بررسی تحولات افغانستان
افغانستان پس از 1400 شاهد تحولات مختلفی بوده است و حاکمان افغانستان طی این دو و نیم سال درسهایی از سیاست و حکمرانی آموختهاند. از مهمترین آموختهها تکیه بر کشورهای منطقه و ادغام در ساختار منطقهای بوده است. مبتنی بر این، حاکمان افغانستان در پی گسترش روابط با کشورهای منطقه هستند و تعاملات دیپلماتیک حکومت طالبان با کشورهای منطقه هر سال بیشتر از سال قبل رو به افزایش است. مهمترین دلیل آن این است ساختار منطقه سازگارتر از هر ساختار خارجی با افغانستان و مردم افغانستان است.
منطقهگریزی افغانستان در دوران جمهوریت
افغانستان دوران جمهوریت، از ظرفیت منطقه چشمپوشی کرد و با اتکا به غرب در صدد پیوند زدن افغانستان با دنیایی بود که همخوانی با فرهنگ افغانستان نداشت. حاکمان سابق افغانستان و به ویژه تکنوکراتهای بازگشته از غرب، با شتابی غیر قابل وصف در پی غربیساختن افغانستان در تمام ابعاد سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی بودند، غافل از آن که تحمیل یک فرهنگِ ناسازگار بر جامعه غیر ممکن است. گرایشهای حاکمان دوران جمهوریت به منطقه اغلب نمادین و سمبولیک بود. متعاقب همین سیاست نادرست بود که سرانجام شکاف مردم و حکومت به جایی رسید که منتهی به سقوط حکومت شد. البته که این عامل به تنهایی در سقوط جمهوریت نقش نداشت اما در کنار سایر عوامل، یکی از علل بنیادین بود.
جایگاه نوروز در منطقهگرایی
منطقه این ظرفیت را دارد که در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی افغانستان را جذب کند. به رغم آن که افغانستان در بین چهار منطقه خاورمیانه، جنوب آسیا، آسیای مرکزی و چین واقع شده است اما در هر چهار بٌعد یاد شده با منطقه پیوندهایی دارد. یکی از مهمترین جنبههای پیوند، روابط بین ملتها است که میتواند یک پیوند عمیق و ماندگار ایجاد کند. نوروز یک فرهنگ مشترک بین افغانستان و چهار منطقه ذکر شده است. جشن نوروز در اغلب کشورهای اطراف افغانستان یکی از سنتهای دیرینه است که قدمت آن ناشی از سازگاری و پذیرش آن با فرهنگ مردمان این گستره میباشد.
بستر تاریخی نوروز در افغانستان
پتانسیل همگرایی فرهنگی بین ملت افغانستان با ملتهای منطقه در این کشور وجود دارد چرا که برداشت تاریخی از نوروز با همان درونمایه فرهنگی- تاریخی از دیرباز در میان مردم افغانستان جاودان بوده است. مردم افغانستان به صورت سنتی، نوروز را یک رویداد طبیعی میپندارند که بر اساس تغییرات فصلی، علاوه بر آشکار شدن زیباییهای آفرینش در طبیعت، نعمتهای خداوندی به دامان طبیعت باز میگردد. استقبال از «جشن گل ارغوان» با گلگشت مردمان در تپهزارهای پوشیده از گلهای ارغوان یا تجلیل از «جشن گل سرخ» با رویش لالههای سرخ در دشت و دمن بلخ باستان، حکایت از عمق فرهنگی و اجتماعی نوروز در میان مردمان افغانستان از اقوام و مناطق مختلف و پیوستگی آن با نوروز دارد.
کارکرد نوروز در پیوند ملتها
حکومت سرپرست افغانستان در این مدت درک کرده است که میل ذاتی مردمان اقوام مختلف به سنت دیرینه نوروز عمیق است و با وجود ابهام و تردیدها درباره چگونگی مواجهه حکومت سرپرست با نوروز، مردمان افغانستان به طرق مختلف از این سنت نگذشتهاند. با درک این ملاحظه، لازم است که از این بستر موجود به عنوان یکی از ظرفیتهای پیوند افغانستان در منطقه استفاده لازم صورت گیرد به ویژه این که این نوع پیوند، مردمی و دارای ثبات و عمق است و کارایی آن بیشتر از پیوندهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی است که معمولا بین حکومتها شکل میگیرد.
لزوم توجه به عامل فرهنگی در منطقهگرایی
تجربه تاریخی ثابت کرده است، حکومتی که در مقابل خواست مردمان خود ایستاده است، علاوه بر این که با چالشهای سیاسی و امنیتی مواجه میشود، در بزنگاههای حساس، حمایت مردم را به همراه ندارد. ثبات سیاسی، اقتصادی و امنیتی که در حال حاضر از اولویتهای حکومت سرپرست افغانستان قرار دارند، در صورتی شانس بقای حکومت را در پی دارد که به مطالبات مردمی هم توجه لازم صورت گیرد. لذا توجه به پیوستگیهای فرهنگی مردم افغانستان از جمله سنت نوروز میتواند همگرایی افغانستان در منطقه را سرعت و عمق بخشد.
در مجموع، توجه به سنت نوروز از سوی حکومت سرپرست، در بُعد داخلی و سیاست خارجی پیامدهای مثبتی را در پی خواهد داشت.