شنبه 24/ 3 / 1404

بررسی تحولات افغانستان

با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت، تغییرات چشمگیری در رفتار دولت آمریکا در قبال افغانستان قابل مشاهده است که با دوران ریاست جمهوری جو بایدن کاملا متفاوت است. با آغاز به کار دونالد ترامپ، در مجموعه رفتار و گفتارهای مقامات آمریکایی در قبال افغانستان و حکومت طالبان پارادوکس‌های عمیقی وجود دارد که سبب برداشت‌های متفاوت شده است.

از جمله رفتارها و گفتارهایی که جنبه فشار بر حکومت طالبان دارند، قطع کمک‌های نقدی آمریکا به افغانستان بود. کمک‌ 40 میلیون دلاری هر هفته، نقش مهمی در تغذیه سازمان‌های بین‌المللی امدادرسان و نیز تامین نقدینگی در افغانستان داشتند. همچنین مقامات دولت ترامپ به طور مکرر بر ضرورت بازپس‌گیری تسلیحات و تجهیزات نظامی به جا مانده در افغانستان تاکید می‌کنند که بازگرداندن 7 بالگرد بلک هاوک به آمریکا از ازبکستان یک اقدام قابل توجه در این راستا بود. این هفت بالگرد از جمله ۴۶ هواپیما و بالگرد ارتش پیشین افغانستان بودند که در جریان فرار نظامیان و مقامات سابق به تاشکند منتقل شدند. اقدام دیگر، تاکید بر ضرورت بازگشت آمریکا به پایگاه بگرام است که در این راستا شایعاتی هم منتشر شد.

در نقطه مقابل این رفتارهای فشارگونه، تماس مستقیم آمریکا با حکومت طالبان، رفتاری متناقض بود که در زمان بایدن ممنوع شده بود. سفر هیئت آمریکایی به ریاست آدام بوهلر نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا در امور گروگان‌ها با همراهی زلمی خلیلزاد و مذاکرات آنان در کابل با مقامات حکومت طالبان یک تحول جدید بود که بعد از روی کار آمدن ترامپ صورت گرفت.

شیوع تحلیل‌های سطحی

این رویدادهای متناقض سبب شده‌اند که دو نوع تحلیل که عمدتا سیاسی و با تاکید بر یک بخش از واقعیت‌ها هستند، شایع شوند. از دو دیدگاه شگل گرفته، یک دیدگاه بر اتخاذ سیاست سخت دولت ترامپ در قبال حکومت طالبان تاکید دارد. حامیان این طیف، سیاست‌های سختگیرانه حکومت طالبان در قبال زنان و تحصیل دختران و همچنین نزدیک شدن افغانستان به چین، روسیه و ایران را به عنوان ادله خود بیان می‌کنند. در حالی که دیدگاه مقابل، بر احتمال بازگشت آمریکا به افغانستان، بازگشایی سفارت و حتی تصاحب پایگاه نظامی بگرام تاکید دارد. حامیان این دیدگاه، نیاز حکومت طالبان به شناسایی بین‌المللی که کلید آن در دست آمریکا است، حذف جایزه تعیین شده برای سراج‌الدین حقانی و بحران اقتصادی افغانستان را به عنوان بنیان‌های تحلیلی خود بیان می‌کنند. هر دو طیف بر اساس اهداف سیاسی خود، سطحی از مبالغه را در تحلیل خود به کار می‌برند.

دلایلی بر رد تحلیل‌های سیاسی

باید گفت که در حال حاضر ادله کافی برای اتخاذ رویکرد سخت از سوی دولت ترامپ در دست نیست و از سوی دیگر، نشانه‌های واضحی برای بر بازگشت آمریکا به افغانستان چه در سطح سیاسی و چه نظامی وجود ندارد. مجموعه سیاست‌های دولت ترامپ از زمان روی کار آمدن نشان داده است که دولت فعلی مانند دولت‌های قبلی آمریکا تمایلی بر صرف وقت و بودجه بر مسائل حقوق بشری ندارد. چشم‌پوشی آمریکا از نقض آشکار حقوق بشر در سوریه تحت حکومت احمد الشرع و حذف سمت نماینده ویژه آمریکا در امور زنان و دختران افغان دلیل واضحی بر این امر است.

  • در ارتباط با نزدیک شدن افغانستان به سه رقیب آمریکا یعنی چین، روسیه و ایران باید گفت که اگر این نزدیکی برای آمریکا از درجه اهمیتی بالایی برخوردار بود، واشنگتن افغانستان را ترک نمی‌کرد. این تحلیل، در زمان جمهوریت هم مطرح بود و مقامات جمهوریت در کنار دلایل خود برای حضور دائمی آمریکا در افغانستان، معتقد بودند که موقعیت ژئواستراتژیک افغانستان در جنوب آسیا، آسیای مرکزی و خاورمیانه، آن را به نقطه‌ای حیاتی بدل کرده که آمریکا نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد. اما خروج آمریکا از افغانستان، نادرست بودن این دیدگاه را ثابت کرد. به رغم آن که ترامپ در اظهارات خود بر موقعیت راهبردی بگرام و نزدیکی آن به چین اشاره دارد، اما این اظهارات غیرکارشناسی است و جنبه سیاسی دارد و نمی‌توان آن را دلیلی استوار و محکمی برای بازگشت به افغانستان ذکر کرد.
آمریکا
لیزا کورتیس، معاون سابق دستیار ترامپ در امور امنیت ملی، طی مناظره‌ای گفته است که «هیچ راهی» وجود ندارد که طالبان به نیروهای آمریکایی اجازه بازگشت به پایگاه بگرام را بدهد.

درباره بازگشت آمریکا به افغانستان باید گفت به رغم آن که حکومت طالبان به بازگشت غیرنظامی و غیرمداخله‌جویانه آمریکا در امور داخلی افغانستان راغب است چرا که در این صورت احتمالا بحث شناسایی حل و دارایی‌های بلوکه شده افغانستان آزاد خواهد شد اما چنین تمایلی از سوی آمریکا به دلایل مختلفی وجود ندارد. مهمترین دلیل این است که افغانستان دیگر در اولویت‌های کاخ سفید نیست. ورود اشغالگرانه آمریکا به افغانستان در 2001 تحت تاثیر تحولات پسا 11 سپتامبر و ذیل راهبرد مبارزه با تروریسم بود که اکنون از دستور کار خارج شده است. در راهبرد کلان فعلی آمریکا که رقابت با قدرت‌های رقیب (چین و روسیه) می‌باشد، افغانستان هیچ کاربردی ندارد. اساس این راهبرد بر «رقابت» است نه جنگ و استفاده از نیروی نظامی.

از سویی دیگر، حضور آمریکا در افغانستان با مختصات کنونی، واشنگتن را یک بار دیگر درگیر مشکلات و کشمکش‌های درونی افغانستان خواهد کرد که با روحیات ترامپ سازگاری ندارد. در چنین شرایطی، حتی معادن بکر و مواد معدنی کمیاب افغانستان هم تحت الشعاع چالش‌های درونی نمی‌تواند مقامات کاخ سفید را ترغیب به بازگشت به افغانستان کنند.

دستور کار احتمالی آمریکا در کوتاه مدت

در حال حاضر دو موضوع در افغانستان برای واشنگتن از درجه اهمیتی بالایی برخوردار است؛ نخست اتباع زندانی این کشور در افغانستان و دیگری تهدیدات امنیتی برخاسته از افغانستان علیه منافع ملی آمریکا. مبتنی بر این دو مسئله، آمریکا نوعی «تعامل امنیت‌محور» را با حکومت طالبان در پیش گرفته است.

آزادی اتباع آمریکایی برای دولت ترامپ به قدری اهمیت دارد که نماینده ویژه‌ای برای این موضوع تعیین کرده است. سفر هیئت آمریکایی به افغانستان به ریاست این نماینده ویژه با هدف آزادی گروگان‌ها بود که موفقیت نسبی داشت. هر چند گمانه‌زنی‌هایی درباره تسری این مذاکره به موضوعات دیگر از جمله بازگشت آمریکا به افغانستان صورت گرفت اما بر اساس مبانی تحلیلی، این گمانه‌زنی‌ها به احتمال زیاد نادرست است. به ویژه این که واگذاری پایگاه بگرام به طور صریح و علنی از سوی حکومت طالبان رد شد. بنابراین، مسئله اتباع زندانی آمریکایی، یکی از کاربردهای «تعامل امنیت‌محور» آمریکا با حکومت طالبان است.

موضوع و مسئله دوم یعنی تهدیدات امنیتی از افغانستان از دلایل اتخاذ سیاست «تعامل امنیت‌محور» با حکومت طالبان است. واشنگتن ذیل توافقنامه دوحه، در زمینه مبارزه با تروریسم تعاملاتی با طالبان دارد. مبتنی بر این توافقنامه، دیدارهایی بین نمایندگان دو طرف به طور غیر مرتب در کشورهای عربی برگزار شده است. فارغ از غوغای مخالفان طالبان و رسانه‌های وابسته که در صدد بزرگنمایی تهدیدات از افغانستان هستند، ارزیابی جامعه اطلاعاتی آمریکا چنین نیست. در گزارش جدید جامعه اطلاعاتی آمریکا حتی نام افغانستان و طالبان از زمره تهدیدات حذف شده است. این موضوع بیانگر آن است «تعامل امنیت‌محور» حول دفع تهدیدات ضد منافع ملی آمریکا که از گذشته وجود داشته است، در دولت ترامپ هم دنبال می‌شود، واز دید جامعه اطلاعاتی آمریکا اثربخش بوده است.

مطالب مرتبط:
رفتارشناسی آمریکا در قبال حکومت طالبان
سرنوشت کمک‌های آمریکا به افغانستان؛ سناریوها و پیامدها

جمع‌بندی

در میانه دو نوع دیدگاه با منشا سیاسی درباره سیاست دولت آمریکا در قبال افغانستان و حکومت طالبان که یک طیف بر تقابل و طیف دیگر بر عادی‌سازی روابط تا سطح بازگشایی سفارت آمریکا در کابل باور دارند، دیدگاه واقع‌نگرانه بر یک سطح میانه دلالت دارد. بر این اساس، سیاست آمریکا عبور از دولت – ملت سازی در افغانستان به واقع‌گرایی منفعت‌محور سوق پیدا کرده است. این واقع‌گرایی منفعت‌محور، سبب بروز سطحی از عمل‌گرایی در سیاست خارجی دولت ترامپ شده که می‌توان به آن «تعامل امنیت‌محور» گفت.

در حال حاضر چشم‌اندازی برای ارتقاء این «تعامل امنیت‌محور»، به سطوح بالاتر وجود ندارد چرا که نه کاخ سفید به دنبال آن است و نه شرایط افغانستان و حکومت طالبان برای این امر مساعد است.

 

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

تلگرام

ایکس

فیس‌بوک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *