بررسی تحولات افغانستان
پیامدهای تحولات سیاسی افغانستان بیشتر در سطح سیاسی و اقتصادی مورد توجه رسانهها و جامعه جهانی قرار گرفته است و پیامدهای تحولات این کشور در عرصههای فرهنگی و اجتماعی کمتر مورد توجه واقع شده است.
در بیست سال اخیر، به پدیده افزایش سطح سواد و تقویت انگیزههای آموزشی در میان نسل جوان به ویژه دختران افغانستان، به عنوان رویش جوانههای امید، نگریسته میشد. اما اکنون، آمارها و گزارشهای رسمی نشان میدهد که پس از تحولات سیاسی اخیر در افغانستان، انگیزههای آموزشی در میان نسل جوان این کشور با کاهش جدی روبرو شده است.
کاهش انگیزههای آموزشی در افغانستان عوامل متعددی دارد ولی سه عامل زیر را میتوان به عنوان عوامل اساسی در نظر گرفت:
1- افزایش فقر عمومی
در بیستسال اخیر، آموزشگاههای خصوصی در سطح دبیرستانها و دانشگاههای خصوصی در رقابت با مراکز آموزشی دولتی، در ارائه خدمات آموزشی نسبتا موفق عمل کردند. این امر باعث شد تا بسیاری از خانوادهها، به تحصیل فرزندان خود در مراکز آموزشی رغبت نشان دهند. با تحولات سیاسی اخیر در افغانستان و افزایش بیکاری و فقر، اکنون کمتر خانوادهای توانایی پرداخت هزینه مراکز آموزشی خصوصی را دارد و از سویی برخی خانوادهها آموزش در مدارس دولتی را برای آینده فرزندان خود مؤثر نمیدانند.
این وضعیت سبب شده است که بسیاری از مدارس و دانشگاههای خصوصی با خطر ورشکستگی مواجه شوند که با ادامه این وضعیت در سالهای پیشرو شاهد بسته شدن بسیاری از مدارس و دانشگاههای خصوصی در کلانشهرهای افغانستان باید بود.
به رغم عدم کنترل لازم بر کارکردهای مؤسسات تحصیلات عالی خصوصی در افغانستان و وجود فساد اداری در این مؤسسات، باید اذعان کرد که تعدادی از دانشگاههای خصوصی در افغانستان، جایگاه قابل قبول در سطح افغانستان را به دست آورده بودند و برای فعالیت و حضور کادرهای علمی افغانستان نیز زمینه مناسبی را فراهم کرده بودند.
2- عدم شایسته سالاری
با آن که آموزش و کسب دانایی به طور ذاتی مورد علاقه انسانها است اما دلیل گرایش جدی نسل جوان افغانستان به آموزش، تلاش برای داشتن زندگی بهتری در آینده بود. نیازی به ذکر نیست که تبعیض و فساد در افغانستان ریشه در بحرانهای سیاسی این کشور دارد اما با آن هم مکانیسمهای لازم برای فراهم شدن زمینه استخدام نسل تحصیل کرده افغانستان در ادارات دولتی و بخشهای تخصصی و فنی ایجاد شده بود.
با همین هدف، به منظور شفافیت در استخدامهای دولتی از طریق آزمون و رقابت عمومی، کمیسیونی ویژه تحت عنوان ” کمیسیون اصلاحات اداری و خدمات ملکی” ایجاد شده بود که تمامی کارمندان باید از طریق رقابت آزاد و از مجرای همین کمیسیون استخدام میشدند. در سالهای اخیر، بسیاری از جوانان تحصیل کرده از طریق این کمیسیون با رقابت آزاد توانسته بودند جذب ادارات دولتی افغانستان شوند.
پس از تحولات سیاسی اخیر در افغانستان، این کمیسیون لغو شد و شواهد نشان میدهد که بسیاری از کارمندان دولت سابق از کار اخراج شدند و افرادی به طور مستقیم و سفارشی به جای آنان استخدام شدند که از سواد کافی برخوردار نمیباشند. این وضعیت هم نظام اداری و خدمات انسانی این کشور را آسیب زده است و هم انگیزه تحصیل را از نسل جدید افغانستان سلب کرده است.
3- مسدود ماندن مدارس دخترانه
مسدود ماندن مدارس متوسطه دخترانه در دو سال پیاپی آموزشی در افغانستان، آسیب جدی را به جامعه وارد کرده است که به راحتی قابل جبران نیست. این فاصله زمانی آموزشی را میتوان بعنوان یک شکاف بزرگ آموزشی در میان نسل امروز و فردای افغانستان مطرح کرد. سیاست مبهم و عدم اطمینان از بازگشایی مدارس و دبیرستانهای دخترانه، علاوه بر آن که نوعی ناامیدی و فشار روانی را برای دختران افغانستان به بار آورده است، باعث نوعی انقطاع آموزشی در میان دختران افغانستان نیز شده است. دخترانی که بر اساس این وضعیت، گرفتار ازدواج زودهنگام شدهاند دیگر هرگز فرصت تکمیل آموزش را نخواهند یافت.
این وضعیت وقتی باعث ناامیدی مطلق میشود که حکومت طالبان کارمندان زن را خانهنشین کرده است و فقط بخش بهداشت و درمان را استثنا قائل شده است.
با وجود آن که در حال حاضر هیچ نوع سیاست مؤثری از جانب حکومت سرپرست افغانستان و جامعه جهانی برای بهبود وضعیت آموزشی به خصوص آموزش دختران مورد بحث و بررسی قرار ندارد، اما بایسته آن است که بازیگران مسائل افغانستان، با هدف ایجاد ثبات اساسی برای آینده این کشور، به امر آموزش و دانایی عمومی، اولویت بیشتری قائل شوند.