بررسی تحولات افغانستان
حکم تعطیلی تلویزیون تمدن و حوزه خاتم النبیین و دانشگاه وابسته به این مجموعه، باعث شگفتی بسیاری شده است. وزارت عدلیه (دادگستری) حکومت طالبان در اقدامی عجیب حکم بر تعطیلی این تلویزیون و نهاد مذهبی – آموزشی داده است. حوزه علمیه خاتم النبیین و تلویزیون تمدن توسط آیتالله محمد آصف محسنی از رهبران جهادی افغانستان بنیانگذاری شده بود.
پس از روی کار آمدن مجدد طالبان، مراکز آموزش عالی و رسانههای افغانستان دچار رکود شدیدی شدند. بر اساس آمارها و شواهد، فعالیت دهها نهاد آموزش عالی به ویژه دانشگاههای خصوصی یا متوقف و یا با رکود جدی مواجه شد و بخش زیادی از رسانههای دیداری (تلویزیون)، شنیداری (رادیو) و چاپی (روزنامه و مجلات) از فعالیت بازماندند. البته حکومت طالبان دخالت خود را در رکود و تعطیلی مراکز آموزشی و رسانهها انکار میکند و عواملی از جمله کاهش منابع مالی و قطع کمکهای خارجی را دخیل میداند.
این پرسش مطرح میشود که چرا حکومت طالبان این دو نهاد رسانه ای و آموزشی را ه هر دو از مذهبی ترین نهادهای افغانستان هستند، تعطیل میکند. در پاسخ به این سئوال دو دلیل و انگیزه عمده وجود دارد.
انگیزه پیدا یا آشکار این امر ممنوع شدن فعالیت احزاب سیاسی در افغانستان است. وزارت عدلیه حکومت طالبان چندی پیش اعلام کرد که فعالیت تمامی احزاب سیاسی ممنوع است. در پی این ممنوعیت، فعالیت رسانههای وابسته به احزاب نیز ممنوع شد. تلویزیون نور وابسته به حزب جمعیت اسلامی و تلویزیون بریا متعلق به حزب اسلامی گلبدین حکمتیار به همین دلیل از فعالیت بازماندند. در خصوص تلویزیون تمدن و مجتمع آموزشی خاتم النبیین نیز همین دلیل از سوی حکومت طالبان مطرح شده است.
شاید در خصوص تلویزیونهای نور و بریا بتوان دلیل وابسته بودن به حزب سیاسی را موجه دانست چرا که در تعلق حزبی آنها هیچ تردیدی وجود نداشت اما در خصوص تلویزیون تمدن و مجموعه آموزشی خاتم النبیین نمیتوان تعلق یا وابستگی حزبی را دلیل متقن حساب کرد. از همین رو وزارت عدلیه حکومت طالبان در کنار دلیل وابستگی حزبی، بهانه غصبی بودن زمین هر سه نهاد را نیز ذکر کرده است. در این زمینه محمد جواد محسنی رئیس تلویزیون تمدن هر دو بهانه را با ارائه دلایل و شواهد رد کرده است. به گفته وی زمانی که آیت الله محسنی این مجموعه را تأسیس کرد نه تنها از ریاست حزب حرکت اسلامی استعفا داده بود بلکه از تمام فعالیتهای سیاسی کنارهگیری کرده بود. همچنین بهگفته وی زمینهای مدرسه خاتم النبیین و تلویزیون تمدن خریداری شده و دارای سند شرعی میباشند. به گفته وی، ساختمان دانشگاه خاتم النبیین نیز اجارهای است. با توجه به این مسئله در ورای چنین بهانهجوییها باید انگیزه دیگری را دخیل دانست.
از آنجا که مجموعه خاتمالنبیین بهخصوص حوزه علمیه آن بزرگترین مجموعه شیعی در افغانستان میباشد و تلویزیون تمدن هم از متعلق به همین مجموعه میباشد، مهمترین انگیزه پنهان ورای ظاهر این قضیه میتواند مسائل مذهبی باشد.
در نظام فکری طالبان در افغانستان فقط یک مذهب وجود دارد و آن مذهب حنفی میباشد. در این نظام فکری، مذهب رسمی دولت که تمام جنبههای حیات سیاسی و اجتماعی مردم افغانستان را تعریف میکند، حنفیت است. این موضوع به صراحت در کتاب «الإمارة الإسلامية و نظامها» به قلم شیخ عبدالحکیم حقانی قاضیالقضات حکومت طالبان آمده است. در این کتاب که برخی آن را مانیفیست حکومت طالبان میدانند به وضوح بیان شده است که افغانستان سرزمین حنفیت است و دولت مکلف است به هیچ مذهبی جز حنفی اجازه حضور و رشد را ندهد.
در این صورت تعطیلی مجموعه تلویزیون تمدن و مجموعه خاتم النبیین صرفاً به دلیل ساده تعلق حزبی و یا غصبی بودن زمین نیست بلکه قضیه بهلحاظ محتوایی بر میگردد به رویکرد و سیاست تک مذهبی حکومت طالبان که در آن سایر مذاهب باید محدود شوند.
با نزدیک شدن به 3 سالگی حکومت طالبان، تا هنوز برخی مسائل و قوانین مرتبط با شیعیان افغانستان که حدود یک پنجم جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، بلاتکلیف مانده است. این در حالی است که در همین مدت قوانین دیگری که اولویت نداشتهاند، وضع شده است. این بلاتکلیفی و بیتفاوتی، نمیتواند بیدلیل باشد و تقویت کننده همان تحلیلی است که نگاه تنگنظرانه حکومت طالبان نسبت به شیعیان را مطرح میکند. این در حالی است که مذهب حنفی با توجه به نگاه متعادل و نرمی که در خصوص شریعت و فقه اسلامی دارد، پیروان خود را از افتادن به دام سختگیری مذهبی و تقابل با پیروان دیگر مذاهب باز میدارد. مبتنی بر همین اصل بوده است که علمای اهل سنت افغانستان طی چند دهه اخیر پیوند عمیقی را با علمای شیعه برقرار کرده بودند.
جدای از مسائل فقهی و شرعی، در باب حکومتداری این اصل انکار ناپذیر است که حکومت طالبان با ایستادن در مقابل واقعیتهای مسلم افغانستان از جمله انکار و نادیده انگاشتن میلیونها پیرو مذهب تشیع و اتخاذ رویکردهای محدودگرایانه سیاسی، فرهنگی و مذهبی در قبال آنان، نه تنها در دراز مدت قادر به تأمین نظم و ثبات دلخواه خود نخواهد شد بلکه زمینه بروز مخالفتها و گسترش صفوف مخالفان را تقویت خواهد کرد.