بررسی تحولات افغانستان
بعد از تشکیل حکومت توسط طالبان، به طور مکرر تغییر مقامات رخ داده است. این تغییرات با حکم رهبر طالبان صورت گرفته و نشان میدهد که تغییر مقامات فقط در حیطه و صلاحیت شخص رهبر است. نکته دیگر درباره سیاست رهبر طالبان درباره تغییر مقامات این است که این تغییرات به ندرت در سطح کابینه بوده و اغلب در محدود والیان و مقامات نظامی اعمال شده است. این موضوع چند پرسش کلیدی را برمیانگیزد؛ چرا تغییر مقامات با فاصلههای کوتاه انجام میشود و چرا چهرههای تازه به ندرت وارد چرخه قدرت میگردند؟ بررسی این پرسشها میتواند تصویری روشنتری از منطق اداری و سیاسی حکومت طالبان ارائه دهد.
عدم تفکیک میان مقامات نظامی و غیرنظامی
حکومت طالبان اساساً از دل یک جنبش مسلحانه برخاسته است. تجربه جنگی، وفاداری ایدئولوژیک و سابقه جهادی مهمترین معیار ارتقا در این ساختار محسوب میشود. به همین دلیل، فرماندهان نظامی نه تنها در عرصههای امنیتی بلکه در حوزههای اداری، فرهنگی و سیاسی نیز به کار گماشته میشوند. در نگاه طالبان، اداره کشور و مدیریت ولایتها تفاوت ماهوی با رهبری یک جبهه جنگی ندارند؛ والی همانند یک فرمانده باید «نظم و حاکمیت» را تأمین کند، چه در میدان جنگ و چه در اداره محلی.
این امر باعث میشود تخصصهای اداری و غیرنظامی در درجه دوم اهمیت قرار گیرند. به عنوان مثال، وزارتی مانند اطلاعات و فرهنگ که در نظامهای متعارف به افراد متخصص و آشنا با عرصههای فرهنگی سپرده میشود، در حکومت طالبان به افرادی واگذار میشود که بیشتر به دلیل سوابق جهادی شناخته شدهاند. چنین رویکردی از دید طالبان منطقی است زیرا آنان حکومت را در امتداد مأموریت جهادی خود تعریف میکنند.
چرایی تغییر مقامات به صورت مکرر
تغییر مقامات به صورت پی در پی در سطح والیان و فرماندهان، ریشه در چند عامل دارد؛ نخست، مسئله مدیریت وفاداری است. رهبر طالبان با جابجاییهای مکرر در پی آن است که هیچ فردی فرصت تمرکز قدرت و نفوذ بیش از حد در یک منطقه یا نهاد را پیدا نکند. این سیاست به نوعی ابزار کنترل است تا مقامات همواره به مرکز قدرت وابسته بمانند. در نظام جمهوریت، تعداد زیادی از والیان سالیان سال در یک ولایت که عمدتا از بافت قومی خود آنان بود، در قدرت باقی ماندند که این امر منجر به پدید آمدن جزایر قدرت در افغانستان شد.
دوم، توازن جناحی و قومی نیز در این میان اهمیت دارد. طالبان شبکهای متشکل از گروهها و چهرههای مختلفاند. تقسیم متوازن پستها و تغییر مقامات و جابجایی آنان در سطح ولایتها و ارگانها، به کاهش حساسیتها و رقابتهای درونگروهی کمک میکند.
سوم، باید به نبود یک نظام بوروکراتیک منظم اشاره کرد. در ساختار طالبان، قوانین و شرح وظایف مدون در ارتباط با ساختار حکومت تاکنون وجود ندارد و تصمیمگیری در ارتباط با تغییر مقامات بیشتر مبتنی بر حکم مستقیم رهبری است. در چنین فضایی، تغییرات سریع و گاه ناگهانی نه تنها استثنا، بلکه بخشی طبیعی از فرایند حکومت است.
چرایی محدودیت ورود چهرههای تازه در تغییر مقامات
ویژگی دیگر حکومت طالبان بسته بودن چرخه قدرت است. افراد جدید، به ویژه کسانی که خارج از حلقه سنتی طالبان قرار دارند، به ندرت وارد مراتب بالای ساختار قدرت میشوند. دلیل نخست این وضعیت، بیاعتمادی امنیتی است. رهبران طالبان از نفوذ دیدگاههای بیرونی یا ورود عناصر غیرقابل کنترل بیم دارند. بنابراین ترجیح میدهند بر همان چهرههایی تکیه کنند که در طول سالهای جنگ وفاداریشان اثبات شده است.

دلیل دوم، انحصار قدرت در حلقه مقامات جهادی است. ساختار حکومت طالبان تا حد زیادی یک «نخبهسالاری بسته» است که در آن ارتقا تنها از طریق پیوندهای شخصی و سابقه جهادی امکانپذیر است. این وضعیت مانع ورود نیروهای تازهنفس یا متخصص به سطوح بالای قدرت یا حکومت میشود.
پیامدهای روند تغییر مقامات
رویکرد یاد شده چند پیامد مهم دارد؛ از یکسو، موجب حفظ انسجام داخلی حکومت طالبان میشود. تغییر مقامات به صورت پی در پی و با تکیه بر حلقه وفادار، احتمال انشعاب و تمرکز قدرت فردی را کاهش میدهد. اما از سوی دیگر، کارایی اداری و تخصصی را تضعیف میکند. وقتی یک فرمانده نظامی مسئولیت فرهنگی یا اقتصادی را بر عهده میگیرد، طبیعی است که نگاه او امنیتی خواهد بود و توانایی لازم برای توسعه و مدیریت مدنی را ندارد. همچنین تغییر مقامات به طور زودهنگام مانع از اجرای برنامههای بلندمدت یک فرد میشود و هر فرد تنها فرصت آغاز پروژهها را دارد و فرصت تکمیل و نهادینهسازی آنها را نخواهد داشت.
همچنین بسته بودن چرخه قدرت سبب میشود جامعه احساس کند که حکومت از ورود چهرههای تازه و متخصص به شدت پرهیز میکند و این امر باعث سرخوردگی جامعه به ویژه نخبگان خواهد شد که در دراز میان مردم و حکومت فاصله ایجاد خواهد کرد.
مطالب مرتبط
ارزیابی حکومت طالبان چهار سال پس از به قدرت رسیدن
اختلاف میان رهبران طالبان؛ نوعیت و اثرسنجی
به هر صورت، سیاست تغییر مقامات به طور مکرر و انحصار چرخه قدرت در کوتاهمدت به حکومت طالبان کمک میکند تا ثبات درونی خود را حفظ کند و از ایجاد مراکز قدرت جلوگیری نماید. با این حال، در درازمدت پیامدهایی چون ضعف کارایی، بیثباتی ساختاری و فاصله گرفتن از الگوی دولتداری مدرن را به همراه خواهد داشت. حکومت طالبان ناگزیر خواهد بود میان ضرورت انسجام امنیتی و نیاز به تخصص اداری توازن برقرار کند در غیر این صورت، چالشهای اداره افغانستان به شکل دیگری خود را نمایان خواهد کرد.
ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید