بررسی تحولات افغانستان
روز چهارشنبه هفته گذشته، جاو شینگ؛ سفیر جدید دولت چین، استوارنامه خود را به رئیسالوزرای حکومت طالبان در کابل تقدیم کرد و حکومت طالبان برای پذیرش استوارنامه سفیر جدید چین، مراسم رسمی با تشریفات دیپلماتیک برگزار کرد.
در طی دو سال حاکمیت مجدد طالبان در افغانستان، این اقدام دولت چین و رفتار متقابل حکومت طالبان، بیسابقه است. این درحالی است که دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت پاکستان، سفرای جدید خود را بدون استوارنامه و بدون تشریفات رسمی دیپلماتیک از جانب حکومت طالبان، در کابل تعیین کردند.
پیام ابتکار عمل چین
با توجه به پیشینه و همچنین روابط مستحکم دیپلماتیک میان چین و حکومت طالبان، حضور سفیر جدید چین با این نوع تشریفات دیپلماتیک که تنها میان دولتهای رسمی مرسوم است، از جانب حکومت طالبان و برخی تحلیلگران، به مثابه اقدام دولت چین برای شناسایی ضمنی حکومت طالبان، تفسیر شده است. جدا از برداشت و تفسیر حکومت طالبان، قدر مسلم این است که این نوع اقدام چین، کاملا یک «اقدام معنادار» است. زیرا دستگاه سیاست خارجی چین، کاملا آگاه است که این نوع اقدامات، خلاف رویه و عرف بینالمللی است. با این وجود مبادرت دولت چین در تعیین سفیر با تقدیم استوارنامه رسمی، میتواند سیگنال معناداری را به حکومت طالبان و دیگر کشورهای دخیل در قضایای افغانستان، ارسال کند. پیام واضح این رفتار چین، به حکومت طالبان، منطقه و جهان این است که پکن در خصوص وضعیت افغانستان و سرنوشت آینده حکومت طالبان، دارای قدرت «ابتکار عمل» است. این نوع قدرت و «جسارت اقدام»، بدون تردید جایگاه چین را در افغانستان، منحصر به فرد و تعیین کننده میسازد.
تبعات اقدام عمل چین
این انوع اقدامات بیسابقه چین در برقراری روابط رسمی دیپلماتیک با حکومت طالبان، حالت دوسویه دارد. این اقدام از یک سو، خلاف عرف و رویه حقوق بینالملل است. قاعده مسلط در روابط بینالملل این است که شناسایی و یا زمینهسازی برای شناسایی یک حکومت جدید، ذاتا امر حقوقی نیست، بلکه کاملا یک رفتار سیاسی است که کشورها تنها براساس منافع سیاسی خود به آن اقدام میکنند. از این رو هیچ قانون و نهاد بینالمللی، هیچ کشوری را برای شناسایی و یا عدم شناسایی یک حکومت جدید، ملزم و مکلف نمیتواند. با این وجود، مبادرت و زمینه سازی برای شناسایی حکومت طالبان از سوی چین ممکن است باعث نارضایتی برخی کشورها به ویژه کشورهای غربی شود. سیاست آمریکا در حال حاضر بر این است که مانع شناسایی حکومت طالبان شود. باید دید دیگر کشورهای منطقه چه رویکردی را در این قبال اتخاذ خواهند کرد. نشست فرمت مسکو درباره افغانستان پیش رو است و احتمالا در این نشست بحث و گفتگوهایی در این زمینه صورت خواهد گرفت.
بدون تردید این اقدام چین، قدرت نفوذ پکن را در عرصه اقتصادی و سیاسی افغانستان، به طور چشمگیری افزایش خواهد داد. به احتمال زیاد، چین با این نوع اقدامات خود، ممکن است در رفتارهای سیاسی طالبان اثرگذاری بیشتری خواهد داشت. برخی از کارشناسان بر این باورند که حکومت طالبان در فشار ایستادگی میکند و این در طول دو سال حکومتداری این گروه ثابت شده است. از این رو توصیه این کارشناسان این است که کشورهای منطقه و فرامنطقه از راه تعامل، خواستار اصلاحات در حکومتداری طالبان از جمله درباره حقوق زنان و تشکیل حکومت فراگیر شوند.
سؤالی که در این خصوص مطرح میباشد این است که واکنش دولت آمریکا در برابر گسترش نفوذ چین در افغانستان چه خواهد بود؟ پاسخ این سؤال به نوع قرائت تحلیلگران از استراتژی آمریکا در قبال نفوذ چین در افغانستان، مرتبط است. مطابق قرائت عمومی، دولت آمریکا در برابر گسترش نفوذ چین در افغانستان، واکنش سلبی دارد و ممکن است این نوع رفتار متقابل چین و حکومت طالبان، باعث تیره شدن روابط طالبان و آمریکا شود. اما در یک قرائت نادر، آمریکا به طور غیرمستقیم تمایل دارد تا پای دولت چین بیشتر به سرزمین افغانستان کشانده شود، تا آن حد که ناخواسته کاملا درگیر بحران افغانستان شود. احتمالا دولت آمریکا برای نفوذ بیشتر و گرفتارشدن چین در خاک افغانستان، ابزارهای بازی فراوانی در دست دارد.
در این میان، حکومت طالبان بر این عقیده است که مانند دولت پاکستان، همزمان با دولت آمریکا و چین روابط متوازن برقرار کند و از رقابت میان این دو رقیب، به نفع خود استفاده کند، ولی واقعیت این است که طالبان این ظرفیت دیپلماتیک را ندارد.
از یک نگاه دیگر، اقدام جسورانه چین در تعیین سفیر با تشریفات رسمی در کابل، برای کشورهای منطقه نیز تبعات دیپلماتیک دارد. اگر کشورهای منطقه در تعیین و تبدیل سفرای خود در افغانستان، از روی این فرش قرمز رد نشوند، نوع رفتار و روابط سیاسی آنها با حکومت طالبان پیامها و پیامدهای متفاوت را در بر خواهد داشت.