بررسی تحولات افغانستان
برای نخستینبار در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان است که قدرتهای بزرگ منطقهای در خصوص نظم سیاسی مستقر در افغانستان به اجماع نظر و اقدام عمل مشترک دست یافتهاند. اقدامات مشترک قدرتهای منطقهای در تعامل با دولت کابل، نیز دقیقا این برداشت را در طول یک سال گذشته، تقویت کرده است.
با این نگاه، حضور نمایندگان دیپلماتیک دولت کابل در سفارتخانهها و واحدهای کنسولی افغانستان در پکن، مسکو، تهران و اسلام آباد را میتوان به نحوی نوعی زمینهسازی برای ورود افغانستان در ساختار نظم منطقهای در نظر گرفت.
منطقهگرایی و نظم منطقهای در دنیای امروز، دیگر یک فرضیه تئوریک نیست بلکه واقعیتی است که پس از جنگ سرد، تحقق یافته است. بافروپاشی نظام دو قطبی در ساختار بینالملل، کشورها به این درک واقعی رسیدهاند که منافع ملی خود را در فرصتها و ظرفیتهای منطقهای جستجو کنند و آن را با نظم منطقهای پیوند بزند.
در این میان، کشور افغانستان با اینکه از لحاظ ژئوپلیتیک همیشه از ظرفیت اتصال منطقهای برخودار بوده است ولی با این وجود همیشه در طرح رقابتهای منطقهای آمریکا و غرب در قبال قدرتهای منطقه، مورد سوء استفاده قرار گرفته است.
شواهد انکار ناپذیر گواه آن است که آمریکا با همراهی غرب با اشغال نظامی افغانستان به مدت دو دهه متوالی این کشور را از تعاملات منطقهای محروم ساخت و سرانجام پس از تکمیل پروژههای اطلاعاتی و نظامی خود، این کشور را در وضعیت فلاکت بار، غیر مسئولانه رها کرد.
این حوادث ناگوار در عین حال درسهای بسیار آموزنده را برای مردم افغانستان و کشورهای منطقه به همراه داشت. احتمالا به همین سبب است که اکنون میان کشورهای منطقه و افغانستان در خصوص ادغام افغانستان در ساختار نظم منطقهای و پیوند دادن افغانستان به فرصتها و ظرفیتهای موجود اقتصادی و امنیتی نوعی اتفاق نظر نسبی و اقدامات مشترک به وجود آمده است.
نقطه عطف در خصوص تحولات منطقهای و افغانستان این است که اکنون کشورهای منطقه به هیچ وجه بازگشت دوباره غرب و آمریکا را در منطقه نمیپذیرند و مصمماند که مسایل افغانستان با استفاده از ظرفیتهای اجتماعی و سیاسی ملی افغانستان و به کارگیری پتانسیلهای منطقهای مورد حل و فصل قرار بگیرد.
با این رویکرد است که در یک سال گذشته، همسایگان افغانستان و قدرتهای بزرگ منطقهای عملا گامهای مؤثری را در راستای جذب افغانستان در ساختار و ظرفیت منطقهای برداشتهاند و در این زمینه از خود حسن نیت لازم را نشان دادهاند.
اینک شرایط موجود اقتضای آن را دارد که دولت کابل در خصوص تعاملات منطقهای و همچنین رفع نگرانی کشورهای منطقه در مورد فعالیت گروههای تروریستی و داعش در افغانستان مسئولیت و اقدامات عملی خود را به اثبات برساند.
مبارزه جدی با گروههای دهشت افکن و داعش و جلوگیری در امر استفاده از خاک افغانستان، از جمله مطالبات اصلی کشورهای منطقه از دولت طالبان در افغانستان است. بنابراین، ضرورت ایجاب میکند تا دولت طالبان با اتخاذ یک استراتژی شفاف و طرح مکانیسم مشترک منطقهای در امر مبارزه با داعش و دیگر گروههای دهشت افکن، به این مطالبات و نگرانیهای واقعی کشورهای منطقه، پاسخ روشن و اطمینان بخش ارائه کند.
کشورهای منطقه پس از مقوله امنیت، حفظ ثبات سیاسی افغانستان را از جمله اولویتهای حیاتی این کشور در نظر گرفتهاند و در این راستا، به ایجاد یک دولت فراگیر در افغانستان تأکید جدی دارند.
با وجود این، با گذشت بیش از یک و نیم سال از حاکمیت مجدد طالبان در افغانستان، تاکنون هیچ نشانهای از تلاش طالبان برای تشکیل حکومت فراگیر با مشارکت نمایندگان تمام اقوام و مذاهب افغانستان به چشم نمیرسد.
تدوام کار حکومت سرپرست طالبان بدون حضور نمایندگان اقوام و مذاهب مختلف افغانستان در هرم تصمیمگیری حکومت، امیدواریها و فرصتهای موجود را بدون تردید، به شدت تضعیف خواهد کرد.