سه‌شنبه 11/ 10 / 1403
جستجو
Close this search box.

بررسی تحولات افغانستان

رابطه پاکستان و حکومت طالبان حالت پیچیده و مبهمی را به خود گرفته است. پاکستان که در گذشته به صورت تمام قد از طالبان حمایت کرد و حتی می‌توان گفت موفقیت اصلی طالبان در گرو حمایت‌های بی‌دریغ این کشور از این گروه بود، پس از پیروزی طالبان بر نظام جمهوریت و خروج آمریکا از افغانستان انتظار داشت کوچک‌ترین تنشی در روابط دو کشور وجود نداشته باشد. اما برخلاف این انتظار، روابط حکومت طالبان و همسایه شرقی در سه سال گذشته پر فراز و نشیب، همراه با تنش و درگیری و حتی موضع‌گیری‌های خصمانه علیه یکدیگر بوده است.

آنچه این مسئله را بیشتر پیچیده و مبهم می‌سازد رفتار دوگانه پاکستان در قبال حکومت طالبان است. پاکستان از یک سو در سطح بین‌المللی به عنوان حامی طالبان ظاهر شده و به عنوان لابی‌گر برای این حکومت عمل کرده است و از سوی دیگر حکومت طالبان را به حمایت از تروریسم متهم ساخته است. فراتر از این‌، پاکستان بارها با نقض حریم هوایی افغانستان، به انجام عملیات‌های نظامی در خاک این کشور مبادرت ورزیده است.
به تازگی بزرگترین حمله هوایی پاکستان به خاک افغانستان صورت گرفت که در نتیجه آن تعداد زیادی از غیرنظامیان از جمله کودکان کشته و زخمی شدند. سازمان‌های بین‌المللی مانند یونیسف و نمایندگی سازمان ملل در افغانستان کشته شدن غیرنظامیان از جمله 20 کودک را بر اثر حملات هوایی اخیر پاکستان تایید کرده‌اند. مقامات حکومت طالبان از تخریب کامل یک روستا خبر می‌دهند.

حمله هوایی اخیر پاکستان به افغانستان، بی‌سابقه توصیف شده است.

بُعد پیچیده مسئله این است که پاکستان حملات سنگین هوایی به خاک افغانستان را همزمان با سفر نماینده ویژه آن کشور به افغانستان انجام داد. دقیقاً زمانی که محمد صادق خان با مقامات کابل در حال رایزنی و گفتگو برای بهبود روابط دو کشور بود، ارتش این کشور حملات هوایی سنگینی را در خاک افغانستان انجام داد. پرسشی که مطرح می‌شود این است که چرا پاکستان چنین رفتار دوگانه‌ای در قبال افغانستان در پیش گرفته است؟ ارتش این کشور با انجام چنین حملاتی که قطعاً تشنج بیش از پیش روابط دو کشور را در پی خواهد داشت، به دنبال چیست؟

در این خصوص دو فرضیه را می‌توان مطرح کرد. فرضیه اول این است که بخش سیاسی و نظامی دولت پاکستان در هماهنگی با یکدیگر سیاست چماق و هویج را در مقابل حکومت طالبان اعمال می‌کنند. یعنی از یک طرف با فرستادن نماینده ویژه راهکارهای مثبت برای تقویت روابط دو کشور را روی میز قرار می‌دهند اما از سوی دیگر با انجام حملات هوایی به خاک افغانستان ضرب و شصت خود را به رخ حکومت طالبان می‌کشد. گویا قصد دارد به حکومت طلبان بگوید که راه دردناک‌ را انتخاب می‌کند یا آنچه را که برادر بزرگتر مطالبه دارد. با توجه به الگوی رفتاری این کشور هم در قبال افغانستان و هم هند این فرضیه نمی‌تواند از قوت کافی برخوردار باشد.

مطابق با فرضیه دیگری‌ توان گفت که میان دستگاه سیاسی و نظامی پاکستان همسویی و رویکرد واحدی وجود ندارد. الگوی رفتاری این کشور در قبال دو همسایه متخاصم خود نشان داده است که اندیشه و شیوه تعامل سیاستمداران اسلام آباد با نظامیان مستقر در راولپندی تفاوت زیادی دارد. بارها دیده شده هنگامی که مقامات اسلام آباد در پی ترمیم روابط و گسترش تعامل سیاسی با کابل و دهلی شده‌اند، نظامیان این کشور کنش تنش‌زا را علیه این دو کشور همسایه در دستور کار قرار داده‌اند. با توجه به تکرار مکرر چنین رفتار دوگانه‌ای می‌توان نتیجه گرفت که نظامیان پاکستانی عکس آن چیزی می‌اندیشند که در ذهن سیاستمداران اسلام آباد وجود دارد.

با اینکه واکاوی چرایی این مسئله خود بحثی است عریض و طویل اما به صورت کوتاه می‌توان گفت که نظامیان پاکستانی که قدرت و اقتصاد اصلی این کشور را در کنترل دارند، اجازه نمی‌دهند امور از دستشان خارج شود. در واقع جمله مشهوری که وجود دارد که پرونده افغانستان و هند از دفتر آی اس آی هیچگاه به دفتر وزارت خارجه نخواهد رفت، صادق است.

با این حال پرسش دیگر این است که آیا چنین اقداماتی حکومت طالبان را در مقابل همسایه شرقی قرار نخواهد داد یا طالبان را مجبور نخواهد ساخت که همانند حکومت‌های قبلی افغانستان به سوی هند روند؟ پاسخ این پرسش منفی است زیرا حکومت طالبان نه قدرت حکومت‌های قبلی افغانستان را دارد و نه کانال‌های ارتباطی قدرتمند برای ایجاد تبانی با هند علیه پاکستان دارد. مقامات راولپندی با این محاسبه که بخش سیاسی پاکستان نمی‌تواند خلاف سیاست آنان عمل کند، به‌طور بی‌باکانه در قبال اقدامات تعامل‌گرایانه اسلام‌آباد با کابل، دست به انجام عملیات نظامی می‌زنند. در این سو، واکنش حکومت طالبان هرچه باشد به اندازه‌ای نخواهد بود که مشکلی برای پاکستان ایجاد کند و همانند گذشته اقدامات حکومت طالبان فراتر از واکنش رسانه‌ای و احتمالا اقدامات نظامی سطح پایین در خطوط مرزی نخواهد بود که اثری بر تغییر رفتار در آن سو نخواهد داشت.

در نتیجه می‌توان گفت که اقدامات نظامی پاکستان که از طریق صدور فرمان در راولپندی انجام می‌شود معطوف به مسائل داخلی پاکستان و به‌طور ویژه حفظ سلطه ارتش بر این کشور می‌باشد. به عبارت دیگر ، ارتش پاکستان با دشمن‌تراشی هم در داخل و هم در خارج از پاکستان ماشین جنگی خود را فعال نگه‌ می‌دارد و از این طریق قصد دارد کنترل و سیطره خود را بر سیاست داخلی و خارجی تداوم ‌بخشد؛ چوب سوخت این ماشین در داخل تحریک طالبان پاکستان (TTP) و حزب تحریک انصاف (در حال حاضر) و در خارج از کشور، افغانستان و هند می‌باشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *