جمعه 21/ 6 / 1404

بررسی تحولات افغانستان

زلزله ویرانگر کنر که جان صدها نفر را گرفت و هزاران خانه را ویران کرد، آزمونی برای سنجش قدرت انسجام اجتماعی، اعتماد جمعی و روحیه همدلی در جامعه‌ای می‌باشد که سال‌ها از جنگ، ناامنی و فقر آسیب دیده است. تجربه نشان می‌دهد که در چنین شرایطی، سرعت و کیفیت بازیابی جامعه فقط به کمک‌های بین‌المللی یا توان دولت وابسته نیست، بلکه بیش از هر چیز به شبکه‌های اجتماعی غیررسمی، حس اعتماد متقابل و مشارکت مردمی بستگی دارد.

اهمیت انسجام اجتماعی و راهکارهای عملی در هنگام بروز بحران‌

انسجام اجتماعی در ساده‌ترین تعریف یعنی احساس تعلق افراد به یکدیگر و به جامعه. وقتی جامعه‌ای منسجم باشد، افراد آن احساس می‌کنند سرنوشتشان به هم گره خورده است. در چنین جامعه‌ای، اعتماد میان افراد و روابطشان بیشتر است، همدلی، مشارکت اجتماعی و همکاری طبیعی‌تر بوده و مردم در زمان بحران به جای جدا شدن از هم، بیشتر کنار هم قرار می‌گیرند، زیرا همگی در یک کل واحد و منسجم قرار گرفته و دیگری را جدا از خود نمی‌دانند.

بحران‌هایی مثل زلزله یا سیل، لحظه‌هایی هستند که انسجام اجتماعی به سخت‌ترین شکل محک زده می‌شود. در واقع، فاجعه طبیعی یک آزمایش اجتماعی است: یا مردم از هم جدا می‌شوند و هر کس فقط به نجات خود فکر می‌کند، یا اینکه حس جمعی غلبه می‌کند و جامعه با همکاری بحران را مدیریت می‌کند. کشورهایی که سطح بالایی از انسجام اجتماعی دارند، معمولاً سریع‌تر از بحران‌ها عبور می‌کنند، زیرا همبستگی و انضباط اجتماعی می‌تواند مانع از گسترش هرج‌ومرج شود.

در صورت بروز بحران‌، اقدام‌های عملی توسط افراد جامعه می‌تواند شامل این موارد باشد:
– با همکاری افراد جامعه در کنار یکدیگر حتی اگر کمک‌های بزرگ دولتی یا بین‌المللی دیر برسد، هر خانواده یا فرد می‌تواند بخشی از غذا، آب یا پناهگاه خود را با دیگران تقسیم کند؛ اقدامی ساده که نه تنها نیاز فوری دیگران را رفع می‌کند بلکه پیام اعتماد و همبستگی را نیز منتقل می‌سازد.

– در چنین شرایطی مردمی که آسیب کمتری دیده‌اند، قادرند گروه‌های کوچک داوطلبانه برای نجات، پاکسازی آوار یا حمایت روانی تشکیل دهند؛ گروه‌هایی که به دلیل آشنایی با منطقه و مردم، معمولاً سریع‌تر و مؤثرتر از تیم‌های رسمی وارد عمل می‌شوند. زلزله فقط خانه‌ها را ویران نمی‌کند، بلکه روح و روان انسان‌ها را هم متزلزل می‌سازد و در این میان، کسانی که سالم مانده‌اند می‌توانند با گوش دادن، دلگرمی دادن و هم‌صحبتی، به بازماندگان کمک کنند تا از شوک اولیه عبور کنند.

– استفاده از تلفن همراه و رسانه‌های اجتماعی امکان اطلاع‌رسانی دقیق و سریع درباره نیازهای فوری منطقه را فراهم می‌کند و باعث می‌شود کمک‌ها هدفمندتر هدایت شوند.

– مددکاران اجتماعی و نهادهای مدنی با دانش تخصصی خود در حوزه روانشناسی بحران، مدیریت امدادرسانی و سازماندهی کمک‌های مردمی، می‌توانند جریان کمک‌ها را منظم کرده، نیازهای فوری را شناسایی و حمایت روانی ارائه دهند؛ آن‌ها با هماهنگی داوطلبان محلی و ایجاد شبکه‌های ارتباطی میان جامعه و نهادهای بین‌المللی مانع اتلاف منابع و بی‌اعتمادی می‌شوند و حضور فعال‌شان علاوه بر افزایش اعتماد عمومی، اطمینان خاطر ایجاد می‌کند که کمک‌ها به دست نیازمندان واقعی خواهد رسید که در نهایت حس همبستگی و مسئولیت اجتماعی در سطح جامعه تقویت می‌شود.

بررسی کمک‌های مردمی در زلزله 1404 افغانستان

با وقوع زلزله اخیر در شرق افغانستان که صدها قربانی و هزاران بی‌خانمان بر جای گذاشت و در شرایطی که انتظار می‌رفت ساختارهای اجتماعی سست و بی‌اعتمادی تاریخی میان مردم، مانع از شکل‌گیری موج کمک‌رسانی شود، اما در واقعیت، بروز یک همبستگی خودجوش را نشان داد. اهمیت این همیاری مردمی در چند سطح قابل‌توجه است:

1. بازسازی اعتماد اجتماعی در جامعه‌ای زخم‌خورده

سال‌ها فساد، جنگ و ناکارآمدی حکومت‌ها باعث شده بود که اعتماد جمعی به شدت آسیب ببیند. اما هنگامی که مردم خودشان پیش‌قدم کمک‌رسانی شدند – چه در قالب تجار و شرکت‌هایی که منابع مالی و اقلام ضروری فراهم کردند، و چه در سطح محلی با توزیع غذا و لباس – نوعی بازسازی اعتماد به یکدیگر و به ظرفیت‌های بومی شکل گرفت. این تجربه نشان داد که حتی بدون اتکا به ساختارهای رسمی ناکارآمد، جامعه می‌تواند با تکیه بر شبکه‌های غیررسمی و سنتی خود عمل کند.

2. تقویت سرمایه اجتماعی و روحیه همدلی

کمپین‌های مردمی برای اهدای خون یا جمع‌آوری کمک نقدی و غیرنقدی، فقط رفع یک نیاز فوری نبود؛ بلکه به‌صورت نمادین پیامی از همدلی و مسئولیت جمعی فرستاد. این همیاری‌ها، سرمایه اجتماعی جامعه را تقویت کرد و به بازماندگان این حس را داد که تنها نیستند و به حال خود رها نشده‌اند.

3. نقش فعال جامعه مدنی غیررسمی

با وجود محدودیت‌ها و فشارهای سیاسی، مردم توانستند نوعی جامعه مدنی غیررسمی را فعال کنند؛ یعنی همان شبکه‌های خانوادگی، قومی، مذهبی و خیریه‌های محلی. این نشان می‌دهد که حتی در فضایی سرکوب‌شده، پتانسیل جامعه برای خودسازماندهی و کمک‌رسانی همچنان وجود دارد.

4. امید به آینده‌ای مبتنی بر انسجام اجتماعی

شاید یکی از مهم‌ترین نتایج این حادثه همین باشد: جامعه افغانستان با همه شکاف‌ها و آسیب‌های تاریخی‌اش هنوز توانایی نشان دادن انسجام اجتماعی دارد. این تجربه می‌تواند به‌عنوان یک نقطه مرجع برای آینده به کار گرفته شود؛ یعنی نشان دهد که انسجام اجتماعی امری فراموش‌شده نیست، بلکه با ایجاد اعتماد و فراهم کردن فرصت مشارکت، می‌تواند به یک نیروی بزرگ برای بازسازی کشور تبدیل شود.

از بحران تا فرصت: اثرات بلندمدت مشارکت و کمک‌های مردمی

زلزله‌ها و بحران‌های طبیعی، اگرچه در کوتاه‌مدت خسارات جانی و مالی بزرگی به همراه دارند، می‌توانند در بلندمدت فرصتی بی‌نظیر برای تقویت انسجام اجتماعی و فرهنگ همکاری جمعی ایجاد کنند. مشارکت فعال مردم در کمک‌رسانی نه تنها موجب تسریع روند امداد و کاهش آسیب‌های فوری می‌شود، بلکه پیامدهای مثبت اجتماعی، اقتصادی و روانی در سطح جامعه نیز به همراه دارد.

انسجام اجتماعی
زلزله کنر آزمونی برای سنجش قدرت انسجام اجتماعی، اعتماد جمعی و روحیه همدلی در جامعه افغانستان می‌باشد که سال‌ها از جنگ، ناامنی و فقر آسیب دیده است.

در بحران کنونی افغانستان، کمک‌رسانی مردم عادی نقش حیاتی ایفا نموده است. این کمک‌ها معمولاً سرعت عمل بالاتری دارند و خیلی زودتر از منابع رسمی به دست نیازمندان می‌رسند. علاوه بر این، اعتماد متقابل میان همسایگان و آشنایان باعث می‌شود که حمایت‌ها مؤثرتر و مستقیم‌تر باشد، چرا که مردم به افراد نزدیک خود بیشتر اطمینان دارند تا نهادهای دوردست. همچنین، این اقدامات فراتر از پاسخ فوری به بحران عمل می‌کنند و با ایجاد همبستگی و پیوندهای اجتماعی پایدار، بنیان روابط جمعی و تاب‌آوری جامعه را برای آینده تقویت می‌سازند.

فعالیت‌های داوطلبانه، مانند کمک‌رسانی به آسیب‌دیدگان، مشارکت در بازسازی خانه‌ها، آموزش به افراد آسیب‌پذیر و همراهی با کودکان و سالمندان، باعث تقویت پیوندهای اجتماعی می‌شود. در درازمدت، این فعالیت‌ها به نهادینه شدن ارزش‌های جمعی کمک می‌کنند. وقتی جامعه تجربه کند که همکاری داوطلبانه نه تنها نیازهای فوری را برطرف می‌کند، بلکه موجب احساس رضایت، اعتماد متقابل و شناسایی اهمیت نقش فرد در جمع می‌شود، فرهنگ اجتماعی پایدار و مقاوم شکل می‌گیرد.

از طرفی نهادهای رسمی و محلی، با شفافیت در توزیع منابع، می‌توانند اعتماد عمومی را به شدت افزایش دهند. وقتی مردم ببینند که کمک‌ها به شکل عادلانه و هدفمند به دست نیازمندان واقعی می‌رسد، حس همبستگی و مشارکت فعال در جامعه تقویت می‌شود. در بلندمدت، شفافیت موجب کاهش سوءتفاهم، شایعه‌پراکنی و بی‌اعتمادی می‌شود و این امر سرمایه اجتماعی را افزایش می‌دهد. جامعه‌ای که به نهادهای خود اعتماد دارد، توانایی بهتری در مدیریت بحران‌های بعدی و مشارکت در برنامه‌های توسعه‌ای دارد.

از طرفی کمک‌های مردمی، فراتر از رفع نیازهای فوری، اثرات مثبت روانی و اجتماعی نیز دارد، به ‌گونه‌ای که در کاهش استرس و اضطراب جمعی موثر است، وقتی افراد سالم به دیگران کمک می‌کنند، حس توانمندی و کنترل بر شرایط افزایش می‌یابد و اضطراب عمومی کاهش می‌یابد، تجربه کمک‌رسانی، حس مشارکت و عضویت در یک جامعه بزرگ‌تر را ایجاد می‌کند. افراد احساس می‌کنند که بخشی از یک شبکه حمایتی گسترده هستند و این حس، تاب‌آوری اجتماعی را افزایش می‌دهد و سبب تقویت هویت اجتماعی و حس تعلق می‌گردد، فعالیت‌های داوطلبانه موجب ظهور رهبران محلی می‌شود که قادرند در شرایط بحرانی تصمیم‌گیری و هدایت جمع را بر عهده گیرند. این توانمندی در طول زمان، ظرفیت مدیریت بحران‌های آینده را بالا می‌برد و در نهایت کمک‌رسانی به آسیب‌دیدگان، مرزهای اجتماعی و قومی را کم‌رنگ می‌کند و پیوندهای انسانی و همبستگی جمعی را تقویت می‌نماید.

مطالب مرتبط
بحران اعتماد اجتماعی در افغانستان
نقش آموزش در کاهش آسیب‌های اجتماعی افغانستان

جمع‌بندی

زلزله اخیر در شرق افغانستان یک فاجعه بزرگ بوده، اما در عین حال، فرصتی برای بازاندیشی در بنیان‌های اجتماعی افغانستان فراهم کرده است. واقعیت این است که بدون انسجام اجتماعی، هیچ جامعه‌ای قادر به عبور موفق از بحران نیست. انسجام اجتماعی، همان سرمایه نامرئی است که به افراد انگیزه می‌دهد به جای رقابت برای بقا، دست همدیگر را بگیرند.

امروز بیش از هر زمان دیگری، افغانستان نیازمند تقویت این سرمایه اجتماعی است. کمک‌رسانی نه فقط برای نجات جان دیگران، بلکه برای ساختن آینده‌ای با اعتماد و همبستگی بیشتر اهمیت دارد. این کمک‌های مردمی تنها یک واکنش لحظه‌ای به بحران نبود، بلکه نوعی یادآوری جمعی بود از اینکه جامعه افغانستان همچنان می‌تواند کنار هم ایستادن را تمرین کند؛ چیزی که شاید در بلندمدت مهم‌تر از خودِ کمک‌های مادی باشد. در نهایت این موقعیت، فرصتی مناسب برای سیاست‌گذاران است تا این ظرفیت مردمی را به‌صورت ساختاری تقویت نمایند تا شروعی برای بازسازی پیوندهای جامعه، روابط اجتماعی و کاهش تنش‌ها باشد.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

تلگرام ایکس فیس‌بوک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *