دوشنبه 12/ 9 / 1403
جستجو
Close this search box.

بررسی تحولات افغانستان

در طول سه سال گذشته حدود 20 جبهه نظامی علیه طالبان اعلام موجودیت کرده است اما اکثریت این جبهه‌های مخالف در حد اعلام باقی ماند و هیچ گونه فعالیتی از آنها مشاهده نشده است. از میان این جبهه‌ها، فقط دو جبهه در صحنه میدانی حضور دارند؛ «جبهه مقاومت ملی» به رهبری احمد مسعود پسر احمدشاه مسعود فرمانده نیروهای متحد شمال علیه طالبان در دهه ۱۹۹۰ و دیگری «جبهه آزادی» به رهبری یاسین ضیاء یکی از مقامات سیاسی و نظامی حکومت قبلی افغانستان.

جبهه مقاومت ملی متشکل از برخی نیروهای حکومت ساقط شده، فعالیت خود را از فردای تصرف کابل توسط طالبان آغاز کرد و در دره استراتژیک پنجشیر در حدود صد کیلومتری شمال کابل سنگر گرفت. احمد مسعود رهبر این جبهه، در همان روزهای نخست تسلط طالبان بر کابل، مذاکراتی با مقامات طالبان انجام داد که به فرجامی نرسید. پس از این مذاکرات بی‌نتیجه، جنگ شدیدی بین طالبان و نیروهای تحت امر احمد مسعود مستقر در پنجشیر آغاز شد و پس از مدتی پنجشیر هم به تصرف طاالبان در آمد.

احمد مسعود رهبر جبهه مقاومت ملی

پس از سقوط پنجشیر، برخی از سران این جبهه و احمد مسعود به تاجیکستان گریختند و اندکی از نیروهای این جبهه در دره پنجشیر و دره اندراب (دره‌ای در همسایگی پنجشیر مربوط ولایت بغلان) به مقاومت ادامه دادند. به دلیل فشار و عملیات‌های گسترده طالبان علیه نیروهای باقی مانده جبهه مقاومت ملی، این جبهه مختصر جغرافیای تحت تصرف را از دست داد و در حال حاضر هیچ یک از جبهه‌های مخالف طالبان، جغرافیا در اختیار ندارد.
با توجه به دست بالای حکومت طالبان از نظر امکانات نظامی و نیروی جنگی، جبهه مقاومت ملی تغییر تاکتیک داد و از جنگ منظم در یک جغرافیا به حملات چریکی و بمب‌گذاری علیه نیروها و پاسگاه‌های حکومت طالبان عمدتاً در شهرها و به ویژه در شهر کابل ادامه داد.

جبهه آزادی اندکی بعدتر اعلام موجودیت کرد. این جبهه از همان ابتدا از تاکتیک حملات چریکی و بیشتر بمب‌گذاری (بمب‌های مغناطیسی) در وسایط نظامی و پاسگاه‌های حکومت طالبان استفاده کرده است.

علی‌رغم این که جبهه مقاومت سابقه بیشتر و تشکیلات وسیع‌تری دارد اما فعالیت آن در مقایسه با جبهه آزادی از منظر حوزه فعالیت و انواع حملات ضعیف‌تر بوده است. فعالیت جبهه آزادی، به‌لحاظ جغرافیایی عمدتا در شهرهای بزرگی مانند کابل، قندهار و هرات مشاهده شده و همچنین تنوع عملیاتی آن (حملات چریکی علیه پاسگاه‌ها، بمب‌گذاری و ترور نیروهای حکومت طالبان) بیشتر بوده است.

یاسین ضیا رهبر جبهه آزادی

هدف مهم جبهه‌های مخالف و چرایی عدم تحقق
هدف جبهه‌های مخالف طالبان، وادار کردن حکومت طالبان به مذاکره بود اما این هدف نه تنها در طول 3 سال گذشته محقق نشده است بلکه امید به این هدف هر روز کمرنگ‌تر می‌شود. از سوی دیگر، اثربخشی فعالیت جبهه‌های نظامی مخالف حکومت طالبان در حال کاهش است. درباره دلایل کاهش اثربخشی جبهه‌های مخالف طالبان می‌توان چند مورد را ذکر کرد.

نخست، حکومت طالبان با رهگیری هسته‌های مرکزی مخالفان نظامی توانسته است برخی از رهبران مهم و نیروهای این جبهه‌ها را هدف قرار دهد که منجر به کاهش توان عملیاتی آنها شده است. دوم، قدرت بالای بازدارندگی، توانایی و جسارت نیروهای نظامی حکومت طالبان سبب شده است که فعالیت جبهه‌های مخالف، محدود به عملیات‌های کوچک چریکی شود. سوم و مهم‌تر این که جبهه‌های مخالف طالبان از حمایت خارجی برخوردار نیستند. چهار دهه بحران افغانستان نشان داده است که گروه‌های مخالف حکومت، بدون حمایت خارجی قادر به براندازی و حتی اثربخشی لازم نیستند. چهارم، رهبران این جبهه‌ها که خود را جریان اصلی در مقابل حکومت طالبان می‌دانند، بیشتر به دیپلماسی امیدوار هستند و انتظار دارند با فشار جامعه جهانی، حکومت طالبان مجاب به مذاکره با آنها شود.

استفاده از ابزار نظامی و قوه قهریه زمانی کارساز خواهد بود که قابلیت زمین‌گیر کردن طرف مقابل را داشته باشد. لذا فعالیت نظامی جبهه‌های مخالف طالبان در مقیاس و حدود فعلی بعید است که منتج به نتیجه‌ای شود که رهبران این جبهه‌ها به دنبال آن هستند. از سوی دیگر، هیچ نشانه و اثری از تمایل قدرت‌های کلان و کشورهای منطقه مبنی بر تحت فشار قرار دادن حکومت طالبان با استفاده از این جبهه‌های مسلح دیده نمی‌شود.

جبهه‌های نظامی مخالف طالبان باید به این نکته توجه داشته باشند که اگر اثرگذاری حملات آنها در همین سطح باقی بماند، با توجه به عدم اثرگذاری موثر این حملات، فعالیت آنها در شهرها بیشتر از آن که هدف اصلی را تحت فشار قرار دهد، فشار روحی و روانی بر مردم وارد خواهد کرد و موجب می‌شود تا نگاه افکار عمومی نسبت به مقبولیت فعالیت آنها منفی شود.

با این وجود، هر چند که حملات جبهه‌های مخالف حکومت طالبان در کوتاه مدت نمی‌تواند اثربخشی لازم را داشته باشد اما تداوم این حملات، ممکن است آن را به یک روند فرسایشی تبدیل کند و نهایتاً همان خواهد شد که در طول تاریخ چهل ساله افغانستان ملاحظه شده است. بهتر است قبل از آن که وضعیت به نقطه بدون بازگشت برسد، باب مذاکره با نیروهای مخالف و تفاهم با آنها گشوده شود تا منتج به پایان بحران چند دهه‌ای افغانستان شود و مردم افغانستان سرانجام به ثبات و آرامش لازم برسند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *