بررسی تحولات افغانستان
از میان کشورهای غربی، بریتانیا تنها کشوری است که پس از حاکمیت مجدد حکومت طالبان تعامل خود با طالبان را کماکان حفظ کرده است و برخلاف دیپلماتهای دیگر کشورهای غربی به ویژه آمریکا، مقامات انگلیسی بطور مرتب به کابل سفر میکنند. علاوه بر این سفرهای دیپلماتیک، آن چه که سیاست بریتانیا در قبال افغانستان پسا جمهوریت را بیشتر متمایز میکند، سیاست تعامل محدود آن با حکومت طالبان است.
بررسی متن مذاکرات مقامات بریتانیایی با مقامات حکومت طالبان نشان میدهد، انگلیسیها علاوه بر این که با احتیاط از برخی سیاستهای حکومت طالبان تمجید کردهاند، به این نکته تاکید داشتهاند که از جنگ در افغانستان حمایت نمیکنند و در این راستا هیچ یک از گروههای نظامی مخالف حکومت طالبان را حمایت نخواهند کرد. دستور وزارت خارجه انگلیس برای تعطیلی سفارت افغانستان در لندن که در اختیار دیپلماتهای باقی مانده از زمان جمهوریت بود، یکی از نشانههای بارز حمایت لندن از حکومت طالبان است.
بر اساس همین سیاست، خط رسانهای بیبیسی در گزارشات و تحلیلها درباره حکومت طالبان، محافظهکارانه است و از انتشار مواضعی که نشاندهنده تصویر بد از حکومت طالبان باشد، اجتناب میکند. تمام این موارد نشان میدهد که انگلیس نگاه متفاوتتری نسبت به حکومت طالبان داشته و علاوه بر این که خود تعامل نسبتاً پایداری را با کابل حفظ کرده است، در پی آن است که مجرایی برای برقراری تعامل سایر کشورهای غربی با حکومت طالبان باشد. این سئوال مطرح است که چرا بریتانیا چنین نگاهی به حکومت طالبان دارد و لندن چه اهدافی را دنبال میکند؟
به لحاظ تاریخی بریتانیا تنها قدرت غربی است که در جنوب آسیا چند قرن حضور داشته است. این کشور زمانی بر کل جنوب آسیا حکم میراند و تا اوایل قرن بیستم افغانستان نیز تحتالحمایه آن بود. حتی پس از کسب استقلال کشورهای جنوب آسیا، نفوذ بریتانیا بر این منطقه همچنان حفظ شد و لندن روابط عمیق و گستردهای با کشورهای این منطقه داشته است. این حضور طولانی تاریخی و روابط گسترده بریتانیا با کشورهای جنوب آسیا، دست این کشور را در نقش آفرینی مسائل داخلی و فیمابین کشورهای این منطقه باز نگه میدارد.
فراتر از این، آنچه به بریتانیا کمک میکند تا از قدرت کافی برای تأثیرگذاری بر حکومت طالبان برخوردار شود، روابط عمیق لندن با پاکستان است. با توجه به منافع مشترک بریتانیا و پاکستان در افغانستان، طبیعتا حکومتی که در کابل مورد تایید پاکستان باشد، بریتانیا نیز آن را تایید میکند و اگر این معادله برعکس شود، پاکستان میتواند بهعنوان مجرای نزدیکسازی بریتانیا و طالبان عمل کند.
اهداف کلان بریتانیا در افغانستان
هر چند اهداف تعامل لندن با کابل در سطح اعلامی، نگرانیها درباره مواردی مانند نقض حقوق بشر، ممنوعیت کار و تحصیل زنان و وضعیت همکاران سابق در افغانستان عنوان میشود اما اهداف کلانی که انگلیس از تعامل با طالبان دنبال میکند سه مورد است؛ نخست اینکه انگلیس نمیتواند اجازه دهد که روسیه جای قدرتهای غربی بهخصوص حضور سنتی این کشور را در افغانستان اشغال کند. گرچه از رقابت بریتانیا و روسیه بیش از یک قرن میگذرد اما خروج یکجانبه غربیها از افغانستان، زمینه لازم را فراهم ساخت تا روسیه بتواند روابط نیمبند خود را با کابل بازسازی و جای خالی غربیها را پر کند.
دوم، رشد حضور چین در افغانستان نگرانی جدیتر انگلیس در افغانستان است. چنانچه در گزارش رئیس کمیته منتخب دفاعی مجلس بریتانیا انعکاس یافته است، حضور چین در افغانستان یا ایجاد یک حکومت تحتالحمایه میتواند منافع کلان غرب را در افغانستان در معرض خطر جدی قرار دهد. این خطری به قدری جدی است که صحبت از جنگ علیه چین در افغانستان نیز شنیده میشود.
هدف سومی که لندن در افغانستان دنبال میکند، بازسازی مثلث آمریکا، انگلیس و پاکستان در زمینه افغانستان است. هر چند آمریکاییها کانالهای مستقلی برای تأمین روابط با طالبان دارند اما بریتانیا تلاش دارد از نفوذ بر پاکستان و همچنین حسن رفتاری که با حکومت طالبان دارد، به گونهای استفاده کند که مثلث ذکر شده را بازسازی کند تا بخشی از تعامل آمریکا با طالبان از این طریق تأمین شود.
بازی انگلیسی در این منطقه سابقه دیرینه دارد و مبتنی بر شناخت دقیق انگلیسیها از این جغرافیا است. باید دید صبر و استقامت لندن در این مسیر تا چه حد است و علاوه بر آن با چه تدابیر و ترفندهایی بازی خود را پیش خواهد برد. با وجود این، باید اذعان کرد ماهیت و اهدف انگلیسیها برای مردم و دولتمردان افغانستان به ویژه در 2 دهه گذشته آشکار شده و این کار را برای بریتانیا دشوار خواهد کرد.