبدیل شده است.
با این نگاه، بایسته و بنیادی آن است که به جای دلبستن به فشارهای خارجی درباره مسئله محرومیت دختران از تحصیل، به تقویت استدلال و گفتمانهای نظری و دینی در داخل افغانستان، همت گذاشت.