بررسی تحولات افغانستان
در آستانه نشست دوحه 3 برای افغانستان، قرار است که نشست گروه تماس منطقهای روز شنبه نوزدهم خرداد / در تهران با حضور نمایندگان روسیه، ایران، چین و پاکستان در تهران برگزار شود. سال گذشته نیز در آستانه نشست دوحه دو، گروه تماس منطقهای به میزبانی وزارت خارجه حکومت طالبان در کابل برگزار شد.
بدیهی است که دستور کار نشست گروه تماس منطقهای در تهران در زمانی نزدیک به نشست دوحه 3، بررسی چگونگی مواجهه کشورهای منطقه با نشست دوحه است. این سئوال مطرح میشود که نشست گروه تماس فرمت مسکو در تهران آن هم در آستانه برگزاری سومین نشست دوحه چه پیامها و پیامدی را به همراه خواهد داشت؟
تحلیل رفتارهای بازیگران ذیدخل در قضایای افغانستان، نیاز به درک واقعبینانه از ماهیت و گستره منازعه سیاسی در افغانستان دارد. بدون درک درست از ماهیت منازعه و مختصات بازی و بازیگران افغانستان، نمیتوان درک معناداری از رفتارهای کشورهای منطقه و فرامنطقه به دست آورد.
در تحلیل وضعیت سیاسی افغانستان دستکم دو قرائت کلان وجود دارد؛ در قرائت مربوط به حکومت طالبان، در حال حاضر در افغانستان منازعه کلان داخلی وجود ندارد و مسئله اصلی، ضرورت تعامل نظام بینالملل با حاکمیت طالبان است. بر اساس قرائت دیگر، مسائل کلان افغانستان نه تنها حل نشده باقی مانده بلکه از حالت داخلی خارج شده و بازیگران متعددی به آن ورود کردهاند و هر کدام در تحولات این کشور دارای نقش تعیین کننده میباشند. علاوه بر این، با دو قطبی شدن رقابت میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای، مسیر تحولات افغانستان دارای چالش و پیچیدگی شده است.
بررسیها مسائل افغانستان نشان میدهد که قرائت دوم با واقعیتهای این کشور تطابق و همخوانی دارد. با این رویکرد، نشست گروه تماس فرمت مسکو در تهران آن هم در آستانه برگزاری نشست دوحه، چندین پیاممیتواند داشته باشد.
مهمترین پیام نشست گروه تماس منطقهای در تهران این است که کشورهای همسایه افغانستان و قدرتهای بزرگ منطقه به یک محور منسجم و تعیین کننده در قضایای افغانستان تبدیل شدهاند و کشورهای غربی به رهبری آمریکا نمیتوانند مانند دو دهه گذشته، تنها تصمیم گیرنده اصلی در قضایای افغانستان باشند.
کشورهای عضو گروه تماس منطقهای در موارد مختلف به حکومت طالبان و مردم افغانستان نیز این پیام را رساندهاند که بین افغانستان و منطقه پیوند ناگسستنی وجود دارد و ثبات افغانستان اگر در محیط و نظم منطقهای استحکام پیدا نکند، با نظم پروژهای آمریکا، هیچگاه افغانستان امنیت و ثبات پایدار نخواهد رسید.
مهمترین پیامد نشست گروه تماس منطقهای در تهران در آستانه نشست دوحه 3 این است که بدون در نظر گرفتن اراده و مطالبات مشترک همسایگان افغانستان و قدرتهای منطقه، اجماع لازم برای تعیین نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل در امور افغانستان به دست نخواهد آمد.
علاوه براین، دو قطبی شدن بازیگران مسائل افغانستان، نقش و ابتکار سازمان ملل را در قبال افغانستان نیز به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد. این دو قطبی، کشورهای منطقه در یکسو مطالبات و نگرانی به حقی دارند که تحت تاثیر تحولات افغانستان نادیده گرفتن آنها ممکن است بار دیگر منطقه را دچار یک بحران و آشوب دیگر کند و در سوی دیگر آمریکا و متحدان اروپایی و آسیایی آن قرار دارند که اهداف ژئوپلیتیکی خود را دنبال میکنند.
تجربیات تلخ و آموزنده از روند میانجیگیری سازمان ملل متحد در تحولات افغانستان از دهه شصت شمسی بیانگر آن است که ناکامیهای ابتکارات سازمان ملل، ریشه در دو قطبی شدن بازیگران افغانستان و جانبداری نماینده سازمان ملل از قطب غربی به رهبری آمریکا داشته است. به رغم سپری شدن نظم دوره جنگ سرد، اما برخی مختصات آن دوره تا هنوز در قبال ژئوپلیتیک و قضایای افغانستان هنوز باقی مانده است.
با این رویکرد، بایسته آن است که نظم حاکم در افغانستان و نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد، در ترسیم چشم انداز آینده افغانستان، تمام مختصات میدان بازی را در تحولات کلان افغانستان به صورت کامل در نظر داشته باشند. در غیر این صورت، بحران افغانستان به گونههای متفاوت دوباره تکرار خواهد شد.